
به گزارش روزپلاس، روزنامه شهروند نوشت: «همان زمان که خبر رسید «سنتوری٢» قرار است ساخته شود، همه فورا حواشی نخستین «سنتوری» مهرجویی را تداعی کردند؛ وقتی قرار بود «علی سنتوری» باشد و نشد؛ وقتی پوستر آن تعویض شد؛ وقتی اسم فیلم تغییر کرد؛ وقتی بهرام رادان رودرروی خانم بازیگری که با حواشی مختلف به آنسوی مرزها رفته، بازی کرد؛ وقتی خبر از لغو مجوز اکران به گوش رسید؛ وقتی سیدی آن به شکل غیر مجاز کنار خیابان رسید و در نهایت وقتی همه با صدای مردی آشنا شدند که امروز سوپراستار موسیقی پاپ ایران است.
محسن چاوشی البته پیش از آن هم آلبومهای مختلفی را کار کرده بود اما هنوز مجوز رسمی فعالیت نداشت. برای همین هم وقتی اعلام کرد در «سنتوری٢» نخواهد خواند، داریوش مهرجویی را برآشفت. مهرجویی قرار بود «سنتوری ٢» را کلید بزند، منتها این بار خبر رسید رادان نمیآید، خانم بازیگر مربوطه که قاعدتا نیست و مهمتر از همه چاوشی هم دیگر قصد خواندن برای او را ندارد. رقمی که اعلام شده بود، بسیار بالا بود و مهرجویی با تندی از قدرنشناسی چاوشی یاد کرد. در هر حال او مسبب فعالیت قانونی چاووشی شده بود اما دلخوری خواننده هم بیتوجیه نبود.
در زمان پخش نخستین «سنتوری» جفاهایی دیده بود که حالا شاید اوضاع را برای کینخواهی مساعد میدید. به گفته خودش حتی یک بلیت هم برای او نفرستادند و مهرجویی در کوران اکران و حواشی این فیلم رفته بود و خوانندهاش را تنها گذاشته بود. بهرام رادان هم نیامد تا در نهایت حامد بهداد اعلام کند که در این پروژه او با مهرجویی همراه خواهد بود. تمام اینها در مقابل تغییر نامی که شکل میگرفت، چندان مهم نبود. «سنتوری ٢» قرار بود با نام «سنتوری، مرد پاییزی» کلید بخورد که با نبود چاووشی چه اهمیت داشت؟ هیچکس دیگر کنار مهرجویی نبود. رقمی هم که چاوشی برای حضور در این فیلم اعلام کرده بود، برای کارگردان گران آمده بود. وقتی چاووشی اعلام کرده بود، ٥٠٠میلیون تومان برای حضورش در «سنتوری٢» خواهد گرفت، مهرجویی گفته بود: «اعتقاد دارم محسن چاوشی بسیار نامرد و قدرنشناس است و هنوز دلخوریام از چاوشی برطرف نشده. من با اعتبار خودم برای او مجوز گرفتم و برایش همه کار کردم و در انتها آن جواب را از این خواننده گرفتم.»
چاوشی در تقابل با این واکنش تند و خشمگین مهرجویی سکوت کرد اما چند ماه بعد بالاخره اوایل سال ٩٥ به حرف آمد و در گفتوگو با «موسیقی ما» این تندی را بیجواب نگذاشت: «کسی صاحب سینما نیست که من بخواهم به خاطر مشکلاتم با یک کارگردان از سینما دلگیر شوم. جواب ندادن من به حرفهای آقای مهرجویی هم از سر جواب نداشتنِ من نبود، اصلا و ابدا. میتوانستم برای بندبند حرفهای تندی که ایشان درباره من زدند، جوابهای مناسبی داشته باشم، البته توهینهای ایشان هم متوقف شود اما ترجیح دادم به حرمت نام «داریوش مهرجویی» و سنوسالی که دارد، سکوت کنم و بیشتر به این موضوع دامن نزنم. بالاخره ایشان اخلاقی دارند و من هم اخلاقی. ادامه دادن به این کشمکشها زشت است و در شأن نام یک هنرمند نیست.»
ساز مخالف
هر چند به نظر میرسید کنشها و واکنشها آن قدری تند بوده باشد که این ساز دیگر با هیچ مضرابی کوک نشود اما رفتهرفته موضع مهرجویی متعادلتر شد. گویا پشت پرده خبرهایی بود. او این بار مهربانانه سخن میگفت و در کمال ناباوری ما، از حضور احتمالی چاوشی خبر میداد. مهرجویی این بار امیدوار به بازگشت خواننده سوپراستارش بود: «به نظر من چاوشی حس قوی و خیلی قشنگی دارد که باید ویژهاش کرد و من فکر میکنم انرژیهای من و چاوشی با هم جور است و میتوانیم با همدیگر کارهای خوبی انجام دهیم. امیدوارم این شایعات و این حرفهای دروغینی که منتشر شد، اثری روی رابطه ما نگذارد و بتوانیم در «سنتوری٢» باز هم با هم کار کنیم.»
البته این مهر و دست دوستی باز هم با دفع و طرد مواجه شد و محسن چاوشی مجددا اعلام کرد، با این پروژه همکاری نخواهد کرد. آقای کارگردان هم احتمالا برای فاصله گرفتن از جو ناراحتکننده موجود یا به انگیزه آن چه در ادامه خواهیم آورد، رفت سراغ تئاتر. پروژه «غرب واقعی» اواخر سال گذشته کلید خورد. این بار البته نه پشت دوربین که روی صحنه با بازی جمیله فردین، امین حیایی، امیرعلی داناییفر و... در کنار این پروژه، مهرجویی در کار نوشتن هم بود. مثل سابق رمانهایی مینوشت که این بار رسیده بود به «آن رسید لعنتی». «لعنتی» دوباره در دایره واژگان مهرجویی تکرار میشد. او پیش از اینها هم رمانی نوشته بود با عنوان «به خاطر یک فیلم بلند لعنتی». بعد از آن «در خرابات مغان» را چاپ کرد و بعد هم که در نمایشگاه فیلم امسال رسید به «آن رسید لعنتی» همچنان اما همه از او درباره «سنتوری٢» میپرسیدند تا جایی که کارگردان در نمایشگاه کتاب عنوان کرد، کاش خبرنگاران برای ادبیات هم فرصتی بگذارند و درباره کتابهایش با او صحبت کنند. هر چند این اعتقاد درست به نظر میرسید اما خب روزنامهنگاران و اهالی فرهنگ برای آثار نوشتاری او هم اهمیت قایل بودند. اهمیتی البته نه به اندازه آثار سینمایی او چون به نظر میرسید کارگردان رفتهرفته سمت و سوهایی میگیرد که چندان با مذاق مخاطب آثار پیشینش سازگار نیست. شاید هم به خاطر همینها بود که مهرجویی دوباره میخواست روزگار «سنتوری» را دوباره زنده کند. مضراب را دست بازیگرش بدهد تا پشت صحنه چاوشی دوباره بخواند: «تنها تویی سنگ صبور
خونه سرد و سوت و کور