به گزارش روزپلاس؛ خیلی از طرفداران استقلال هستند که از امروز که نه، از دیشب و به خاطر دلخوری و ناراحتی تا مرز سکته رفتهاند. تعدادشان را نمیشود شمرد اما صدای گریههایشان را می شود شنید و تا مرز سکته رفتنشان را میتوان لمس کرد. اینطرف در حوزه استقلال طاقتها طاق شده است، آنها چند سالی هست که در نیم فصلها قهرمان میشوند و در پایان فصل اوضاعشان به دلیل از دست دادن مربی و بازیکن به هم می ریزد.
منصوریان تیمش را در نیم فصل دوم قهرمان کرد اما در تابستان نابودش کردند. شفر هم همینطور؛ تیامش را فروختند، الهیارش را فروختند، جباروف و پاتوسیاش را رها کردند و علیه او کودتا کردند. حالا هم که در نهایت استراماچونی را نتوانستند نگه دارند.
در میان همه این اندوهها اما امروز این مردی که در عکس میبینید ما را منقلب کرد. مردی که چشمهایش هم بغض داشت؛ او عکس استرا را گرفته بود و راه میرفت، او بیش از یک ساعت در یک حالت باقی مانده بود و عکس استرا را بالا گرفته بود و مثل مجسمه شده بود
در میان هیاهوی اعتراضها و حمله هواداران به درب ساختمان باشگاه، او آرام آرام راه میرفت و چشمهای خیسش را پاک میکرد. انگار ز غوغای جهان فارغ بود. انگار که فیلمش روی دور آهسته در حال پخش شدن بود.
در سکوتش دنیایی حرف وجود داشت. در بغضش اقیانوسی از اشک جاری بود. مثل فیلمهای چارلی چاپلین بود؛ قدم میزد و در سکوت حرفهایش را میگفت. شبیه به عکسهای سال ۵۷ بود. حرفهای فراوانی در عکسهای او بود. حرفهایی بسیار، که گوش شنوایی برایشان نیست، و انگار که نخواهد بود.