گفتگو با نامادری سنگدل / عسل ۱۰ ساله بی صدا شکنجه می‌شد +عکس

خیلی دوست داشت در حضور کارآگاهان اداره جنایی و قاضی ویژه قتل عمد، اشک بریزد تا وانمود کند که از مرگ «عسل کوچولو» ناراحت است، اما گویی اشک‌ها نیز ترفند او را می‌دانستند و به همین خاطر از چشم هایش بیرون نمی‌آمدند! این نامادری سنگدل درحالی دختر ۱۰ ساله همسرش را به طرز وحشتناک و کم سابقه‌ای به قتل رسانده بود که در طول سال‌ها حوادث نویسی جنایی چنین صحنه هولناکی را ندیده بودم!
کد خبر: ۱۶۴۸۷۹
تاریخ انتشار:۱۱ تير ۱۳۹۹ - ۰۸:۲۷ - 01 July 2020
به گزارش روزپلاس؛خیلی دوست داشت در حضور کارآگاهان اداره جنایی و قاضی ویژه قتل عمد، اشک بریزد تا وانمود کند که از مرگ «عسل کوچولو» ناراحت است، اما گویی اشک‌ها نیز ترفند او را می‌دانستند و به همین خاطر از چشم هایش بیرون نمی‌آمدند! این نامادری سنگدل درحالی دختر ۱۰ ساله همسرش را به طرز وحشتناک و کم سابقه‌ای به قتل رسانده بود که در طول سال‌ها حوادث نویسی جنایی چنین صحنه هولناکی را ندیده بودم! 

او بدون هیچ گونه استرسی، لحظه‌های شکنجه «عسل» را بازگو می‌کرد و در برخی موارد نیز همسرش را عامل کودک آزاری وحشیانه می‌دانست و ادعا داشت که پدر «عسل» او را داغ کرده است! با وجود این نامادری‌های زیادی در این سرزمین هستند که فرزند خوانده‌های خود را نیز مانند کودکان خودشان و حتی بیشتر دوست دارند و برای آرامش آن‌ها از همه لذت‌های دنیوی می‌گذرند تا ... آن چه می‌خوانید گفت وگوی اختصاصی خراسان با قاتل «عسل» است.

گفتگو با نامادری سنگدل / عسل ۱۰ ساله بی صدا شکنجه می‌شد +عکس

نامت چیست؟ منیره- ن

چند سال داری؟ ۲۵ ساله هستم.

ساکن مشهد هستی؟ بله! در مشهد متولد شدم! ازدواج کردم و اکنون هم در مشهد زندگی می‌کنم.

مستاجر هستید؟ بله! در یکی از خیابان‌های بزرگراه شهید بابانظر مستاجر بودیم و قرار بود منزل را تخلیه کنیم که این حادثه رخ داد.

پدرت هم ایرانی است؟ نه! او تبعه کشور عراق است، ولی مادرم ایرانی است.

چند کلاس سواد داری؟ تا سیکل درس خواندم.

چرا ادامه ندادی؟ به خاطر این که شوهرم دادند وگرنه دوست داشتم درس بخوانم!

چرا از همسر سابقت طلاق گرفتی؟ معتاد و بددهن بود! بی مسئولیت بود! سوءظن داشت و ... هفت سال با او زندگی کردم، اما همیشه زجر کشیدم.

با «محمد» (همسر فعلی) از قبل رابطه داشتی؟ نه!

از زمانی که با او آشنا شدم تا وقتی ازدواج کردیم چند ماه بیشتر طول نکشید و فقط در همین چند ماه با هم رابطه داشتیم، قبل از آن با «محمد» آشنا نبودم!

گفتگو با نامادری سنگدل / عسل ۱۰ ساله بی صدا شکنجه می‌شد +عکس

چه شد که تصمیم گرفتی «عسل» دختر همسرت را نزد خودت نگه داری؟ چون همسر سابق «محمد» او را انداخت و طلاق گرفت. من هم که خودم یک دختر به نام «هستی» داشتم! «محمد» هم حضانت دخترش را گرفت به همین خاطر «عسل» و «هستی» کنار هم ماندند!
چرا این کودک معصوم را به طور دلخراشی کتک می‌زدی؟ چون به حرفم گوش نمی‌کرد! من هم عصبانی می‌شدم!

می‌شود مثال بزنی؟ همین آخرین بار به او گفتم برو داخل اتاق تا من لباس هایم را عوض کنم! ولی نرفت!

بعد چه کردی؟ چارچوب در اتاق را گرفتم و با کف پا محکم به شکمش کوبیدم طوری که روی تختخواب داخل اتاق افتاد! دوباره بلند شد و من باز لگد دیگری زدم! وقتی به درون اتاق دیگر فرار کرد جایی که کتاب‌ها و کیف مدرسه اش را گذاشته بود، دنبالش رفتم و پس از چند مشت و لگد کمرش را با زانویم شکستم!

دلت به حالش نمی‌سوخت؟ من از مدتی قبل قرص‌های اعصاب می‌خوردم، ولی از حدود

۱۰-۱۵ روز قبل از این حادثه دیگر نخوردم به همین دلیل نمی‌فهمیدم چه کار می‌کنم!

اگر متوجه رفتار خودت نبودی، پس چرا حتی یک بار هم دخترت «هستی» را کتک نزدی؟ سکوت...! پاسخی ندارم!

خودت را مادر خوبی می‌دانی؟ بله! من زیاد هم بد نبودم «عسل» مرا دوست داشت. او در نامه‌هایی که می‌نوشت از من به خوبی یاد می‌کرد.

ولی همسایگان طبقه پایین منزلت از رفتار‌های وحشتناک تو با «عسل» گلایه داشتند؟ آن‌ها با من مشکل دارند! چون کرایه منزل یک بار دیر شد!

یعنی همه افرادی که در حضور قاضی احمدی‌نژاد از رفتار‌های هولناک تو سخن گفتند، دروغ می‌گویند؟ نمی‌دانم!

چرا «عسل» را به بهزیستی بردند؟ یک روز خانم معلم صورت کبود او را دیده و با بهزیستی تماس گرفته بود! چون همسرم یک سیلی به او زده بود!
برای یک سیلی که کودکی را از خانواده اش جدا نمی‌کنند؟ البته جا‌های دیگری از بدنش هم کبود شده بود.

هنگام بازسازی صحنه قتل ادعا کردی که همسرت «عسل» را کتک می‌زد؟ بله! او عسل را دوست نداشت طوری که وقتی من او را به قتل رساندم! یکی از بستگان نزدیک «محمد» در بیمارستان به او سیلی زد و گفت: آخر هم «عسل» را کشتی؟

از روزگار تلخ «عسل» در زمان اختلافات «محمد» با همسر سابقش هم اطلاعی داری؟ بله! همسرم تعریف می‌کرد که وقتی با زنش دعوا می‌کردند و عسل یک ساله بود هر کدام قسمتی از بدن او را می‌گرفتند و به طرف خودشان می‌کشیدند! مادر «عسل» در را روی او قفل می‌کرد و به دنبال خوشگذرانی خودش می‌رفت به طوری که سر این «بچه» پر از شپش شده و زخم هایش عفونت کرده بود! من بعد از ازدواج با «محمد» او را درمان کردم!

چرا «عسل» را به مادرش ندادید؟ چون او خودش «عسل» را نمی‌خواست. همه اسباب و اثاثیه منزل محمد را هم با خودش برد «محمد» هم نتوانست هیچ کاری بکند.

از شکنجه‌های دیگری که «عسل» تحمل کرده است چیزی به خاطر داری؟ همسرم در زمستان او را به داخل برف‌های حیاط می‌انداخت یا با شیلنگ کتک می‌زد!

فرزند دیگری هم داری؟ بله! یک پسر کوچک دارم که الان پدرش او را به بستگانش سپرده است و به شهرستان برده اند!

یعنی شما «عسل» را خیلی دوست داشتی؟ بله! برای من با «هستی» فرقی نمی‌کرد هر چه می‌خریدم برای هر دو نفرشان می‌خریدم! البته گاهی داد می‌زدم، چون ۲۵ سال بیشتر ندارم و مادر سه بچه هستم! و یک زندگی ناموفق داشتم! شوهرم اوضاع مالی خوبی نداشت.

پس این همه آثار کبودی و سوختگی وحشتناک چگونه روی بدن این طفل بی گناه ایجاد شده است؟ نمی‌دانم احتمالا آن‌ها هم کار پدرش است! اوحتی یک بار می‌خواست «عسل» را از پنجره به بیرون پرت کند که من اجازه ندادم! گفتم اگر این کار را بکنی من خودم را می‌کشم! هیچ وقت از لجبازی‌های عسل و رفتار‌های او نزد پدرش گلایه نمی‌کردم!

چند سال است با محمد زندگی می‌کنی؟ سال ۹۴ با هم ازدواج کردیم! حدود چهار سال می‌شود!
وقتی «عسل» کتک می‌خورد چه عکس العملی نشان می‌داد؟ وقتی او را تنبیه می‌کردیم خیلی بی‌صدا گریه می‌کرد! فقط اشک هایش بیرون می‌آمد، ولی صدایی از او نمی‌شنیدیم!

به خاطر آن همه زخم‌های هولناکی که در پیکر عسل بود او را نزد پزشک نبردید؟ نه! البته یک هفته قبل از این حادثه به همسرم گفتم او را نزد دکتر ببر! حتی خواهرانش هم تذکر دادند، ولی دیگر این اتفاق افتاد...

زمانی که با ضربه پا «عسل» را می‌زدی چیزی نمی‌گفت؟ فقط التماس می‌کرد که بس است!
هنگامی که استخوان هایش را شکستی هم صدایش در نیامد؟ نه! آن روز به حالت نیم خیز روی زانویش بلند شد من کف پایم را از پشت سر روی پاهایش گذاشتم که زانویم روی مهره‌های کمرش بود وقتی سر و گردنش را به پشت سر کشیدم و رها کردم، سرش به شدت به کف اتاق افتاد، ولی صدایش در نیامد!

الان چه حسی داری؟ پشیمانم! کابوس‌های وحشتناک رهایم نمی‌کند به طوری که هم بندی هایم در زندان مرا از خواب بیدار می‌کنند.

سابقه خبر

شب بیست و سوم خرداد بود که ماموران انتظامی در تماس با قاضی ویژه قتل عمد مشهد، از مرگ کودک ۱۰ ساله‌ای به نام «عسل» خبر دادند که آثار کودک آزاری بر پیکرش نمایان بود. دقایقی بعد با حضور قاضی علی اکبر احمدی نژاد در بیمارستان ۲۲ بهمن مشهد تحقیقات میدانی در این باره آغاز شد. بررسی‌ها نشان می‌داد، دختربچه مذکور بار‌ها مورد کتک کاری و کودک آزاری‌های وحشیانه قرار گرفته است بنابراین درحالی دستور دستگیری نامادری این کودک صادر شد که پزشکی قانونی علت مرگ وی را خون ریزی داخلی و شکستگی مهره‌های کمر اعلام کرد.

گزارش خراسان حاکی است، ادامه تحقیقات بیانگر آن بود که «عسل» توسط نامادری اش به قتل رسیده است. این متهم در بازجویی‌های تخصصی به قتل «عسل» اعتراف کرد و در بازسازی صحنه جنایت برخی از آثار کودک آزاری بر پیکر مقتول را به همسرش نسبت داد به همین دلیل پدر عسل نیز به دستور قاضی احمدی نژاد و برای انجام بازجویی‌های تخصصی به دادسرا احضار شد.

سایر اخبار
بازگشت به ابتدای صفحه
ارسال به دوستان
ارسال نظر
روایت تصویری
نگاه دوم
پیشنهاد سردبیر
پربازدیدها

ایران به گام غیرفنی اروپا پاسخ مناسب می‌دهد/ آمادگی ایران برای همکاری با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی

پرسپولیس-مس/ آغاز مأموریت سرخ ها در جام حذفی با نیم‌نگاه به آسیا

باید در منطقه الهام بخش باشیم/ روال کار دولت چهاردهم اینگونه نیست که فقط در تهران بنشیند و دستور دهد

وتوی قطعنامه آتش‌بس غزه مجوزی برای ادامه کشتار است/ آمریکا به همدستی 13 ماهه خود در نسل‌کشی غزه ادامه داد

جزئیات روند آتش‌بس در لبنان/ تاثیر قدرت حزب‌الله بر مذاکرات

نظارت اژه‌ای بر روند بررسی پرونده‌های خاص/ آسیب‌شناسی تدوین فهرست‌های عفو مناسبتی

قتل‌عام در محله شیخ رضوان/ 23 عملیات حزب‌الله در روز چهارشنبه

نخستین استفاده از موشک‌های دوربرد علیه روسیه/ تصمیم آمریکا و آلمان برای ارسال بسته‌های جدید کمک نظامی به اوکراین

فجایع ۴۱۱ روز جنایت/ ۸۶ درصد غزه کاملاً تخریب شده است

کتاب از سبد بسیاری از خانواده‌ها حذف شده است

مولوی عبدالحمید: دکتر پزشکیان مردم زحمت‌کش استان سیستان‌وبلوچستان را مورد تفقد خود قرار دادند

چه کسانی پزشکیان را در سفر به سیستان و بلوچستان همراهی می کنند؟/ برنامه های سفر

جنایت در شمال غزه/ ۶۶ شهید در بمباران خانه‌های مسکونی

الحاق کرانۀ باختری/ فرار به جلوی نتانیاهو با همراهی «ترامپ»

آن روی سکه ترامپ در فناوری/ از متضرر شدن اپل تا شانس هوش مصنوعی

وقتی موسیقی آقای آهنگساز وزن «طلا و مس» را بیشتر کرد

چگونگی رجیستر گوشی‌های آیفون‌ هنوز تعیین تکلیف نشده!/ آیفون کماکان قطعه!

کُمیت لنگ «بازار کتاب» دو سال پس از رونمایی

دل غریب من از گردش زمانه گرفت/ به یاد غربت زهرا شبی بهانه گرفت

جریان سینمای زیرزمینی از ابتدا تاکنون/ چالش‌ها و راهکارها

ایران و سفر گروسی به تهران؛ مثبت در تعامل، قاطع در تقابل

نهاد کتابخانه‌‌های عمومی و سهمی قلیل از بودجه

شاعری که نگهبان بانک است/بی‌پولی بود که شاعر شدم!

ایران خودرو پاسخ داد/ قیمت جدید خودرو از چه زمانی اعمال می شود؟

آینده هویت اسلامی عربستان در سایه اصلاحات سکولار

عملیات حنظله/ بزرگترین هک تاریخ موجودیت رژیم صهیونیستی

دیدار سفیر جانباز ایران در لبنان با رهبر انقلاب/ احوال‌پرسی متفاوت رهبری از سفیر مجروح

پاسخ آیت‌الله رجبی به شایعات جلسه خبرگان و رهبری/ کسی نه های‌های گریه کرد نه غیر های‌های

دانشگاه‌ها زیر ذره بین آخرین رتبه بندی تایمز/ تعداد حضور افزایشی؛ رتبه برخی کاهشی

ماجرای برهنگی یک زن در‌ محیط دانشگاه چیست؟ فشار روانی پس از متارکه

«اخلاق» باید یکی از ملاک‌های اصلی دختران و پسران برای ازدواج باشد/اهمیت خلقیات در ازدواج

داروهای لاغری اعتیادآور/ فروش در آرایشگاه‌های زنانه

بیماری‌های خطرناک در کمین افراد چاق/ از افسردگی تا سرطان‌ها

علائم افسردگی در نوجوانان/ ارتباط کاهش اعتقادات مذهبی و نا امیدی

عزل مدیران ارشد مبارزه با پولشویی سه بانک کشور

چرا انتخابات آمریکا بر اقتصاد ایران تاثیر عمده ندارد؟/ نگرانی جایز نیست

سوءاستفاده از بیماری یا بی شرمی رسانه ای

سفیر ایران: قدرت پدافند هوایی ایران در چین ترند شد

آغاز ضرب سکه با تاریخ سال بعد از ۱۵ اسفند ماه / کاهش حباب سکه

قیمت جهانی طلا امروز ۱۹ آبان/ هر اونس طلا ۲۶۸۴ دلار و ۷۷ سنت

رئیس شورای هماهنگی بانک‌ها:اجرایی‌شدن مصوبات بانکی سفر وزیر اقتصاد به استان سیستان و بلوچستان

الهامی: من مقصر اصلی شکست مقابل مس رفسنجان هستم

نقد و سیاست