به گزارش روز پلاس، بخشی از متن کامل کتاب "فاطمه فاطمه است" یادگار مرحوم دکتر علی شریعتی ، برای درک بهتر مقام حضرت فاطمه (س) در ادامه میآید:
آنچه
می خوانید ، سخنرانی من است در موسسه ارشاد. ابتدا خواستم گزارشی بدهم از
تحقیقات پروفسور لویی ماسینیون ، درباره شخصیت و شرح حال پیچیده ی حضرت
فاطمه (س) ، و به خصوص اثر عمیق و انقلابی خاطره ی او در جامعه های مسلمان و
تحولات دامنه دار تاریخ اسلام ، اختصاصا برای دانشجویانم در کلاس درس
(تاریخ و شناخت ادیان ) و (جامعه شناسی مذهبی ) و (اسلام شناسی) . به مجلس
که آمدم ، دیدم جز دانشجویان ، بسیاری دیگر هم آمده اند. وجود جلسه ،
مساله فوری تر را ایجاب می کند. بر آن شدم که به این (سوال مقدر) که امروز
به شدت در جامعه ی ما مطرح است جواب بگویم که زنانی که در قالب های سنتی
قدیم مانده اند، مساله ای برایشان مطرح نیست؛ و زنانی که قالب های وارداتی
جدید را پذیرفته اند ، مساله برایشان حل شده است.
اما
در میان این دو نوع (زنان قالبی) ، آنها که نه می توانند آن شکل قدیم
موروثی را تحمل کنند و نه به این شکل تحمیلی تسلیم شوند ، چه باید بکنند؟
اینان
می خواهند خود را انتخاب کنند ، خود را بسازند. الگو می خواهند، نمونه
ایده آل . برای اینان مساله ی (چگونه شدن) مطرح است . فاطمه با بودن خویش ،
پاسخ به این پرسش است.
فاطمه بودن
فاطمه،
چهارمین دختر پیامبر بزرگ اسلام بود و کوچکترین، هم دختر آخرین خانوادهای
که پسری برایشان نمانده بود و هم در جامعهای که ارزش هر پدری و
هرخانوادهای به"پسر" بود.
طبق
قانون کلی جامعه شناسی، که "سود" به " ارزش" بدل می شود، "پسربودن" خود
بخود ذات برتری یافت، و دارای " فضائل"، ارزشهای معنوی و شرافت اجتماعی و
اخلاقی و انسانی شد وبه همین دلیل و به همین نسبت، "دختر بودن" حقیر شد
و"ضعف" در او به "ذلت" بدل گردید، و "ذلت" او را به "اسارت" کشاند و
"اسارت" ارزشهای انسانی او راضعیف کرد و آنگاه موجودی شد "مملوک" مرد، ننگ
پدر، بازیچه هوس جنسی مرد، "بز" یا " بنده منزل " شوهر! و بالاخره موجودی
که همیشه دل "مرد خوش غیرت" را می لرزاند که "ننگی بالا نیاورد" و برای
خاطر جمعی و راحتی خیال پس چه بهتر که از همان کودکی زنده بگورش کند تا شرف
خانوادگی پدر و برادر و اجداد همه مرد! لکه دار نشود.
هر
پدری دختری داشته باشد که بخواهد ماندگار شود، هر گاه (به یاد داماد
میافتد، سه "داماد" دارد: یکی "خانه"ای که پنهانش کند، دومی" شوهر"ی که
نگهش دارد، سومی "قبر"ی (که بپوشاندش، و بهترینشان قبر است)
تکیه
قرآن و صراحت بیانش برای تحقیر و سرزنش و رسوا کردن کسانی است که در زنده
بگور کردن دخترانشان مسائل اخلاقی و شرافتی و ناموسی را پیش میکشیدند، و
این قساوت ددمنشانه را که زاده دنائت و پستی و ترس از فقر و عشق به مال بود
و حاکی از جبن و ضعف، با پردههای فریبندهای میپوشاندند وبا کلمات
آبرومندانه شرافت و حمیت و ناموس و عفت و غیرت توجیه میکردند.
"ولاتقتلوا اولادکم من املاق، نحن نرزقکموایاهم"
"ولا تقتلوااولادکم خشیه املاق، نحن نرزقهم و ایاکم،ان قتلهم کان خصا" کبیرا".
فاطمه، تنها وارث محمد
اکنون
محمدۖ، پیامبر است، در مدینه، در اوج شکوه و اقتدار و عظمتی که انسان
میتواند تصور کند. درختی که نه از عبدالمناف و هاشم و عبدالمطلب، که از نو
روئیده است، بر زیر کوه، در حرا. و سراسر صحرا را، چه میگویم؟ افق تا افق ز
منی را... و چه می گویم؟ درازنای زمان را، همه آینده را تا انتهای تاریخ
فرا میگیرد، فرا خواهد گرفت. و این مرد چهار دختر دارد. اما نه، سه تنشان
پیش از خود وی مردند. و اکنون تنها یک فرزند بیش ندارد، یک دختر،
کوچکترینش. فاطمه وارث همه مفاخر خاندانش، وارث اشرافیت نوینی که نه از خاک
و خون و پول که پدیده وحی است، آفریده ایمان و جهاد و انقلاب و اندیشه و
انسانیت و ... بافت زیبائی از همه ارزشهای متعالی روح. محمد، نه به
عبدالمطلب و عبدالمناف، قریش و عرب، که به تاریخ بشریت پیوند خورده و وارث
ابراهیم است و نوح و موسی و عیسی و فاطمه تنها وارث او....
انااعطیناکالکوثر، فصل لربک و انحر. ان شانئک هوالابتر.
به تو" کوثر" عطا کردیم ای محمدۖ. پس برای پروردگارت نماز بگزار و شتر قربانی کن. همانا، دشمن کینه توز تو همو" ابتر" است!
او
باده پسر، ابتر است، عقیم و بی دم و دنباله است، به تو کوثر را دادیم،
فاطمه را. این چنین است که "انقلاب" در عمق وجدان زمان پدید می آید!
اکنون،
یک "دختر"، ملاک ارزشهای پدر میشود، وارث همه مفاخر خانواده میگردد و
ادامه سلسله تیره و تباری بزرگ، سلسلهای که از آدم آغاز می شود و بر همه
راهبران آزادی و بیداری تاریخ انسان گذر می کند و به ابراهیم بزرگ میرسد و
موسی و عیسی را به خود میپیوندد و به محمد میرسد و آخرین حلقه این "زنجیر
عدل الهی"، زنجیر راستین حقیقت، "فاطمه " است.
مسجد، خانه فاطمه
هیچ
جسدی را حق ندارند که در مسجد دفن کنند. و بزرگترین مسجد زمین مسجدالحرام
است، کعبه. این خانهای که حرم خداست و حریم خداست، قبله همه سجدهها،
خانهای که به فرمان او و بدست ابراهیم بزرگ برپا شده است و خانهای که
پیامبر بزرگ اسلام افتخارش و "رسالتش" آزاد کردن این خانه "آزاد" است و
طواف برگرد آن و سجده به سوی آن. همه پیامبران بزرگ تاریخ خادم این
خانهاند، اما هیچ پیامبری حق ندارد در اینجا دفن شود. ابراهیم آنرا بنا
کرد و مدفنش آنجا نیست و محمدۖ آنرا آزاد کرد و مدفنش آنجا نیست. در طول
تاریخ بشریت، تنها و تنها یک تن از چنین شرفی برخوردار است، خدای اسلام از
نوع انسان یکی را برگزید تا در خانه خاص خویش، در کعبه دفن شود. کی؟ یک زن،
یک کنیز، هاجر. خدا به ابراهیم فرمان میدهد که بزرگترین پرستشگاه انسان
را – خانه مرا- کنار خانه این زن بنا کن. و بشریت، همیشه باید برگرد خانه
هاجر طواف کند. خدای ابراهیم، سرباز گمنامش را از میان این امت بزرگ، یک زن
انتخاب می کند، یک مادر آن هم یک کنیز. یعنی موجودی که در نظامهای بشری
از هر فخری عاری بوده است.
آری، در
این مکتب این چنین انقلاب میکنند. در این مذهب این چنین زن را آزاد
میسازند. این تجلیل از مقام زن است. و اکنون باز خدای ابراهیم فاطمه را
انتخاب کرده است. با فاطمه، "دختر"، به عنوان وارث مفاخر خاندان خویش، و
صاحب ارزشهای نیاکان و ادامه شجره تبار و اعتبار پدر، جانشین "پسر" میشود.
در جامعهای که ننگ دختر بودن را تنها زنده به گور کردنش پاک می کرد و
بهترین دامادی که هر پدری آرزو میکرد نامش "قبر" بود. و محمد میدانست که
دست تقدیر با او چه کرده است. و فاطمه نیز میدانست که کیست. این است که
تاریخ از رفتار محمد با دختر کوچکش فاطمه در شگفت است و از نوع سخن گفتنش
با او و ستایشهای غیر عادیاش از او.
خانه
فاطمه و خانه محمد کنار هم است. فاطمه تنها کسی است که با همسرش علی در
مسجد پیامبر، با او هم خانهاند، این دو خانه را یک خلوت دو متری از هم جدا
میکند و دو پنجره روبروی هم ، خانه محمد و فاطمه را به هم باز می کند. هر
صبح پدر دریچه را میگشاید و به دختر کوچکش سلام میدهد هرگاه به سفر می
رود، در خانه فاطمه را میزند و از او خداحافظی میکند، فاطمه آخرین کسی
است که از او وداع میکند، و هر گاه از سفر باز میگردد، فاطمه اولین کسی
است که به سراغش میرود، در خانه فاطمه را میزند و حال او را میپرسد.
در
برخی متون تاریخی تصریح دارد که:"پیغمبر چهره و دو دست فاطمه را بوسه
میداد". اینگونه رفتار بشر از تحبیب و نوازش دختری از جانب پدر مهربانش
معنی دارد."پدری دست دختر را میبوسد"، "آنهم دخترکوچکش را". چنین رفتاری
در چنان محیطی یک ضربه انقلابی بر خانوادهها و روابط غیر انسانی محیط بوده
است. "پیغمبر اسلام دست فاطمه را میبوسد". چنین رفتاری چشم را به عظمت
شگفت فاطمه میگشاید و بالاخره چنین رفتاری از جانب پیغمبر به همه انسانها و
انسانهای همیشه میآموزد که از عادات و اوهام تاریخی و سنتی نجات یابند،
به مرد می آموزد که از تحت جبروت و جباریت خشن و فرعونیش در برابر زن فرود
آید و به زن اشاره میکند که از پستی و حقارت قدیم و جدیدش که تنها ملعبه
زندگی باشد، به قله بلند شکوه و حشمت انسانی فراز آید! این است که پیغمبر،
نه تنها به نشانه محبت پدری، بلکه همچون یک "وظیفه"، یک "مأموریت خطیر" از
فاطمه تجلیل میکند و این چنین نیز با او سخن میگوید بهترین زنان جهان
چهار تناند:
مریم، آسیه، خدیجه و-
فاطمه(ع). الله از خشنودیت خشنود میشود و از خشمت به خشم می آید. خشنودی
فاطمه خشنودی من است، خشم او خشم من، هرکه دخترم فاطمه را دوست بدارد مرا
دوست دارد و هرکه فاطمه را خشنود سازد مرا خشنود ساخته است و هرکه فاطمه را
خشمگین کند مرا خشمگین کرده است .فاطمه پارهای از تن من است، هرکه او را
بیازارد مرا آزرده است و هرکه مرا بیازارد خدا را آزرده است ...
این همه تکرارها چرا؟ تاریخ همه را پاسخ گفته است
فاطمه، مادر پدرش!
آنچه
مسلم است این است که فاطمه در همان مکه تنها مانده، دو برادرش در کودکی
مرده بودند و زینب، بزرگترین خواهرش، که مادر کوچک او محسوب میشد به خانه
ابیالعاص رفت و فاطمه غیبت او را به تلخی چشید، سپس نوبت به رقیه و
امکلثوم رسید که با پسران ابولهب ازدواج کردند و فاطمه تنها ماند و این
در صورتیست که میلاد پیش از بعثت را بپذیریم و در صورت دوم اساساً تا چشم
گشود در خانه تنها بود. بهرحال آغاز عمر او با آغاز رسالت خطیر و شدت
مبارزات و سختیها وشکنجههائی که سایهاش بر خانه پیغمبر افتاده بود هماهنگ
بود. پدر رنج رسالت بیداری خلق را بر دوش میکشید و دشمنی دشمنان خلق را، و
مادر تیمار شوی محبوب خویش را داشت و فاطمه با نخستین تجربههای
کودکانهاش از این دنیا و زندگی طعم رنج و اندوه و خشونت زندگی را
میشناخت. چون بسیار کوچک بود می توانست آزادانه بیرون آید و از این امکان
برای همراهی با پدرش استفاده می کرد و می دانست که پدرش زندگیایی ندارد که
دست طفلش را بگیرد و او را در کوچهها و بازارهای شهر به نرمی و آرامی
گردش دهد، بلکه همیشه تنها میرود و در موج دشمنی و کینه شهر شنا میکند و
خطر از همه سو در پیرامونش میچرخد و دخترک که از سرنوشت و سرگذشت پدر آگاه
بود او را رها نمیکرد.
تاریخ
یاد میکند که روزی که وی را در مسجدالحرام به دشنام و کتک گرفتند، فاطمه
خردسال با فاصله کمی تنها ایستاده بود و مینگریست و سپس همراه پدر به
خانه بازگشت. و نیز روزی که در مسجدالحرام به سجده رفته بود و دشمن شکمبه
گوسفندی را بر سرش انداخت، ناگهان فاطمه کوچک ، خود را به پدر رسانید و
آنرا برداشت و سپس با دستهای کوچک و مهربانش سر و روی پدر را پاک کرد و او
را نوازش نمود و به خانه باز آورد.
مردم،
که همیشه این دختر لاغر اندام و ضعیف را در کنار پدر قهرمان و تنهایش
میدیدند که چگونه طفل، پدر را پرستاری میکند و مینوازد و در سختیها با
وجودش، سخنش و رفتار معصومانه مهربانش او را تسلی میبخشد، به او لقب
دادند: اُم اَبیها (مادر پدرش)
فاطمه و همسرش علی
(و
اما بعد از هجرت) فاطمه همچنان در وفای به عهد خویش مانده است و در خانه
پدر دامن پارسایی و تنهایی را رها نکرده است و این را همه میدانند، به
خصوص از هنگامی که خواستگاری عمر و ابوبکر را پیغمبر قاطعانه رد کرد، همه
اصحاب دانستند که فاطمه سرنوشتی خاص دارد و دانستند که پیغمبر بیمشورت
دخترش هرگز پاسخ خواستگاران را نمیگوید.
فاطمه
با علی بزرگ شده است؛ او را برادری عزیز برای خویش و پروانهای عاشق بر
گرد پدر خویش میبیند. تقدیر سرنوشت این دو را از کودکی به گونه خاصی به هم
گره زده است. هر دو با جاهلیت پیوندی نداشتهاند، هر دو از نخستین سالهای
عمر در طوفان بعثت رشد کردهاند و در زیر نور وحی روئیدهاند.
فاطمه
چه احساسی نسبت به علی داشته است؟ علی چه تصویری از فاطمه بر دیواره قلب
بزرگ و شجاع و پر از عاطفهاش آویخته است؟ ممکن است تصور بتواند، اما کلمات
از بیانش عاجزند.
چگونه میتوان
احساس پیچیدهای را که از ایمان و عشق، حرمت، ستایش، مهر خواهر و برادر،
اشتراک در عقیده، خویشاوندی دو روح، شرکت در تحمل رنجها و سختیهای سرنوشت
و بالاخره همسفر بودن، گام به گام، لحظه به لحظه، در طول راه حیات و
برخوردار بودن از یک سرچشمه محبت و الهام و ایمان ترکیب شده است، وصف کرد؟
پس علی چرا خاموش است؟ بیست و پنج سال از سنش میگذرد و فاطمه نیز هنگامش رسیده است، نه سال یا نوزده سال؟
به
عقیده من محظور علی روشن است. فاطمه خود را وقف پیغمبر کرده است، خود را
مادر پدرش میداند و همه کاره خانه او. دختری را که این چنین به دامن پدر
آویخته که گویی نمیتوان از او جدایش کرد چگونه علی میتواند از این خانه
ببرد؟ او را از محمد بخواهد؟ علی خود در این احساس زهرا با او شریک است.
ناگهان
وضع تغییر کرد، عایشه به خانه پیغمبر آمد، پیغمبر برای نخستین بار در عمرش
و برای آخرین بار، همسری جوان و سرشار شور و شوق زندگی تازه یافته است.
فاطمه
کمکم احساس میکند که زن جوان پدرش، جانشین خدیجه، و جانشین خود او
میشود - هر چند نه در قلب پدر، در خانه پدر بیشک. و علی نیز احساس میکند
که لحظهای که تقدیر مقرر کرده است فرا میرسد.
پسری
که از کودکی در خانه محمد بزرگ شده و سراسر جوانیش را در راه مبارزه و
عقیده گذرانده است و فرصت آن را نیافته که چیزی بیاندوزد، چیزی به دست
آورد: او در این دنیا جز فداکاریهایی که در راه محمد و ایمان محمد کرده
است هیچ سرمایهای ندارد. سرمایه؟ نه، حتی یک خانه، اثاث یک زندگی فقیرانه.
هیچ.
در عین حال، او را میبینیم
که نزد پیغمبر آمده است، کنارش نشسته است و سر به زیر افکنده با سکوت و شرم
زیبای خویش با وی سخن میگوید.
چه
کاری داری پسر ابی طالب؟ با آهنگی که از شرم نرم و آرام شده بود، نام
فاطمه دختر رسول خدا را میبرد. پیغمبر بیدرنگ: مرحبا و اهلا. فردا در
مسجد از او پرسید: چیزی در دست داری؟ هیچ، رسول خدا. زرهی که در جنگ بدر به
تو دادم کو؟ آن پیش من است، رسول خدا. همان را بده علی به شتاب رفت و زره
را آورد و به پیغمبر داد. و پیغمبر دستور داد تا آن را در بازار بفروشد و
با بهای آن، زندگی جدیدی را بنا کند. عثمان زره را به درهم خرید. پیغمبر
اصحابش را فرا خواند؛ جلسه عقد، خطبه خواند:
« فاطمه دختر پیغمبر بر چهار مثقال نقره، طبق سنت قائمه و فریضه واجبه...».
پیغمبر
امسلمه را خواست تا عروس را تا خانه علی همراهی کند و سپس بلال اذان عشا
را گفت و پیغمبر پس از نماز به خانه علی رفت، ظرفی آب خواست و در حالی که
آیاتی از قرآن میخواند دستور داد عروس و داماد از آن بنوشند و سپس خود با
آن وضو گرفت و بر سر هر دو پاشید. خواست برگردد که فاطمه به شدت گریست -
نخستین باری است که از پدر جدا میشود. پیغمبر او را با این کلمات آرامش
میدهد: تورا نزد نیرومندترین مردم در ایمان و بیشترینشان در دانش و
برترینشان در اخلاق و بلندترینشان در روح ودیعه نهادهام. اکنون این
«ودیعهُ محمد» فصل دوم زندگیش را آغاز میکند. و تقدیر، برای عزیزترین و
دیعه انسان، رنجها و سختیهای تازهای ارمغان میآورد.
فاطمه و سختیهای زندگی
فاطمه
دستاس میکند، نان میپزد، در خانه کار میکند و بارها او را دیدهاند که
از بیرون آب میآورد... و علی که جلال و عظمت فاطمه را میشناسد و گذشته از
آن، او را به چندین مهر، دوست میدارد و میداند که سختیهای زندگی و
آزارهایی که از کودکی دیده است او را ضعیف ساخته است از این همه سختی و
کاری که وی بر خود روا میدارد رنج میبرد.
روزی با لحن مهربان همدردی میگوید:
«زهرا،
خودت را چندان به سختی انداختهای که دل مرا به درد میآوری، خدا
خدمتکاران بسیاری نصیب مسلمین کرده است، برو و از رسول خدا یکی بخواه تا تو
را خدمت کند».
فاطمه سراغ پدر میرود.
چه کاری داری دخترکم؟
آمدم به تو سلامی بکنم...
و برگشت، به علی گفت شرم داشتم که از پدر چیزی بخواهم.
علی
که سخت به هیجان آمده بود فاطمه را یاری کرد، همراه فاطمه نزد پیغمبر
بازگشت و خود از جانب او سوال را مطرح کرد و پیغمبر بیدرنگ و قاطع، پاسخ
گفت:
- نه به خدا، اسیر جنگ را به
شما نمیبخشم که شکم اهل صفه را گرسنه بگذارم و چیزی نیابم که به آنان
بدهم؛ فقط میفروشم و با پول آن گرسنگان صفه را میبخشم.
و علی و فاطمه سپاس گفتند و دست خالی بازگشتند.
شب
شد و زن و شوی در خانه خشک و خالی خویش آرمیدند و پیش از آن که به خواب
روند، هر دو ساکت به سوالی که از پیغمبر کرده بودند، میاندیشیدند.
و پیغمبر تمام روز را به پاسخی که به عزیزترین کسانش داده بود میاندیشید.
ناگهان در باز شد و پیغمبر.
تنها، از تاریکی شب، شبی سرد که علی و فاطمه را در بستر میلرزاند.
دید که این دو پارچهای نازک بر روی خود کشیدهاند و چون بر سرشان میکشند پاهاشان بیرون میماند و چون پاها را میپوشانند سرهاشان.
با گذشت مهرآمیزی دستور داد:
از جاتان تکان نخورید.
سپس افزود: نمی خواهید شما را از چیزی خبر کنم که از آن چه از من در خواست کردید بهتر است؟
چرا، ای رسول خدا
آن
«کلماتی» است که جبرئیل به من آموخت: پس از هر نماز ده بار الله را تسبیح
کنید و ده بار حمد و ده بار تکبیر و چون به بسترتان آرام گرفتید، سی و چهار
بار تکبیر کنید و سی و سه بار حمد و سی و سه بار تسبیح....
یک بار دیگر فاطمه این چنین درس گرفت. یک بار دیگر با ضربهای نرم که تا عمق هستیاش را خبر کرد آموخت که: او فاطمه است!
فاطمه، به تصریح شخص وی، یکی از چهار چهره ممتاز زن در تاریخ انسان است: مریم، آسیه، خدیجه و در آخر: فاطمه.
چرا در آخر؟
کاملترین
حلقه زنجیر تکامل، در همه موجودات، در طول زمان و در همه دورههای تاریخ،
آخرین و نیز در انبیا، آخرین، و فاطمه، از زنان مثالی جهان، آخرین.
ارزش
مریم به عیسی است که او را زاده و پرورده؛ ارزش آسیه (زن فرعون) به موسی
است که او را پرورده و یاری کرده؛ ارزش خدیجه به محمد است که او را یاری
کرده و به فاطمه که او را زاده و پرورده است.
و ارزش فاطمه؟
چه بگویم؟
به خدیجه؟ به محمد؟ به علی؟ به حسین؟ به زینب؟ به خودش!!
فاطمه و فراق پدر
چرا
از میان همه اصحاب، همه خویشاوندان نزدیکش و حتی همه دخترانش، تنها خانه
فاطمه باید در مسجد باشد و دیوار به دیوار خانه او؟ آن چنان که گویی یک
خانه است و یک خانه بود. خانه محمد، خانه فاطمه است، خانواده محمد یعنی
خانوادهای که در آن، علی پدر است و فاطمه مادر و حسین پسر و بالاخره زینب،
دختر.
و اکنون دیگر پدرم سخن
نمیگوید، در خانه عایشه، دیوار به دیوار خانه من افتاده است، سرش بر دامن
علی است، لبهایش دارد بسته میشود، بیشتر با چشمهایش دارد با من حرف
میزند: من دیگر تاب این همه بیچارگی را ندارم. او پدر من است. من مادر او
بودم. اگر او مرا در این شهر با اینها تنها بگذارد؟
نگاهش
را از من بر نمیگیرد بیشتر از همه نگران من است، در چهره من خواند که چه
میکشم. دلش بر من سوخت. فاطمه، دخترش، کوچکترین دخترش، و محبوبترین
دخترش. با چشم به من اشاره کرد. سرم را به روی صورتش خم کردم، در گوشم گفت
که این بیماری مرگ است، من میروم. سرم را برداشتم، بدبختی و مصیبت چنان بر
سرم هجوم آوردند که ناتوان شدم. مصیبت بودن و داغ ماندن من پس از پدر،
نزدیک بود قلبم را پاره کند. چرا این خبر را تنها به من میدهد؟ من که در
تحمل آن از اینها همه عاجزترم. اما او همچنان نگاهش را به من دوخته است،
دلش بر پریشانی دختر کوچکش - که همچون طفلی به او محتاج است - سوخت، باز
اشاره کرد، گویی دنباله سخنش را میخواهد بگوید:
اما تو دخترم نخستین کسی خواهی بود از خانواده من که از پی من خو اهی آمد و به من خواهی پیوست.
سپس افزود: خوشنود نیستی که پیشوای زنان این امت باشی، فاطمه؟
چه
تسلیت بزرگی. کدام مژدهای است که بر آتش این مصیبت آب سردی بپاشد؟ جز
همین، خبر مرگ من، آفرین پدر. چه خوب میدانی که چگونه باید فاطمه را تسلیت
بخشی.
عشق فاطمه به محمد بسیار
نیرومند و مشتعلتر از احساس دختری است که پدرش را عاشقانه دوست میدارد.
چه، این دختر مادر پدرش نیز بود. وهمدم غربت و تنهاییاش، تسلیت رنجها و
غمهایش، همرزم جهادش، هم زنجیر حصارش، آخرین دخترش، فرزند کوچک نیمه دوم
عمر پدرش، خردسالترین دخترش و در سالهای آخر زندگی، تنها فرزندش؛ پس از
مرگ، تنها بازماندهاش. تنها چراغ عترتش، عمود تنهای خاندانش و بالاخره
تنها مادر فرزندانش، ذریه هایش، همسر علیاش، «فاطمهاش».
و فاطمه، پدر را آنچنان دوست میداشت که با دختری که با پدر عشق میورزد یکی نیست.
فاطمه و مبارزه
فاطمه
راه رفتن را در مبارزه آموخته است و سخن گفتن را در تبلیغ و کودکی را در
مهد طوفان نهضت به سر آورده و جوانی را در کوره سیاست زمانهاش گداخته است.
او یک زن مسلمان است: زنی که عفت اخلاقی او را از مسئولیت اجتماعی مبرا
نمیکند. اکنون چند ساعتی است که از دفن پیغمبر میگذرد، در خانه او، علی
با چند تن از بنیهاشم و یاران محبوب و عزیز پیغمبرکه به او وفادارند جمع
شدهاند، به نشانه نفی آنچه در سقیفه روی داده است و سرپیچی از بیعتی که
همه را بدان میخوانند. در مسجد، خلیفه خطبه ولایت خویش را خوانده و از
مردم بیعت گرفته و عمر، کارگزار سیاست، تلاش بیاندازه میکند تا چند
ناهمواری دیگر را که مانده است از پیش پای حکومت وی برگیرد و راه را بکوبد.
و
اکنون فاطمه، شخصاً به سراغ آنها میرود؛ هر شب، همراه علی، به مجالس آنها
سر میزند. با آنها حرف میزند، فضایل علی را یکایک بر میشمارد،
سفارشهای پیغمبر را یکایک به یادشان میآورد، با نفوذ معنوی، شخصیت بزرگ
انسانی، آگاهی سیاسی، شناخت دقیقی که از اسلام و روح و آرمانهای اسلام
دارد و بالاخره قدرت منطق و استدلال استوار خویش، حقانیت علی را ثابت
مینماید و نشان میدهد بطلان انتخاباتی را که شده است. اثبات میکند فریبی
را که خوردهاند.آشکار میسازد و عواقبی را که براین شتابزدگی سطحی و غافل
گیری سیاسی بار خواهد شد بر میشمارد و آنان را از آینده ناپایدار و
تیرهای که در انتظار اسلام و رهبری امت است بیم میدهد.
راویان
تاریخ که این داستان را نقل میکنند حتی یک بار هم نشان نمید هند که در
مجلس در برابر منطق فاطمه و تفسیر و تلقیای که از این حادثه دارد، مقاومت
کرده باشند، همگی به او حق میدادند، همه به لغزش بزرگ خویش پیش او اعتراف
میکردند، همه فضیلت علی و حقیقت او را اقرار داشتند و فاطمه از آنها
قاطعانه میخواست که
«شما ابوالحسن را بر باز گرفتن حقی که در راه آن میکوشد یاری کنید».
اما همگی عذر میآوردند...
پر کشیدن فاطمه
(سرانجام)
روح آزرده او - همچون پرندهای مجروح که بالهایش را شکسته باشند- در سه
گوشه غم زندانی و بیتاب است: چهره خاموش و درد مند همسرش، سیمای غمزده
فرزندانش و خاک سرد و ساکت پدر، گوشه خانه عایشه.
فاطمه
این چنین زیست و این چنین مرد و پس از مرگش زندگی دیگری را در تاریخ آغاز
کرد. در چهره همه ستمدیدگان که بعدها در تاریخ اسلام بسیار شدند هالهای از
فاطمه پیدا بود. غصب شدگان، پایمال شدگان و همه قربانیان زور و فریب، نام
فاطمه را شعار خویش داشتند. یاد فاطمه، در توالی قرون، پرورش مییافت و در
زیر تازیانههای بیرحم و خونین خلافتهای جور و حکومتهای بیداد و غصب،
رشد مییافت و همه دلهای مجروح را لبریز میساخت.
این
است که همه جا در تاریخ ملتهای مسلمان و تودههای محروم در امت اسلامی،
فاطمه منبع الهام آزادی و حق خواهی و عدالت طلبی و مبارزه با ستم و قساوت و
تبعیض بوده است. از شخصیت فاطمه سخن گفتن بسیار دشوار است ، فاطمه یک زن
بود، آنچنان که اسلام میخواهد که زن باشد. "تصویر سیمای" او را پیامبر،
خود رسم کرده بود واو را در کورههای سختی و فقر و مبارزه و آموزش های عمیق
و شگفت انسانی خویش پرورده و ناب ساخته بود.
وی
در همه ابعاد گوناگون "زن بودن" نمونه شده بود. مظهر یک "دختر"، در برابر
پدرش. مظهر یک "همسر"، در برابر شویش. مظهر یک "مادر" ، در برابر فرزندانش.
مظهر یک "زن مبارز و مسئول"، در برابر زمانش و سرنوشت جامعهاش. وی خود یک
"امام" است. یعنی یک نمونه مثالی، یک تیپ ایده آل برای، یک "اُسوه" یک
"شاهد" برای هر زنی که میخواهد "شدن خویش" را خود انتخاب کند.
او
با طفولیت شگفتش، با مبارزه مدامش در دو جبهه خارجی و داخلی در خانه پدرش،
خانه همسرش، در جامعهاش، در اندیشه و رفتار و زندگیش، "چگونه بودن" را به
زن پاسخ میداد. نمیدانم از او چه بگویم؟ چگونه بگویم؟ خواستم از
"بوسوئه" تقلید کنم، خطیب نامور فرانسه که روزی در مجلسی با حضور لوئی، از
"مریم" سخن میگفت. گفت، هزار و هفتصد سال است که همه سخنوران عالم درباره
مریم داد سخن دادهاند. هزار و هفتصد سال است که همه فیلسوفان و متفکران
ملتها در شرق و غرب، ارزشهای مریم را بیان کردهاند. هزار و هفتصد سال است
که شاعران جهان، در ستایش مریم همه ذوق و قدرت خلاقهشان را بکار
گرفتهاند. هزار و هفتصد سال است که همه هنرمندان، چهره نگاران، پیکره
سازان بشر، در نشان دادن سیما و حالات مریم هنرمندیهای اعجازگر کردهاند.
اما مجموعه گفتهها و اندیشهها و کوششها و هنرمندیهای همه در طول این
قرنهای بسیار، به اندازه این یک کلمه نتوانستهاند عظمتهای مریم را باز
گویند که:
"مریم مادر عیسی است".
و من خواستم با چنین شیوهای از فاطمه بگویم، باز درماندم
خواستم بگویم: فاطمه دختر خدیجه بزرگ است دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم که: فاطمه دختر محمدۖ است دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم که: فاطمه همسر علی است دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم که: فاطمه مادر حسنین است. دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم که: فاطمه مادر زینب است. باز دیدم که فاطمه نیست.
نه، اینها همه هست و این همه فاطمه نیست.
فاطمه، فاطمه است...
منبع: انتخاب
توده ۱۸ کیلویی از بدن یک بانوی بهشهری خارج شد
ویدیو/ زورگیران موش شدند
دیوارنگاره میدان ولیعصر؛ اسرائیل از خانه عنکبوت سست تر است
عکس/ پوستر رسانه KHAMENEI.IR در پی پاسخ تنبیهی ایران به رژیم صهیونیستی
یک مامور انتظامی در شهرستان هیرمند به شهادت رسید/ عکس
بازدید قلعهنویی از باشگاه آلانیا اسپور ترکیه + عکس
دیدار نابغه کشتی جهان با عبدالرشید سعداللهیف در مدینه+عکس
عکس/ اسبسواری دختر ۶ ماهه سردار آزمون
قاب عکسی آخرالزمانی از شهر خانیونس پس از خروج نیروهای اسرائیل از آن!
عکس/ پیام تبریک رونالدو به مسلمانان
حضور بن سلمان در نماز عیدفطر/عکس
نخستین تصویر از هلال عید فطر / عکس
ویدیو/ زورگیری در اتوبان صدر تهران
اولین عکس از همسر رضا داوودنژاد در مراسم خاکسپاری
عکس/ حضور رئیس قوه قضائیه در راهپیمایی روز قدس
عکس/حضور رئیس مجلس در راهپیمایی بزرگ روز قدس
عکسی از ناطق نوری و سردار فلاح در راهپیمایی روز قدس تهران /وزیر احمدی نژاد هم آمد
عکس/فریاد «مرگ بر اسرائیل» فرزندان شهدای حادثۀ تروریستی ساختمان کنسولی سفارت ایران
تصویر/ کودک بلوچ که در حملات تروریستی گروهک جیشالعدل مجروح شد
تصویر ۲ تروریست به هلاکت رسیده در چابهار
اولین تصاویر از شهدای حادثه تروریستی چابهار
گزارش تصویری/ شب قدر متفاوت در جزیره کیش
عکس/ انگشتر اهدایی آستان قدس به شهید زاهدی
تصویری دیده نشده از شهید زاهدی در سال ۱۳۷۵ | دو سردار شهید در یک قاب
تصاویری از ۷ مستشار نظامی شهید شده در حمله اسرائیل به کنسولگری ایران در سوریه
تصاویری از پسر آیت الله هاشمی رفسنجانی و سیداحمد خمینی در مراسم شب قدر
ویدیو/ منظور پس از مخالفت با واردات خودرو: نظرم درباره واردات خودرو نظر شخصی بود/ مکلف به اجرای قانون هستیم
تصویری باورنکردنی از پسر هادی چوپان/ فیگور مشابه گرگ ایرانی و فرزندش
تصاویر مظنونین حمله تروریستی در مسکو منتشر شد
ابطحی مجروح شد/ سارقین ناکام ماندند+ عکس
عکس/ پست اینستاگرام کنفدراسیون فوتبال آسیا به مناسبت آغاز سال نو
عکس/ کفشهای مرموز بایدن
عکس/ لوگوی گوگل برای نوروز ۱۴۰۳
عکس/ رئیسی با عباس قادری خواننده قدیمی دیدار کرد
مردی که ۷۰ سال با یک ریه آهنی زندگی کرد، درگذشت
عکس/ لحظۀ ترکیدن نارنجک دستساز در دست یک جوان
تصویری جدید از سید حسن نصرالله
انتشار تصاویر فوتوشاپی کیت میدلتون/ همسر ولیعهد انگلیس عذرخواهی کرد
تصویر آخرین حضور آیتالله جنتی درمجلس خبرگان
عکس/ حسن روحانی در مجلس خبرگان
عکس/ کاشت نهال توسط رهبر انقلاب در روز درختکاری
عکس/ ملاقات امیر تتلو با مادر و خواهرش در حاشیه اولین جلسه دادگاه
عکس/ سیدحسن خمینی در حسینیۀ جماران رای خود را به صندوق انداخت
آیت الله مدرسی یزدی و طحان نظیف رای خود را به صندوق انداختند/ عکس
عکس/ محمدباقر قالیباف رأی خود را به صندوق انداخت
عکس/ آيتالله احمد جنتی رأی خود را به صندوق انداخت
ویدئو/ دو توصیه مهم حضرت آقا به مردم
عروس با کلاه ارتشی/ گزارش تصویری از ازدواج دانشجویی در دانشگاه افسری
عکس/ فرمانده مهدی برروی دیوارنگاره میدان انقلاب تهران
عکس/ دیدار غمانگیز فردوسیپور و جواد خیابانی/ عادل همکار قدیمی را فراموش نکرد
ببینید/بیانات رهبر انقلاب پس از کاشت نهال در روز درختکاری
عکس/ حضور حاج اسماعیل قاآنی در راهپیمایی ۲۲ بهمن
نمایش سامانه موشکی زمین به زمین «قیام» در حاشیه راهپیمایی ۲۲ بهمن
عکس / چهره درهم بایدن و هریس پس از حمله به پایگاه آمریکا در اردن
دیوارنگاره جدید میدان انقلاب/ عکس
عکس/ حضور شیخ زکزاکی در حرم حضرت معصومه(س)
عکسی از کارگردانی جواد عزتی در فیلم تمساح خونی
موشکهای سپاه دیشب با هشتگ کاپشن صورتی شلیک شد/ عکس
عکس/ جدیدترین دیوارنگاره میدان فلسطین با عنوان "تابوتهایتان را آماده کنید"
دیوارنگاره میدان ولیعصر(عج) برای حمایت از تیم ملّی ایران/ عکس
عکسی دیده نشده از غلامرضا تختی در کربلا
رونمایی از نامه قدیمی غلامرضا تختی/عکس
پیکر دختر کاپشن صورتی با گوشواره قلبی در حمله تروریستی دیروز/ عکس
دیوارنگاره تهدیدآمیز میدان ولیعصر رونمایی شد / عکس
تصویری از دیدار «شهید صالح العاروری» با رئیس جمهور در ۳۰ خرداد ۱۴۰۲
آخرین تصویر ثبت شده از حاج قاسم سلیمانی قبل از شهادت
سردار سلیمانی و مادرش روی دیوارنگاره میدان ولیعصر + عکس
دیدار رئیسی با خانواده سردار شهید سید رضی موسوی
خوش و بش فردوسی پور و تاج در مراسم تشییع ملیکا محمدی/ عکس
عکسی از پدر محمدرضا گلزار در شب عروسی اش!
ایلان ماسک با لباس مخصوص ژاپنیها/ عکس
پرویز داوودی معاون اول دولت اول احمدینژاد درگذشت
درج نام مادر روی کارت ملی منتفی شد؟
کدام خودروها مشمول مالیات شدند؟
جام عجیب به لژیونر ایران رسید/ سوپرشیلد بالای سر رفت! + عکس
اینفوگرافیک/ از پایگاه هوایی «نواتیم» چه میدانید؟
شگفتانگیزان لیگ برتر والیبال؛ موهایی که سپید شد
زورگیران اتوبان صدر دستگیر شدند
یک مامور انتظامی در شهرستان هیرمند به شهادت رسید/ عکس
مالکان استقلال و پرسپولیس مشخص شدند
آغاز ثبت سفارش کتابهای درسی سال تحصیلی جدید از اردیبهشت ماه
چمران: خطر زلزله بیخ گوشمان است
کامران قاسمپور رقیب حسن یزدانی برای المپیک پاریس شد؛ جنگ گلادیاتورها!
ماجرای تنبیه بدنی یک دانش آموز در سیستان و بلوچستان چه بود؟
صفحه یک روزنامه اسرائیلی/ اسرائیل و ایالات متحده در حال آماده شدن برای پاسخ ایران هستند
ماجرای فوت پرستار کرمانشاه چه بود؟
آغاز اعزام زائران عمره مفرده از سوم اردیبهشت
برنامه امتحانات نهایی خردادماه ۱۴۰۳ اعلام شد
زمان ثبتنام کلاس اولیها اعلام شد/ متولدان نیمه دوم سال هم ثبتنام میشوند؟
قیمت روز محصولات ایرانخودرو یکشنبه ۱۹ فروردین ۱۴۰۳
هشدار پلیس فتا نسبت به کلاهبرداری در پوشش پرداخت فطریه و کفاره
عکس/ حضور زیاد نخاله در مراسم روز قدس تهران
عکسی از ناطق نوری و سردار فلاح در راهپیمایی روز قدس تهران /وزیر احمدی نژاد هم آمد
عکس/فریاد «مرگ بر اسرائیل» فرزندان شهدای حادثۀ تروریستی ساختمان کنسولی سفارت ایران
عکسی از قالیباف در مراسم وداع با شهیدان سردار زاهدی و صالحی روزبهانی
عکس/ ماشین عجیب و غریب عادل فردوسی پور
بی تفاوتی عجیب اتحادیه جهانی به ستاره های کشتی ایران در قهرمانی آسیا
سامانه بارشی در راه ایران/ آخر هفته بارانی در این استانها/ بارشها کی به تهران میرسد؟
قیمت دلار، یورو و ۴۴ ارز دیگر امروز ۱۵ فروردین /قیمت افغانی امروز چند شد؟
عسل حیدری از درخشش تیم ملی هاکی روی یخ روایت میکند/ به افتخار دختران یخی
آخرین پست اینستاگرامی رضا داوودنژاد+عکس
دوربینهای طرح ترافیک تهران با نرخ جدید روشن شد
وزارت کشور تصمیمی برای تعطیلی بوستانها در روز ۱۳ فروردین نگرفته است
حداقل حقوق ۱۴۰۳ یک کارگر چقدر است؟/ عکس
وضعیت پارک های تهران در سیزده بدر/ برنامه های همزمان روز طبعیت و شهادت حضرت علی (ع)
چرایی افزایش تعرفه اینترنت و مهم ترین تعهد اپراتورهای ارتباطی
فدراسیونی بدون رییس!
دروغ 13 مرجانه گلچین برای دیده شدن
آسمان بارانی و همراه با رعد و برق چند روزه در ۱۷ استان ایران
مذاکره با پرسپولیس انجام شد/ هافبک گلزن در آستانه توافق با سرخها
هشدار برای این استانها صادر شد/ کدام استانها روز سیزده بدر بارانی دارند؟
نگاهی به مهمترین مصوبات مجلس در سال ۱۴۰۲
اینفوگرافیک/ چه زمانی نباید خرما بخوریم؟
گفتگوی دو وزیر سابق در خصوص صداوسیما
توهین دوباره بایدن به پوتین
اینفوگرافیک/ کدام رذایل اخلاقی در قرآن آمده است؟
خودکشی یک دکتر جوان در دلفان / یک مسئول: زنگ خطر خودکشی رزیدنتها به صدا درآمد / عوامل انسانی دخیل قابل شناسایی و مجازات هستند
فرصت ویژه قلعهنویی برای صعود و اعتماد بیشتر به جوانان مقابل ترکمنستان
معاون حوزه علمیه ماهشهر به قتل رسید
اعلام جزئیات مذاکره استقلال با الهیار صیادمنش و دو لژیونر دیگر
بازگشت پرهزینه و ناموفق صداوسیما به سلبریتی ها/ پرداخت های میلیاردی صحت دارد؟
بزرگترین پیشرفتهای فناوری در سال گذشته چه بود؟
شماره تلفن های ضروری در عید نوروز
عکس/ مروری بر نامگذاری سالها توسط رهبر انقلاب از سال ۱۳۸۷ تا ۱۴۰۳
بانک صادرات ایران پشتیبان تولید و اشتغال خواهد ماند
پیام تبریک مدیرعامل شاراک به مناسبت ۲۹ اسفندماه سالروز ملی شدن صنعت نفت
جدول حقوق و دستمزد ۱۴۰۳ منتشر شد
هشدار پلیس فتا درباره تورهای لحظه آخری
توییت نماینده کارگری از جلسه تعیین دستمزد با وزیر کار
اینفوگرافیک/ توصیههایی برای جلوگیری از چاقی در ماه رمضان
اینفوگرافیک/ کمک به رفع خوابآلودگی رانندهها با چند روش ساده
هشدار نوروزی پلیس فتا: WiFi رایگان ترفند مجرمان سايبری است
هشدار سیلاب؛ مردم سعی کنند تا سال تحویل سفر نروند
ورود سامانه بارشی به کشور از امروز/ فروردینِ بارانی آغاز میشود
هفت زوج آقای گلی در فوتبال ایران/ اسدی - مغانلو زوج جدید میشوند؟
اجرای طرح ترافیک پایتخت تا ۲۸ اسفند/ جزییات اجرای طرح در نوروز
چطور اینترنت هدیه دولت را فعال کنیم؟
اینفوگرافیک/ با سرگیجههای بعد از افطار چه کنیم؟
رونمایی کیم از «قدرتمندترین» تانک جهان
اینفوگرافیک/ علت و راهکار رفع بوی بد دهان در روزهداری