این پسربچه اشک قاضی دادگاه را درآورد

پسربچه سرگشته‌ای که بعد از طلاق پدر و مادرش، سر از بهزیستی درآورده بود، پس از 7 سال زندگی پرفرازونشیب سرانجام درمیان اشک شوق همگان در دادگاه خانواده تهران به مادرش رسید. در یکی از روزهای اوایل خرداد که همه دانش‌آموزان خود را برای فصل امتحانات آماده می‌کردند،
کد خبر: ۳۹۵۷۲
تاریخ انتشار:۲۵ خرداد ۱۳۹۶ - ۰۸:۱۹ - 15 June 2017
به گزارش روزپلاس؛ «فرزاد»- 9 ساله- با همراهی مددکار سازمان بهزیستی تهران قدم به مجتمع قضایی ونک گذاشته بود تا مادرش را بعد از 7 سال ببیند. 

قبل از رسیدن مادر، قاضی شعبه 273 دادگاه خانواده پسربچه و مددکار بهزیستی را به داخل اتاق دعوت کرد تا از او درباره وضعیت درسی و فعالیت‌هایش بپرسد. پسر بچه با جملاتی کوتاه به سؤال‌ها جواب می‌داد که قاضی دریافته بود او پسر باهوشی است. چند دقیقه بعد زنی با لهجه شهرستانی وارد اتاق شد و پس از سلام به سمت پسرک رفت و او را در آغوش گرفت. فرزاد هم بسرعت متوجه شد مادرش همین زنی است که لباس ساده‌ای بر تن دارد و دست‌هایش ازشدت کار زیاد پینه بسته است. همان موقع صدای گریه مادر و فرزند همه را احساساتی کرد و همین باعث شد مردی با صورت آفتاب سوخته به داخل اتاق بیاید و سعی کند زن را آرام کند. 

قاضی «محمدرضا نیک‌صفت» سپس مشغول ورق زدن اوراق پرونده‌ای شد که رویش نوشته شده بود: «اثبات نسب» او پرونده را روی میز گذاشت و رو به زن مددکار گفت: «طبق مدارک موجود در پرونده زحمات زیادی کشیده اید تا مادر فرزاد را در یکی از شهرستان‌های مرکزی پیدا کنید.» 
 مددکار گفت:«بله طبق تحقیقات ما از پدر این مددجو خبری نیست، اما خبردار شدیم که مادرش اطلاعی از فرزند خود ندارد و تصور می‌کرده پسرش نزد پدرش در مشهد زندگی می‌کرده است. اما...» 
مادر فرزاد حرف مددکار را قطع کرد و گفت: «به خدا خبر نداشتم چه بلایی سر جگر گوشه‌ام آورده است...» بعد هم به گریه افتاد. سپس با لهجه شهرستانی به بیان ماجرای زندگی‌اش پرداخت وگفت: «فقط 16 سال داشتم که به زور شوهرم دادند. یک بار که به سفر زیارتی مشهد رفته بودیم، احمد مرا با خانواده‌ام دید و همانجا خواستگاری کرد. پدر و مادرم سواد درست و حسابی نداشتند اما خواستگارم با چرب زبانی به آنها قول داد خوشبختم می‌کند. من نمی‌خواستم در غربت زندگی کنم اما نتوانستم روی حرف پدرم حرف بزنم. عاقبت هم زنش شدم و رفتم هزار کیلومتر دورتر از خانواده‌ام زندگی‌ام را شروع کردم. شوهرم اوایل خیلی هوایم را داشت، اما دو سال نشده توسط دوستانش معتادشد. دیگر نه اخلاق خوبی داشت و نه خرجی می‌داد. به همین خاطرمجبور شدم بروم در خانه‌های مردم کار کنم. اما همه پولهایم را می‌گرفت و دود می‌کرد. بچه‌ام که به دنیا آمد دیگر هیچ چیز نمی‌گفتم وفقط این زندگی جهنمی را تحمل می‌کردم. اما شرایط زندگی‌مان هر روزسخت‌تر شد. بالاخره هم یک روز برادرانم که می‌دانستند چه وضعی دارم آمدند و افتادند به جان احمد و تا می‌خورد کتکش زدند. اما از آن روز وضع ما بدتر شد و احمد هم هر روز کتکم می‌زد. تا اینکه با کمک ریش سفیدهای فامیل‌شان توانستم طلاق بگیرم. اما بچه دو ساله‌ام را گرفتند و خودم را از خانه بیرون کردند. در مشهد کسی را نداشتم. به همین خاطرناچار شدم به شهر خودمان برگردم و یک سال نشده دوباره شوهر کردم تا سربار خانواده‌ام نباشم. حالا دو تا بچه از شوهردومم دارم. خدا را شکر مرد خوبی است و تا شنید که بچه‌ام را به بهزیستی سپرده‌اند گفت برویم بچه را بیاوریم پیش خودمان. خدا خیرش بدهد...»قاضی رو به مددکار بهزیستی گفت:«متوجه شدید فرزاد چطور از تهران سردرآورده بود؟» 
 خانم مددکار جواب داد:«طبق پرونده موجود، پدرش معتاد بوده و 7 سال پیش بچه را با خودش به تهران آورده اما در یکی از طرح‌های جمع‌آوری معتادان فرزاد را به بهزیستی تحویل داده‌اند. همکاران ما می‌دانسته‌اند که این بچه خانواده دارد و خوشبختانه با پیگیری زیاد ابتدا خانواده پدری کودک پیدا شد، اما آنها شرایط مناسب برای نگهداری فرزاد را نداشتند و از همان طریق مادرش را در یکی از شهرستان‌های بخش مرکزی پیدا کردیم که حالا اینجا در حضور شماست.»قاضی دوباره پرونده را بررسی کرد و دستور داد از شناسنامه و مدارک ازدواج و طلاق مادر فرزاد کپی گرفته شود تا ضمیمه پرونده کنند. سپس به زن شهرستانی گفت:«خوشبختانه اسم فرزاد در شناسنامه شما هست و نیازی به آزمایش «دی ان ای» وجود ندارد. فقط باید چند روزی در تهران بمانید تا مراحل قانونی تحویل فرزندتان انجام شود.» سپس به همسر زن که وارد دادگاه شده بود گفت:«شما موافق نگه‌داری از فرزند خانمتان هستید؟ مشکلی ندارید؟» مرد جواب داد:«من کارگر ساده‌ای هستم، اما خدا را شکر می‌توانم از پس هزینه‌های زن و دو بچه‌ام برآیم. این بچه هم مثل بچه خودم می‌ماند و ان‌شاءالله خداوند روزی ما را هم زیاد می‌کند. خدا را شکر زنم دیگر برای بچه‌اش دلتنگی نمی‌کند. قسمت این‌طور بود.خدا را شکر.» 
قاضی ختم جلسه را اعلام کرد و پرونده را به منشی‌اش سپرد. همان لحظه نگاهی به فرزاد کرد که دست مادرش را محکم چسبیده بود و گفت:«آقا فرزاد خیلی خوشحالی، نه؟» 
... فرزاد که با مادرش در حال بیرون رفتن از دادگاه بود، گفت:«بله. خیلی خوشحالم. چند بار خواب مادرم را دیده بودم. هر بار یک نقاشی می‌کشیدم و به دیوار نمازخانه مدرسه‌مان می‌چسباندم تا خدا آن را ببیند و مادرم را برایم پیدا کند...» قاضی با شنیدن این حرف سرش را پایین انداخت، نم اشکش را با دستمال خشک کرد و بعد برای فرزاد دست تکان داد وگفت:«ان شاءلله موفق و سلامت باشی. و...
 
 
ایران
سایر اخبار
بازگشت به ابتدای صفحه
ارسال به دوستان
ارسال نظر
روایت تصویری
نگاه دوم
پیشنهاد سردبیر
پربازدیدها

بن گویر، وزیر امنیت ملی اسرائیل بر اثر سانحه رانندگی مجروح شد

کارت بانکی ۶ بانک حذف می‌شود

۲۴میلیارد دلار دولتی برای ۱۰۰وارد کننده عمده/ رانت ۴میلیارد دلاری مونتاژکاران خودرو چینی/ اختصاص ۷۰۰میلیون دلار به داریا همراه واردکننده تلفن همراه از چین/ بانک مرکزی تامین ارز را انجام داد، چرا قیمت ها ثابت نمی ماند؟ + لیست

با ۳میلیارد تومان در این محله تهران، خانه بخرید+جدول

صادرات ایران به ۳۹ کشور آفریقایی در سال ۱۴۰۲/ آفریقا، بازاری برای کالاهای ایرانی

خبر جدید وزیر صمت درباره واردات خودرو/ مردم هم می توانند این خودروها را ثبت نام و خریداری کنند

سرکوب جنبش دانشجویان آمریکایی که به جنایات صهیونیست‌ها اعتراض دارند/ بیداری دانشجویی؛ رسوایی آمریکایی

ترسیم نظم نوین منطقه در اجلاس امنیتی سن‌پترزبورگ/ شاه‌کلید حل مسائل منطقه،دست ایران

این حساب‌های بانکی مشمول مالیات می‌شوند/ اعلام جزییات دریافت مالیات از تراکنش‌های بانکی

پیش تولید «پایتخت۷» آغاز شد/ تصویربرداری قصه‌های خانواده معمولی از مرداد

ازدواج با دختری ایرانی و تغییر دین سرمربی سپاهان

اظهارات خلاف واقع عبدالحمید، این بار توماج صالحی/ هنر قانون شکنی !

حمله موشکی به میدان گازی سلیمانیه عراق

سازمان ملل: پاکسازی نوار غزه از آوار و بمب‌های منفجر نشده احتمالا ۱۴ سال طول بکشد

بن گویر، وزیر امنیت ملی اسرائیل بر اثر سانحه رانندگی مجروح شد

قانون مالیات بر عایدی سرمایه تغییرات گسترده ای داشته و صرفا اصلاح ایرادات شورای نگهبان نبوده/ این قانون برای کسانی است که می‌خواهند قدرت خریدشان را حفظ کنند

ستاره استقلال مشاور املاک خانه شد!

علائم جسمانی انواع اضطراب‌/ اضطراب اجتماعی چیست؟

الحوثی: رژیم صهیونیستی بیمارستان‌های غزه را به گور‌های دسته‌جمعی تبدیل کرده است

کارت بانکی ۶ بانک حذف می‌شود

موزه تاریخ کانون پرورش فکری کودکان ثبت ملی شد

دستور جمع‌آوری یک مکمل تقویتی رشد مو از سطح بازار

موضع جدید عربستان در رابطه با جنگ اسرائیل و غزه

پایان دوران مدارا با قاره سبز/ اروپاییان خواستار بازگشت یکطرفه و کامل ایران به توافق هسته‌ای هستند!

چرایی واکنش ها به توئیت عضو دفتر رهبرانقلاب / تلاش عده ای برای کاستن اعتبار خبری دفتر رهبر انقلاب با تئوری «فقط پشت بلندگو»؟!

قدردانی فرمانده کل قوا از عملکرد همراه با تدبیر نیروهای مسلح در حوادث اخیر/ نوآوری در تسلیحات و شناخت روش‌های دشمن همواره در دستورکار باشد

محمدصادقی بازیگر فراری: تعریف جنسیتی مشخصی ندارم/ بدونِ هویتِ جنسی

ترس سخنگوی فارسی‌زبان رژیم صهیونیستی از ایران/ ضربه شدید زدید، دیگر کوتاه بیایید

بن گویر، وزیر امنیت ملی اسرائیل بر اثر سانحه رانندگی مجروح شد

توضیحات کاظم صدیقی درخصوص غفلت صورت گرفته در تاسیس موسسه‌ای در ماجرای ازگل/ از خدا استغفار و از مردم عذرخواهی می‌کنم/ توقع دارم به تخلف احتمالی آشنا و غیرآشنا رسیدگی شود

زمانی برای تسویه حساب های قدیمی با اردن

مالکان استقلال و پرسپولیس مشخص شدند

شکایت تریدرهای رمزارز از اپل؛ قاضی پرونده را رد کرد

چرایی افزایش تعرفه اینترنت و مهم ترین تعهد اپراتورهای ارتباطی

عربستان خواستار تصویب قطعنامه ای علیه اسرائیل در شورای امنیت شد

وقتی مزخرفات کارشناس اسرائیلی درباره ایران و ربع پهلوی تحلیلگر آمریکایی را به قهقهه و واکنش واداشت!

عاملان حمله تروریستی چابهار از افسران سرویس های آمریکایی و اسرائیلی ها جدا نیستند/ کشوری که تروریست‌ها از خاک آن حمله را آعاز کردند باید پاسخگو باشد

واکنش صدر اعظم آلمان بر پاسخ احتمالی رژیم صهیونیستی به ایران

واکنش وزیر ارتباطات به محدودیت‌های جدید اینترنت

دلیل علمی تغییر ناگهانی احساسمان به یک فرد در ابتدای رابطه؛ از جذابیت اولیه تا انزجار

راهکار تقویت ذهن کودکان؛ والدین چه نقشی دارند؟

هوش هیجانی چیست و چه اهمیتی دارد؟ مولفه ها، نشانه ها و تقویت EQ

نقد و سیاست