جمله تاثیرگذار دختر حاج قاسم که دل همسر شهید مدافع حرم را مثل کوه قرص کرد

همسر شهید مدافع حرم محمد بلباسی از دوستی اش با دختر حاج قاسم گفت و خاطره فردای شهادت سردار سلیمانی را روایت کرد.
کد خبر: ۱۶۴۹۷۱
تاریخ انتشار:۱۱ تير ۱۳۹۹ - ۲۲:۲۹ - 01 July 2020
به گزارش روزپلاس، محبوبه همسر شهید مدافع حرم محمد بلباسی زنی که از سال ۹۵ تا کنون ۴ فرزند به یادگار مانده همسرش را تنها بزرگ کرده. همسری که هنوزم که هنوز است خاک خان طومان سوریه را رها نکرده و پیکرش مفقود الاثر است.

وقتی از او خواستم مانند دیگر خانواده شهدای مدافع حرم اگر دیداری با حاج قاسم داشته را برایمان روایت کند. آهی از عمق جان می‌کشد و می‌گوید: «خواهرجان من جا ماندم. زینبم تب داشت و نتوانستم به دیدار این مرد بزرگ بروم. اما بعد از شهادتش مهمان خانه شان شدیم.» محبوبه خانم از دوستی اش با زینب دختر حاج قاسم می‌گوید و خاطره فردای شهادت را اینگونه روایت می‌کند:

این جهان پر است از ساعت‌ها و ثانیه‌های وهم آلود، ساعت‌ها و ثانیه‌هایی که تو فقط در آن معلقی و هیچ اراده‌ای در آن نداری. بعضی از ساعت‌ها و دقیقه‌ها و ثانیه‌ها از آن زمان‌های لعنتی است.

سرسخت و بی رحم! به در و دیوار هم بزنی نمی‌توانی درستش کنی. دلتنگ می‌شوی و احساس غربت می‌کنی بی آنکه دلیلش را بدانی. می‌خواهی بمیری، ولی نمی‌میری! ناخودآگاه اشکت سرازیر میشود زیر لب با خودت میگویی "خدا به خیر کنه"!

آن شب را با تمام کابوس هایش به صبح رساندم، موقع نماز صبح زینب با نق و نق بیدار شد بغلش کردم و خواباندمش. صبح جمعه بود دلم برای زمزمه‌های این الحسن و این الحسین تنگ شده بود.

بعد از مدت‌ها نشستم سر دعا خواندن، رسیدم به «این الطالب بدم المقتول بکربلا؟» هی از اول خواندم، دوباره خواندم، سه بار خواندم؛ این الطالب بدم المقتول بکربلا...

اشک نمی‌گذاشت کلمه‌ها را خوب ببینم، مدام این عبارت‌ها را تکرار کردم: «آقا پس کی می‌خواهی بیایی انتقام مادرت را بگیری؟ انتقام شهدای کربلا را بگیری؟ انتقام بابای زینب و بگیری...»

دوباره زینب بیدار شد، چشم هایش را می‌مالید و شروع کرد به گریه کردن. موهایش ژولیده روی صورتش ریخته بود عروسکش را توی بغلش فشار میداد. روی پاهایم خواباندمش و تکانش میدادم، سراغ گوشی ام رفتم. توی اینستاگرام پستی نظرم را جلب کرد: انا لله و انا الیه راجعون. کپشن اش چقدر آشنا بود،‌ای برادر عرب که تو به دنبال منی و من به دنبال تو. اگر مرا شهید کنی شفاعتت می‌کنم.

یعنی چه؟ دلم نمی‌خواهد ادامه‌ی متن را بخوانم، دلم میخواهد گوشی را کنار بگذارم و تا ظهر بخوابم اصلا انگار که چیزی ندیدم و چیزی نشده ام. اما تماس‌های مکرر و پیام‌های مداوم...

یک بار هم قبلا از همین فضای مجازی بی رحم زخم خورده بودم، اصلا بی رحمانه‌ترین حالتی که انسان میتواند یک خبری را بشنود. روضه هم که می‌خوانند اول با اشاره و گریز سراغ مقتل می‌روند.

نه اینکه مستقیم بروند بر سر گودال. بگذریم...

تلویزیون را که‌روشن‌کردم حسن بیدار شده بود، شبکه خبر از اصابت موشک آمریکایی به ماشین حاج‌قاسم و ابومهدی می‌گفت!

سوال‌های ممتد حسن و سکوت مطلق من...

نشستیم و‌نشستیم و تماشا کردیم، حرفی نبود، پیکر‌های اربا اربا و مردمانی که بازهم کینه‌ی علی را داشتند!

به خودم آمدم یقه‌ای از اشک خیس شده. همه از انتقامی سخت صحبت می‌کردند. یاد دعای ندبه‌ی صبحم افتادم. دو روز گذشت (و شاید نگذشت! اصلا راستش را بخواهی بعد از مصیبت، زمان نمی‌گذرد، همان زمان لعنتی که خود را کوک می‌کند برای تیک نخوردن...)

زمستان سال قبل بود که حاجی برای دیدار با خانواده‌های شهدا به مازندران آمده بود؛ و من مثل همیشه جامانده! زینب تب داشت و من نتوانستم بروم. خب مادر بودم. مثل الان. با حاجی حرف میزنم عکسش را می‌بینم و حرف می‌زنم نمیدانم چقدر باید بگذرد تا از حسرت ندیدنت کم شود.

حالا هم مادر هستم. بچه‌ها امتحان دارند هوا سرد سرد سرد است. زینب هنوز کوچک است.

این بار هم جامانده ام و نمیتوانم بدرقه ات کنم. شب را با همین حال گذراندم نفهمیدم کی خوابم برد. بعد نماز صبح به گوشی ام پیام آمد مریم بود همسر شهید حاجی زاده: «محبوب می‌خوایم الان راه بیفتیم بریم تهران خونه حاجی زود آماده شو.»

شوکه شده بودم. مثل برق از جا پریدم آماده شدم بچه‌ها را سر و سامان دادم و گذاشتم بمانند که صبح به خانه‌ی عمویشان بروند، زینب را هم گذاشتم بماند...

راهی تهران شدیم، با مریم و همسر و پسر شهید ولایی. جاده‌ی هراز یخبندان بود. آرام آرام برف می‌آمد روی شیشه‌ی بخار کرده با انگشتانم شعر می‌نوشتم: «من خود به چشم خویشتن...»

مریم خیره به گوشی اش بود گفت محبوب این و ببین، یک دست نوشته بود: "دختر عزیز و خوبم!

همانطور که شهید تو را انتخاب کرد امیدوارم خدا هم در عرش اعلی انتخابت کند. دخترم دعایم کن.

گفت حاجی بچه‌ها رو بغل کرد و گفت من بچه‌های شهدایی که شهید شدن (مکث کرد و گفت) نه ما باعث شهادتشون شدیم و که می‌بینم شرمنده میشم. من و حلال کنین.

مریم گفت و بغض هر دوتایمان ترکید. نه داغمان کم میشد نه بغض شکسته‌ای سبکمان میکرد؛ پسر شهید ولایی انگشترش را از دستش در آورد و گفت من که رفتم پیش حاجی بدون اینکه حرفی بزنم خود حاجی انگشترش و داد به من. دانه دانه خاطراتشان را مرور میکردند؛ و میان تمامی این خاطره‌ها من نبودم! بگذریم... بالاخره رسیدیم.

خانه‌ای قدیمی و وسایلی قدیمی تر، اما روح‌انگیز! در و دیواری که پر از عکس‌های شهدا بود. همسر حاجی که آرام نشسته بود و خروشش درونی بود، وقتی دور خانم حاجی جمع شدیم و اشک هایمان را دید مدام قربان صدقه مان رفت. گفت: «اگر حاجی براتون کم کاری کرد بر من ببخشید!»

انگار زن و شوهر از یک روح بلند مشترک برخوردار بودند؛ و من نمیدانم کدام کم کاری بود؟ مردی که از وقتی نبودیم برای ما جنگید و وقتی بودیم همرزم همسرهایمان بود و وقتی آن‌ها رفتند نورِ امید ما!

و کدام کم کاری که مرهم بود و مانند خیلی‌ها زخم نبود...

زینب دختر حاجی وارد اتاق شد و ما را در آغوش گرفت و گفت: «خودم نوکر بچه هاتون هستم پدرم اگه نیست، من هستم!»

با خودم گفتم: کاش پیکرت این طور نامرتب نبود تا همسرت بعد از سال‌ها یک دل سیر تو را تماشا کند.

از آنجا که بیرون آمدیم دیگر برف نمی‌بارید. ولی سوز عجیبی داشت مریم و بقیه برای تشییع حاجی تهران می‌مانند، اما من باید برگردم سوار ماشین می‌شوم و به سمت شمال حرکت میکنم. حالا، اما آرامم و میدانم که این خود حاجی بود که مرا به خانه اش دعوت کرد.

دفتر و خودکارم را بر می‌دارم، این بار دارم برای تو می‌نویسم: تو را خدا خیلی وقت پیش انتخاب کرده بود. جای تو در عرش خیلی وقت پیش مشخص شده بود حاج قاسم!

پای تو مدت‌ها قبل وسط رمل‌های داغ جبهه‌های جنوب از زمین کنده شده بود. سال‌ها بعد مدام در سعی بودی، چه فرقی می‌کند. بین سعی صفا و مروه یا شام و عراق؟!

گویی این خواهر و برادر تو را به هم تعارف می‌کردند که روح مطهرت از دمشق پر بکشد یا عراق انگار خود خاتون تو را بدرقه کرد و حسین به استقبالت آمد و در آغوشت گرفت و زمانی که شعله ور بودی صدای غریب مادر از گوشه‌ای بلند شد...

بگذریم.. تو رویا شدی در خواب شیرین تمام دخترکان این منطقه...


فارس



سایر اخبار
بازگشت به ابتدای صفحه
ارسال به دوستان
ارسال نظر
روایت تصویری
نگاه دوم
پیشنهاد سردبیر
پربازدیدها

رابرت کندی به بایدن: کنار بکش تا ترامپ را شکست بدهم

استرداد متهمه کلاهبردار کلان اقتصادی به کشور

جزئیات دومین حراج سکه سال ۱۴۰۳ اعلام شد

باشگاه استقلال پلمپ شد/ اعضای باشگاه تا روز یک شنبه ممنوع الورود شدند

روز سیاه فوتبال ایران؛ روز مرگِ جوانمردی/ «فرهنگ» واژه ناآشنای این روز‌های فوتبال

ترکیه تمام روابط تجاری با تل‌آویو را تعلیق کرد

حجازی سرپرست تیم استقلال شد

سازمان ملل: بازسازی غزه ممکن است ۸۰ سال طول بکشد

تقلای سنای آمریکا برای جلوگیری از بازداشت مقامات تل آویو/ حکم بازداشت برای چه کسانی قرار است اعمال شود؟

هادی چوپان از باشگاهش رونمایی کرد/ عکس

پیش‌بینی صعودی رشد اقتصادی جهان

توییت معلمی که نوه رهبر انقلاب را سیلی زد!

پشت پرده عجیب نامه‌ای درخصوص سیاست ارزی به رهبرانقلاب/ مهدوی: به ما دروغ گفتند و علیه بانک مرکزی امضا گرفتند/ این نامه از سوی مدیرعامل بورس کالا برای ما ارسال شد/ مشخص نیست در شرایط جنگ اقتصادی چرا چنین نامه‌ تحریک‌آمیزی نوشتند

واکنش حماس به شهادت ۲ فلسطینی در بازداشتگاه‌ و اقدام ترکیه در قطع روابط تجاری با رژیم صهیونیستی

بن گویر، وزیر امنیت ملی اسرائیل بر اثر سانحه رانندگی مجروح شد

انتشار تصاویر و جزئیات جدید از فوت نیکا شاکرمی برای اولین بار/ بی آبرویی بی‌بی‌سی در پی انتشار اسناد پرونده

کارت بانکی ۶ بانک حذف می‌شود

۲۴میلیارد دلار دولتی برای ۱۰۰وارد کننده عمده/ رانت ۴میلیارد دلاری مونتاژکاران خودرو چینی/ اختصاص ۷۰۰میلیون دلار به داریا همراه واردکننده تلفن همراه از چین/ بانک مرکزی تامین ارز را انجام داد، چرا قیمت ها ثابت نمی ماند؟ + لیست

پيام واضح ايران به جهان/ سردار تنگسیری: اگر نفتکشی از ایران ببرید جبران خواهیم کرد

ایران خودرو با سمند هم خداحافظی کرد

کانال مهمی به نام عمان / چرا مسقط برای ایران و آمریکا مهم است؟

چرا فرانسه از فهرست ۱۰ اقتصاد برتر جهان حذف می‌شود؟

۹ محصول ایران خودرو ارزان شدند

اولین بداخلاقی سیاسی در‌دور دوم انتخابات/ راهنما راست، گردش به چپ

مالک جدید استقلال نام این باشگاه را تغییر داد!

سفر پر ماجرای گروسی به ایران

«قطب شمال»، حکایت نارفیقی و نارو/ انتقام غذایی است که باید سرد خورده شود؟

کوبا مشتری کشتی‌های ایرانی شد

بن گویر، وزیر امنیت ملی اسرائیل بر اثر سانحه رانندگی مجروح شد

زمانی برای تسویه حساب های قدیمی با اردن

انتشار تصاویر و جزئیات جدید از فوت نیکا شاکرمی برای اولین بار/ بی آبرویی بی‌بی‌سی در پی انتشار اسناد پرونده

مالکان استقلال و پرسپولیس مشخص شدند

عربستان خواستار تصویب قطعنامه ای علیه اسرائیل در شورای امنیت شد

دلیل علمی تغییر ناگهانی احساسمان به یک فرد در ابتدای رابطه؛ از جذابیت اولیه تا انزجار

وقتی مزخرفات کارشناس اسرائیلی درباره ایران و ربع پهلوی تحلیلگر آمریکایی را به قهقهه و واکنش واداشت!

هوش هیجانی چیست و چه اهمیتی دارد؟ مولفه ها، نشانه ها و تقویت EQ

عاملان حمله تروریستی چابهار از افسران سرویس های آمریکایی و اسرائیلی ها جدا نیستند/ کشوری که تروریست‌ها از خاک آن حمله را آعاز کردند باید پاسخگو باشد

موضع‌گیری درخصوص آیفون‌ ممنوعه و سکوت درباره موبایل مسافری

واکنش صدر اعظم آلمان بر پاسخ احتمالی رژیم صهیونیستی به ایران

جا زدن پل‌های شناور به جای سامانه پدافندی/ احمق و احمق‌تر! / دروغ شاخدار به روایت تصویر

پایان سیاهِ ازدواج سفید

بررسی سرمایه گذاری های اخیر مهدی فضلی/ خیز گلرنگ برای حذف اسنپ، دیجی‌کالا و فیلیمو؟/ جنگ قدرت در اکوسیستم استارتاپی

آخرین اخبار