امیر اهوارکی در یادداشتی برای صفحه «هنر روز» پایگاه خبری روزپلاس نوشت، فیلم مجبوریم (1395) چهارمین فیلم رضا درمیشیان در اکران سینما است، کسی که با دستیاری فریدون جیرانی و داریوش مهرجویی فیلمسازی را تجربه کرد و در سالهای اخیر با تهیه کنندگی فیلمهای مهرجویی به شهرت رسید.
مجبوریم (1398) پس از فیلم عصبانی نیستم (1392)، بازگشت درمیشیان به «سیاسیکاری» است. فیلمی که ظاهراً جزو فیلمهای اجتماعی است، اما عملاً بیانیه سیاسی میدهد و یک گندمنمای ریگفروش است. و همین موضوع است که باعث سقوط فیلم شده و ارزش آن را تنزل داده است.
خلاصه داستان
گلبهار (پردیس احمدیه) کارتنخواب شانزده ساله، امیدوار است که مجتبی (مجتبی پیرزاده) او را به عقد خود درآورد. او به درخواست مجتبی، همسر موقت مردی میشود که همسرش نازا است. کمکم متوجه میشویم که مجتبی از این طریق، کاسبی میکند و گلبهار نیز بچه قبلی را ناخواسته سقط کرده. اما او باردار نمیشود. پزشک زنان میگوید که لولههای رحم گلبهار بسته شده. یک وکیل به نام سارا ندایی (نگار جواهریان) به مدد دوستپسرش دکتر سعادت (پارسا پیروزفر) سعی دارد پزشک زایمان به نام دکتر مهشید پندار (فاطمه معتمد آریا) را محکوم کند. اما او انکار دارد و دادگاه نیز جانب وی را میگیرد. پزشک بیهوشی (احمد حامد) در خفا شهادت میدهد که دکتر پندار، لولهها را بسته است. لذا دکتر بهناچار در نزد خانم وکیل اقرار میکند و میگوید اگر پیش بیاید، باز هم خواهد بست. خانم پندار که در آستانۀ مهاجرت قرار دارد در توجیه کار خود، به سارا میگوید که این آدمها مجبورند در این کشور زندگی کنند. من هم بهشون کمک کردم تا مورد بهرهکشی قرار نگیرند! دادگاه نهایی، به صورت پایان باز برگزار میشود.
نقد و نظر
فیلم مجبوریم دربارۀ عقیم کردن زنان خیابانی است؛ موضوعی که در سال 1395 از سوی شهیندخت مولاوردی معاون امور زنان در نهاد ریاست جمهوری مطرح شد و پس از واکنش مردم، خانم مولاوردی عقبنشینی کرد و حتی تلاش داشت که موضوع را انکار نماید اما روسیاهی بر زغال ماند. فیلم مجبوریم در صحبت میان سارا و دوستپسرش، به این جریان نیز گریزی میزند. اما ماجرای عقیمسازی زنان بسیار ریشهدارتر از اینها است.

ماجرا از سال 1368 با ریاست جمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی شروع شد. او سیاستهای تحدید نسل را که دیکتهشدۀ سازمان ملل متحد بود، اجرا کرد و دولت خاتمی نیز همان ریل را ادامه داد. طبق یک آمار غیررسمی، در طی یازده سال منتهی به سال 1379، چند میلیون زن در ایران عقیم گشتند، به طوریکه طبق برخی اظهار نظرات برخی از زنان حتی مطلع نشدند. درخصوص دولت هاشمی رفسنجانی آقای حجتالاسلام حاج سید مهدی رجایی دامت برکاته، آقازاده محترم حضرت آیتالله حاج سید محمد رجایی در روز 4 ماه صفرالمظفر 1415 نقل فرمودند: خانم مامایی که در بیمارستانهای قم کار میکرده به اهلبیت ایشان گفته است که "به مخدرات بگویید دیگر کسی برای زایمان به بیمارستان مراجعه نکند زیرا به پرسنل بیمارستانها دستور دادند که تا هر زنی مراجعه میکند اگرچه زایمان اول او باشد بهبهانهای مثل اینکه مادر در معرض خطر است، او را سزارین کنید و در ضمن لولههای او را ببندید و لازم نیست حتی به خود او بگویید که لولههای او را بستهاند"!
اظهارات خانم دکتر طاهره لباف در این خصوص جالب توجه است. او در رونمایی از مستند «راه بیبازگشت» تأکید داشت که «زنان، بدون اطلاع عقیم شدند فیلم مجبوریم، در واقع برای توجیه این اقدامات غربگرایان ساخته شده است.

نگار جواهریان در فیلم مجبوریم در نقش سارا ندایی، وکیل پایۀ یک دادگستری ظاهر میشود، یک وکیل سردمزاج که به دنبال احقاق حق گلبهار (پردیس احمدیه) است و مثلاً در جانب عدالتخواه ماجرا قرار دارد. لباس و چهرۀ سارا، مانند نسرین ستوده فعال حقوق مدنی، انتخاب و گریم شده است. جناب نویسنده/ کارگردان در اغلب مدت فیلم، مخاطب خود را با شعارهای عدالتطلبانۀ خانم وکیل سرگرم کرده اما ناگهان در ربع پایانی، نیت خود را با سخنان خانم دکتر پندار علن میکند. او میگوید که ما مجبوریم در این کشور زندگی کنیم و من آنها را عقیم میکنم تا بچههایشان در کنار خیابان رها نشوند. کارگردان در طول فیلم، حداقل هفت نوبت تصاویر شبهمستند از کارتنخوابها و مردمان بدبخت در بیمارستان و دادگاه و خیابان، نمایش داده و زمینه را برای سخنان خانم دکتر مهیا کرده است تا مخاطب را به این نتیجه برساند که ایران، جای زندگی نیست و خانم دکتر که عنقریب قصد مهاجرت دارد، کاملاً محق است.

خانم دکتر پندار اگرچه در نزد خانم وکیل، به سقطهای غیرقانونیاش اعتراف میکند اما همزمان کار خود را «اخلاقی» مینامد و تأکید دارد که «قانون» این «اخلاق» را درک نمیکند! با زمینههایی که فیلم چیده، مخاطب میفهمد که خانم دکتر پندار، قهرمان مورد نظر کارگردان است. نباید فروگذار کرد که این اخلاق، کاملاً جعلی و موهوم است و هیچ پشتوانهای ندارد و در هیچ کتاب یا مقالهای یافت نخواهد شد و صرفاً از ذهن مشوش یک فیلمنامهنویس و کارگردان مانند درمیشیان تراویده است. فیلم از همان سکانسهای اول که دکتر پندار را معرفی میکند، بدون ارتباط به قصه، به کارهای خیرخواهانۀ وی و دستگیریاش از دیگران یا خوشحالیاش از توالد نوزاد تأکید دارد بلکه بتواند او را نمایندۀ «اخلاق» معرفی کند و مخاطب را به این نظر برساند که امیدی به آینده نیست و مردم ایران، بدبختترین مردم جهان هستند!

انتخاب رنگ سیاه و سفید برای فیلم، در جهت القای همان دو قطبیِ «قانون ـ اخلاق» است که کارگردان ادعا دارد. چیزی که خوشبختانه در جهان واقع نیست. در ادیان توحیدی و در دین اسلام، اخلاق و قانون از یک منشأ ــ که ذات اقدس الهی باشد ــ صادر شده و با هم تقابل ندارند. اما دو قطبی واقعی که در پشت قصۀ فیلم پنهان شده این است که چطور یک فیلمساز میتواند هم مدافع قانونمداری باشد و هم از عقیمسازی و سقط جنین دفاع کند؟! سیاسیکاری جناب فیلمساز است که او را به این تناقض رسانده. او با این فیملش که در سال 1398 در دولت حسن روحانی ساخته، در نهایت مدافع عقیمسازی میشود تا به یک مالهکش سیاستهای غربگرایانه گردد. توجیه او برای لزوم عقیمسازی، ناامیدی از نسل آینده است.
رضا درمیشیان «مجبور» است که فیلم سیاهنما بسازد. او نسبت به آیندۀ ایران، ناامید است. و این البته نشانۀ خوبی برای جمهوری اسلامی است که غربباوران از ما ناامید باشند. باید از آن زمان ترسید که رؤسای جمهوری سر کار بیایند که بخواهند ما را با غرب مسیحی که دنبالچۀ صهیونیسم است همسو کنند.
درمیشیان فیلم «عصبانی نیستم» (1392) را برای طرفداری از محمد مصدق و ناسزاگویی به احمدینژاد ساخت. او حالا به «مجبوریم» رسیده است تا بگوید هر رئیس جمهوری که بر سر کار بیاید، آش همین است و کاسه همین. خوشبختانه اینطور نیست. سیاهۀ ناکامیهای جمهوری اسلامی درست در مواقعی بوده که رؤسای جمهور، به غرب اعتماد کرده و خواستهاند که دنبالهرو و مطیع آنها باشند. اما از سوی دیگر، موفقیتهای جمهوری اسلامی نتیجۀ عمل به دستورات خداوند متعال و امیدواری به وعدههای حضرت حق بوده است. پیروزیهای ما در دفاع مقدس، نابودی داعش، کنترل کرونا با واکسن داخلی، پیشرفت صنایع دفاعی و هستهای، فقط چند نمونه است.

حفرههای فیلمنامه و کارگردانی فراوانند. فیلمساز سعی کرده یک نگاه پاک و معصوم از گلبهار به دست دهد که عملاً خلاف واقعیت در خصوص زنان کارتنخواب است. انتخاب پردیس احمدیه نیز برای این نقش، باورپذیر نیست، مخصوصاً که بازی خوبی هم ندارد. ما نمیفهمیم که چرا گلبهار به مجتبی علاقهمند است و چرا همزمان از او میترسد و اصلاً گلبهار چه چیزی برای از دست دادن دارد؟ فیلمساز، مخاطب خود را به انحای مختلف فریب میدهد. یک مورد دیگر از فریبکاری او این است که در ابتدا اینطور القاء میکند که گلبهار برای اول بار است که برای فرزندآوری به عقد موقت تن میدهد اما بعد میفهمیم که این شغل مجتبی و گلبهار در چهار سال گذشته بوده است.
فیلم مجبوریم، پایینتر از یک فیلم معمولی و مانند یک بیانیه سیاسی و حزبی ظاهر میشود، حزبی که دستش از قدرت کوتاه شده و حالا سعی دارد به زمین و زمان فحش بدهد و خطاهای دوران زمامداری خود را نیز با تعاریف جعلی از قانون و اخلاق و سیاست، توجیه کند. تماشای فیلم مجبوریم با تماشا نکردنش یکسان است، زیرا بهزودی از ذهن تماشاگرانش محو خواهد شد.