به گزارش روزپلاس، برای بسیاری، درمان مؤثر با داروها و حتی جراحیها، کمک چندانی به تسکین نمیدهد. اما در سالهای اخیر، تحقیقات روانشناسان نشان میدهد که حداقل برای برخی از افراد، درمان درد مزمن ممکن است نه از سوی درمان جسمی، بلکه از درمان ذهن حاصل شود. تور واگر، دکترای دانشگاه دارتموث، درباره رابطه بین افکار، احساسات و باورهای ما در مورد درد و درد فیزیکی واقعی که احساس میکنیم، شکل درد در مغز و اینکه چگونه یافتههای تحقیقات جدید منجر به درمانهای جدید و مؤثر میشود، بحث میکند.
بیایید با این سوال بزرگ شروع کنیم: درد چیست؟ بیشتر افراد غیرعادی فکر می کنند که این سیگنالی است که بدن شما به مغز شما می فرستد تا متوجه شوید که چیزی اشتباه است. شما صدمه می بینید و بدن شما شعله ای می فرستد تا متوجه شوید که چیزی اشتباه است. اما تحقیقات شما نشان داده است که درد پیچیده تر از این است. پس اگر فقط یک سیگنال ساده از بدن ما به مغز ما نباشد، درد چیست؟
درد تجربهای است که در مغز ساخته میشود و تا حدودی به سیگنالهایی که از بدن به مغز میرسند، بستگی دارد، اما تا حدی. همچنین بستگی به این دارد که مغز شما در مورد زمینه اطراف درد چه می داند. آیا تهدید می شود یا خطرناک است؟ مغز باید چه احساسی داشته باشد؟ بنابراین اساساً درد به عنوان یک تجربه نتیجه تصمیم مغز است که احساسی از بدن باید تهدید کننده و خطرناک تلقی شود.
بنابراین درد به سادگی در یک مرکز در مغز پردازش نمی شود، بلکه همه این موارد را تحریک می کند. و اینکه چه چیزی این فرآیندهای حساسسازی را آغاز میکند و چه چیزی آنها را کاهش میدهد یا آنها را باز میکند، یک راز بوده است. و این یکی از چیزهایی است که ما میتوانیم با مطالعه درمانهایی مانند درمان پردازش مجدد درد، بهتر درک کنیم.
خوب، این یکی از خانوادهای از درمانهای روانشناختی و رفتاری است که هدف آن تشخیص این است که مغز تا حدی تجربه درد را احساس میکند و میسازد، همه چیز مربوط به بدن نیست، و تلاش میکند چرخه ترس و اجتناب و افزایش درد را باز کند.
طبیعی است که فکرش را بکنید، فرض کنید کمر خود را زخمی کرده اید، این یک تجربه ترسناک است. و شما نمی دانید چه معنایی برای آینده شما دارد. آیا این بدان معناست که شما برای مدت طولانی درد خواهید داشت؟ آیا نشانه آسیب است؟ طبیعی است که فکر کنیم اینطور است، اما وقتی این اتفاق میافتد، آن درد تهدیدکننده میشود. و هنگامی که درد تهدید کننده باشد، مورد توجه قرار می گیرد. و هنگامی که مورد توجه قرار می گیرد، تقویت می شود.
و با گذشت زمان، درد سیگنالهای تهدید را در مغز ایجاد میکند که باعث درد بیشتر میشود. و با گذشت زمان، مغز شما میآموزد که این مهمترین چیزی است که در حال رخ دادن است، و چیزی که باید تقویت کنید و به آن توجه کنید. بنابراین یک چرخه بازخورد وجود دارد که در آن درد به مرور زمان افزایش می یابد. و این چیزی است که ما فکر می کنیم زیربنای این فرآیند حساس سازی است. بنابراین بخشی از پادزهر آن صرفاً درک این است که درد نشانه آسیب نیست.
بنابراین در آن صورت، درک اینکه این فقط درد است، نشانه آسیب نیست، اولین قدم برای باز کردن این روند و کاهش ترس و تهدید و سپس کاهش درد است.
اگر همه ما به افکار و راهی که ذهنمان برای تفسیر درد های جسمی مان ، آگاه باشیم، نیمی از راه درمان را پیش رفته ایم.
و این راه را میتوانیم با کمک روانشناس و مشاور، به خوبی و راحتی طی کنیم.
ارائه شده توسط انجمن روانشناسی آمریکا