به گزارش روزپلاس، اغلب سریالهای شبکه نمایش خانگی از حیث محتوایی به تدریج شبیه یکدیگر میشوند و مجموعههای ساخته شده در «پلتفرمها» عمدتا از یک وضعیت نمایشی ثابت تبعیت میکنند. اغلب این آثار روایتهای عاشقانهای هستند که بر پایه ساختارشکنی عرفی ساخته میشوند که هیچ انطباق اجتماعی، فرهنگی و سیاسی با تاریخ معاصر ایران ندارند و از حیث فنی و فرمی گزارههایی نمایشی، در دایرهای محدود هستند.
در کنار وضعیتهای نمایشی عاشقانه، جدلهای مافیایی اغراقآمیز ، تحریف تاریخ و ... وضعیتهای نمایشی بکری را نمیتوان جستجو کرد که با فرهنگ عامه 100 ساله گذشته نسبتی داشته باشد.
در واقع این مسیر تولیدات شبکه نمایش خانگی فرمولیزه شدهاند. در میان سریالهای ساخته شده در شبکه نمایش خانگی سریال «خاتون» یکی از آثاری است که نسبت به فضای نمایشی حاکم در ساختار شبکه نمایش خانگی بسیارمتفاوت است.
سریال «خاتون» که پخش آن در هفتههای اخیر به پایان رسید، از حیث ساختاری و تکنیکال حتی نسبت به سریالهایی که به روایت تاریخ معاصر میپردازند، دارای کیفیت قابل اعتنایی است.
«خاتون» را میتوان از حیث فنی، بصری، طراحی لباس، انتخاب بازیگران،فیلمبرداری،میزانسنهای تاریخی، دکوپاژ و... ، حتی از سریال جنجالیتر و با کیفیتتر «شهرزاد»
ارزیابی کرد.
نقطه اتکا سریال وحدت رویه در فرم و محتواست. در واقع همانقدر که سریال قابلیتهای بصری فوقالعادهای دارد به همان اندازه کارگردان با حساسیت خاصی در ارائه گام به گام محتوای تاریخی ظرافت خاصی را لحاظ کرده است.
«خاتون» در یک تعریف ساده سریال شخصیت محوری با روایت موازی تاریخ است. برای تحلیل سریال باید از این زوایه سریال بررسی شود که تاریخ جلوتر از شخصیت حرکت میکند یا شخصیت جلوتر از تاریخ؟ این اشکال حتی در فیلم« بربادرفته» یکی از معضلات مهم این اثر نوستالوژیک تاریخ سینماست.
اگر به درستی تمام سکانسهای سریال خاتون در 23 قسمت قسمت بررسی شود، شخصیتهای محوری و روایت فردی هیچکدام از آنها از تاریخ پیشی نمیگیرد.
از طرفی قصه تاریخی فرد با جمع معاوضه نمیشود و روایت شخصیتها سیر تاریخی را تحت الشعاع قرار نمیدهد. یکی از اشکالات عمده سریال شهرزاد که اشکال اغلب سریالهای حسن فتحی و سریالهای تاریخی ساخته شده در کشورمان محسوب میشوند این است که تاریخ به پس زمینه کمرنگ شخصیتهاتبدیل میشود.
در خاتون یک همسانی تراژیک میان زندگی خاتون، شیرزاد ، رضا فخار، رجباف و تراژدی تاریخی بزرگ «اشغال ایران» وجود دارد.
اگر رویکردهای فرهنگی و کارکردهای فرهنگ در چند سال گذشته به خوبی شناخته میشد و درباره ورود متجاوزانه متفقین در آن سالها فیلمو سریالهای فراوانی ساخته میشد، عموم مردم میتوانستند با این تراژدی تاریخی بیشتر آشنا میشدند و چالشهای سیاسی توام با شعار همچنان میان دو حزب سنتی در کشورمان باقی میماند و به ستایش شاهی که کشور را به اشغالگران تقدیم کرد، منجر نمیشد.
با این تفسیر افسون سریال «خاتون» با یک افسوس تاریخی همراه است. چرا نسلهای اخیر هوادار استقلال میهن که در این سرزمین زیستهاند، با تاریخ استعمار کشورشان آشنا نیستند؟
مقصر این مهم، مجموعهها و مدیران فرهنگی هستند که در طول این سالها رسانه ملی، حوزه هنری انقلاب اسلامی، سازمان تبلیغات اسلامی ، بنیاد سینمایی فارابی و مرکز گسترش سینمای تجربی و بنیاد روایت فتح، سازمان اوج و صد ها نهاد صاحب بودجه را هدایت کردهاند و نتوانستهاند سریالی مثل خاتون در نقد استعمار دوران پهلوی بسازنند تا مخاطبی که امروز سریال تماشا میکند، متوجه افسون استقلال فعلی کشور شود.
از وجوه افسونگرایانه سریال خاتون میتوان به این نکته اشاره کرد، این سریال توسط تینا پاکروان ، فیلمسازی ساخته شده که هیچ نسبت گفتمانی با جریان فیلمسازان شعاری ندارد.
پاکروان توانسته به صورت مستقل در نقد استعمار و اشغال در دوران پهلوی چنین سریال جذابی را تولید کند که نخبهگان، علاقهمندان سینما و طیوف مختلف سیاسی به آن اقبال نشان دهند و از طرفی این سریال بتواند مختصات ساده و قابل فهمی از دوران اشغال ایران توسط متفقین را به نمایش گذارد.
بر اساس نظرات مردمی در شبکههای اجتماعی میتوان دریافت که این سریال (با در نظر گرفتن انقطاع گفتمانی رسانه ملی ) با مخاطبان دهههای 80، 60،70، و ... ارتباط بسیاری خوبی برقرار کرده است.
در گام دوم نقد و تحلیل سریال باید به سراغ دلایل این استقبال رفت. خاتون شخصیت اصلی این سریال کاملا پیشرو نسبت به همنسلان خویش است. او دارای کاراکتری چند لایه است، روشنفکر، تیرانداز، تحصیلکرده، مسلط به زبان خارجی، عشایرزاده، و اهل خواندن ژرمینال امیل زولا و... .
زنی که اسلحه در دست گرفته و به صورت همسرش که یک نظامی است نشانه رفته تا سالگرد ازدواجشان را یادآوری کند. تقریبا در آن دوران یافتن چنین کاراکتری، با چنین ویژگیهایی، دست نیافتنی است. شخصیت شیرزاد هیچ تطابقی با یک افسر عالیرتبه ارتش ندارد.
افسران جوان با سن و سال شیرزاد باید حماسهای را رقم زده باشند که در آن سن و سال در مرتبه سرگردی قرار گیرند.
یک جنون افسار گسیخته در ممتاز بودن کاراکترها حتی شمایلهایی مثل کمسیر رجباف، رضا فخار و روزبه دایی خاتون موج میزند. سازنده پرسوناژها را با رنگ ولعابهای ناهمگون دست نیافتی کرده و این وجه تمایز کاراکترها، جنبه دیگری از زیبایی شناسی این سریال جذاب را برجسته میکند.
اغلب فیلمسازان و سینماگران ایرانی گرایشات به مکتب رمانتيسيسم دارند. ویژگیهای که در بالا ذکر شده نمود آشکاری به این مکتب است. بینشی که در هنرمندانی که گرایش به سینمای کلاسیک دارند پیروی این مکتب است این گرایشات در خاتون کاملا مشهود است.
رنگآمیزی بصری، طبیعتگرایی، دوری از سطحیپنداری، شیدایی شخصیتها، مواجه شدن با انحراف در زمینههای اجتماعی – تاریخی، برداشتهای عمیق از هویت ملی و حتی قومی، ارجاع به ترانه هاي عاشقانه، غلظت یافتن خرد و غلبه احساساتيگری در اغلب صحنهها، پررنگ شدن دستاوردهای تاریخی، آگاهی بخشی جمعی نسبت به دشمنان و واکنشهای احساسی عقلانی در متن این سریال ویژگیهای مکتب رمانتيسيسم است که تماشاگر ایرانی را پای این سریال جذاب مینشاند.
از همان قسمت نخست سریال، قاببندیهای کارتپستالی سریال بشدت و از حیث ساختاری حساسیتهای بصری سازندگان تبدیل به ویژگیهای این سریال میشود.
ویژگیهای بصری سریال سبب شده که کاراکترها و برخی صحنهآرایی دارای ویژگیهای زیستی شهریور 1320 باشند و میتوان استدلال کرد سریال از ویژگیهای بصری تاریخی که روایت میکند فاصله گرفته اما از حیث سینمایی و نمایشی، رنگآمیزی بصری یک دوره تاریخی نمیتواند از معایب آن اثر باشد.
کوهستان سرد به کارگردانی «آنتونی مینگلا» با دو هنرپیشه شناخته شده سینما «نیکول کیدمن» و «جود لاو» ساخته شده است. اما گریم و آرایش صورت بازیگران با احوالات شخصی تاریخی و تاثیر جنگهای داخلی (در سالهای 1861 – 1865 میلادی) بر زیست عمومی کاراکترها تاثیر آنچنانی ندارد. نیکول کیدمن و جودلاو بازیگران فیلم نیستند و بیشتر به سلبریتیهای فرش قرمز کوهستان سرد شباهت دارند که برای تفریح گشتی هم در تاریخ زدهاند.
خاتون، شیرزاد، فخرالنساء، روزبه ، رجباف ، در موقعیتها بصری سریال کاراکترهای شهریور 1320 هستند و ساختن شخصیتهای آن دوران مهمترین امر مهم در سریال خاتون برای ایجاد یک باور صحیح تاریخی است.
فضاسازی در سریال «امپراطوری بوردواک» در آتلانتیس سیتی را با فضاسازی و گریم بازیگران در دهه بیست مقایسه کنیم، به مراتب شهری که خاتون در آن زندگی میکند، آنتیکتر از آتلانتیکسیتی امپراطوری بوردواک است و طراحی صحنه و لباس را باید ویژگی سریال برشمرد، چون در «امپراطوری بوردواک» این رمانتیسیم بصری حاکم بر فضای سریال دچار اعوجاجاتی است که در این باور پذیری نقش بسزایی دارد.
رخدادهای روایی خاتون از 25 اوت 1941 آغاز میشود. این اتفاق در حالی میافتد که شهرهای ایران در آن برهه CITY نبودند و معادل انگلیسی TOWN را میتوان در مورد آنان به کار برد.
رعایت و فاصله گذاری میان مفاهیمی چون شهر و شهر کوچک در سریال به درستی رعایت میشود و رنگ و لعاب سریال در خدمت القای مفاهیم جغرافیایی قرار میگیرد. حتی تهرانی که به عنوان پایتخت نمایش داده میشود غیر از چند خیابان اصلی دارای محدوده روستایی گستردهای بود و این موضوع در فصل دوم سریال نمود عینی دارد. م
خاطبان این سریال با وضوح بیشتری میتوانند ببیند که رضاشاه که ایران را به صورت مستعمره در اختیار متفقین قرار داد، تهران را تبدیل به پاریس نکرده بود و فضاسازی صحیح از تهران 1320 تا 1321 برخی اغراقهای تاریخی در مورد رضاشاه را به چالش میکشد.
مخاطبی که سریال خاتون را دنبال میکند اگر همان شهرهای نیمه روستایی دهه بیست را به صورت واقعی و ملموس تجربه کند، قطعا از سریال فاصله خواهد گرفت. زیرا تصویرسازی تاریخی سالهای اخیر در برخی درگاههای رسانهای همواره این مسئله را به صورت رسانهای القا کرده که ایران در دوره پهلوی اول بشدت مدرن بوده است و سریال خاتون چنین گفتمانهایی را نقض میکند.