گفت‌وگوی تصویری روزپلاس با بازیگر «آقا‌محمد» سریال گاندو/

هیچ جبری برای بازی در گاندو نداشتم/ با مأموران امنیتی در ارتباط نیستم / شخصیت آقامحمد سعی میکرد دلبسته خانواده نشود

رهبانی می گوید:گاندو برای من شبیه یک هندوانه دربسته بود و ما نمی‌دانستیم برخورد تماشاگر با این سریال چگونه خواهد بود اما خدا را باید شکر کرد که بازخورد خوبی دیدیم.
کد خبر: ۲۱۵۰۹۳
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار:۱۶ شهريور ۱۴۰۰ - ۱۸:۵۱ - 07 September 2021
به گزارش روزپلاس؛ وحید رهبانی بازیگر نقش محمد در مجموعه گاندو سال‌ها پیش با سریال تلویزیونی «خانه ما» در نقش یک جوان عشق فوتبال به عنوان یک چهره شناخته شده در تلویزیون مطرح شد. رهبانی در سال‌های متمادی خود را به عنوان یک کارگردان تئاتر مطرح کرد و برای تحصیل در رشته کارگردانی تئاتر راهی کانادا شد و البته قبل از عزیمت به کانادا در فیلم سینمایی «دوئل» احمدرضا درویش به ایفای نقش پرداخت.رهبانی فارغ التحصیل رشته کارگردانی تئاتر از دانشگاه یورک تورنتو کاناداست که از ۱۷ سالگی وارد تئاتر شد و سپس مشغول به کار ترجمه نمایشنامه شد. او با اتمام تحصیل خود و برخی فعالیت‌های تئاتری در کانادا به ایران بازگشته و با ایفای نقش در سریال «گاندو» به عنوان نقش نخست خود را دوباره بر سر زبان‌ها انداخت .




هیچ جبری برای بازی در گاندو نداشتم/ دوست دارم رمانم فیلم شود/ با مأموران امنیتی در ارتباط نیستم / شخصیت آقامحمد سعی میکرد دلبسته خوانواده نشود/ وقتی پای خارجی وسط باشد ایرانی برنمی‌تابد/ در کانادا درس خواندم، اما من آقازاده نیستم

در ادامه مشروح گفتگوی صمیمانه با وحید رهبانی را در لواسان با هم می‌خوانید:

** ایفای نقش در سریال گاندو چه حسی را به شما القا کرد؟

گاندو برای من شبیه یک هندوانه دربسته بود و ما نمی‌دانستیم برخورد تماشاگر با این سریال چگونه خواهد بود اما خدا را باید شکر کرد که بازخورد خوبی دیدیم و این شاید به خاطر صداقتی بود که در جنس اجرا وجود دارد، تماشاچی ناخودآگاه و بدون واسطه با موضوع ارتباط برقرار می‌کند. این موفقیت حاصل مجموعه‌ای از عوامل است که دست‌به‌دست هم داده‌اند.


کار با جواد افشار چطور بود؟ آیا خودتان تغییری در نقش آقا محمد ایجاد کردید یا مطابق خواسته کارگردان عمل کردید؟

وقتی با آقای افشار کار می‌کنید ساخت‌وساز نقش‌ها، یک حس شراکتی دارد، برای من همیشه صفحه ترازوی کارگردانی که با او کارکرده‌ام سنگین‌تر بوده است. من هنرپیشه رامی هستم؛ یعنی خودم را به دست کارگردان می‌سپارم، اما هم‌زمان گفت‌وگوهای تأثیرگذار و مهم بین ما انجام می‌شود.وقتی گاندو ۱ با آن استقبال مواجه شد، حداقل در مورد محمد، در گاندو ۲  من نمی‌خواستم کاراکتر محمد دچار یک غرور باشد، سعی کردم با حتی منفی‌ترین شخصیت‌ها وقتی برخورد می‌کنم؛ کمی رحیم و متواضعانه هم باشد. این موضوع موردپسند آقای افشار بود و ایرادی نگرفتند و شاید یکی از عوامل تأثیرگذاری محمد می‌تواند همین باشد.

در مورد آقای افشار می‌توانم بگویم که ایشان در ذات بااینکه پنجاه دو یا سه سالشان است، اما مثل یک پسر دوازده‌ساله انرژی دارد. شما نمی‌دانید در این کوه و کمر چه طور فعالیت می‌کند و انرژی‌شان تمام نمی‌شود.

او ترسو نیست؛ چون  در سیزده‌سالگی به جبهه رفته و یکی از پاهایشان در آنجا جا مجروح شده است. چنین آدمی محکم می‌ایستد و ما گاهی احساس خجالت می‌کنیم و باید حتماً همراهشان رفت. اینکه چرا از این جنس فیلم‌ها ساخته نمی‌شود شاید به خاطر ملاحظاتی امنیتی است. شاید نمی‌خواهیم همه‌چیز را رو کنیم.

هیچ جبری برای بازی در گاندو نداشتم/ دوست دارم رمانم فیلم شود/ با مأموران امنیتی در ارتباط نیستم / شخصیت آقامحمد سعی میکرد دلبسته خوانواده نشود/ وقتی پای خارجی وسط باشد ایرانی برنمی‌تابد/ در کانادا درس خواندم، اما من آقازاده نیستم

**شما با فیلم «خانه ما» مطرح شدید، چطور به آن سریال راه پیدا کردید و چگونه به گاندو رسیدید؟

من مشغول بازی در نمایش ریچارد سوم به کارگردانی زنده‌یاد داوود رشیدی بودم؛ در آنجا نیما بانکی با من هم‌بازی بود و ما نقش‌های خیلی کوچکی را بازی می‌کردیم. به‌هرحال تازه‌کار و نوپا بودیم.

نیما به من گفت که یک سریالی می‌خواهد ساخته شود و ما دنبال یک پسر جوانیم، بیا آنجا تا تست بدهی. ما به آنجا رفتیم. حدود یک ربعی طول کشید تا آقای کرامتی به این نتیجه برسند که من برای آن نقش مناسب هستم. هرچند که من نقش نیما را خیلی دوست نداشتم و احساس می‌کردم اعتمادبه‌نفس لازم برای بازی در نقش یک پسر پر جنب‌وجوش را ندارم.

 این باعث شد که خیلی زیاد خودم نباشم، اگر به من بگویند که «خانه ما» را نگاه کن؛ بگویم که من دلم نمی‌خواهد که آن را ببینم؛ ولی بازم خدا را شکر که نیما در ذهن مردم مانده است، خیلی‌ها هنوز به من می‌گویند نیما، خیلی از کامنت ها که به دستم می رسد می‌گویند که تو همان پسری حالا گاندو شده‌ای(با خنده)، اما راه‌یابی من به عرصه فیلم و بازیگری از همین نقطه شروع شد.

 ازنظر من محمد تلاش می‌کند که دل‌بسته به خانواده نشود، انگار که هرروز وقتی از خانه بیرون می‌رود ممکن است آن روز، روز صید(شهادت) محمد باشد

آیا تحت تأثیر فیلم یا نقش خاصی بودید؟ 

شاید در کودکی؛ سینما آن تأثیری که باید روی یک نفر را بگذارد که بخواهد بگوید من می‌خواهم بازیگر شوم روی من نیز گذاشته باشد. وقتی‌که با خانواده سینما می‌رفتیم این حس شکل گرفت.

شاید دو سه فیلم می‌توانم نام ببرم که تأثیرگذار بوده است. یکی «کمیسر متهم می‌کند» که در سینما دیده‌ام، یکی «باراباس» که آن را هم در سینما دیده‌ام و دیگری «بایکوت» است. این چند فیلم برای من تأثیرگذار بودند.

 من کودکی بودم که با خانواده سینما می‌رفتم. اما در کل بخواهم بگویم که یک کارگردان ویژه یا یک فیلم ویژه یا یک بازیگر ویژه باعث شد که من دنبال بازیگری بروم این‌طور نبوده است. من نیز مثل همه بچه‌های ایرانی عاشق بهروز وثوقی بوده‌ام، وقتی فیلم‌هایش را می‌دیدم تحت تأثیر قرار می‌گرفتم.

بعد از نسل فریبرز عرب نیا، پارسا پیروز فر و بازیگران فیلم «ضیافت» و سریال‌هایی چون «در پناه تو» و... حضور هنرپیشه هایی به جای نان چهره و روابط خود را بخورند، با هنر خود درخشیدند، خالی شد، آیا یا به نظر شما آقا محمد گاندو به نظر من این فضای خالی را پرکرده است؟

البته من در همین فاصله هم جوان اول‌های خیلی بااستعدادی دیدم که پرزور آمدند و به‌هرحال همه آن‌ها دوستان و همکارانم هستند. من نمی‌توانم محمد را آن‌قدر که شما دارید نگاه می‌کنید بزرگ ببینم که بگوییم توانسته یک فضای خالی را پر کند. درسته که شاید مورد اقبال قرارگرفته است ولی وقتی این چند سال بین ضیافت و گاندو را نگاه می‌کنم گل‌های خیلی خوبی این باغ داده است.

هیچ جبری برای بازی در گاندو نداشتم/ دوست دارم رمانم فیلم شود/ با مأموران امنیتی در ارتباط نیستم / شخصیت آقامحمد سعی میکرد دلبسته خوانواده نشود/ وقتی پای خارجی وسط باشد ایرانی برنمی‌تابد/ در کانادا درس خواندم، اما من آقازاده نیستم

آیا پیش از ایفای نقش اقا محمد گاندو ارتباطی با افراد متخصص در حوزه پلیسی و امنیتی داشتید؟

خیر؛ من قبل از رفتن روی صحنه و بعدازآن نیز، ارتباطی با افراد متخصص در حوزه پلیسی و امنیتی نداشته‌ام. البته ما مشاورینی سر صحنه یا در پروژه داشتیم که در موقعیت‌هایی به ما کمک کنند. در زمینه‌های فنی مثل همین سلاح به دست گرفتن و مواردی شبیه به این! ما در زمان گاندو ۱ همراه با بچه‌های متخصص به کار، تمرین تیراندازی کرده‌ایم تا با سلاح آشنا شویم.

 برای اجرای یک نقش، سعی می‌کنم خودم را خالی کنم و اجازه می‌دهم که متن مثل یک تور ماهی گیری بیاید و آن چیزهایی که لازم است به من گیر کند، گیر کند. حالا به‌عنوان نمک ماجرا ممکن است در جزییات تغییراتی بدهم و  بعد کارگردان هم این را احساس می‌کند و کمی به من فرصت بیشتر در اجرا می‌دهد. 

وجود عنصر احساسات در شخصیت امنیتی و سیاسی مثل آقا محمد به منحصربفرد بودن این کاراکتر چقدر کمک کرد؟

 ازنظر من محمد تلاش می‌کند که دل‌بسته به خانواده نشود، انگار که هرروز وقتی از خانه بیرون می‌رود ممکن است آن روز، روز صید(شهادت) محمد باشد. درنتیجه من سعی کردم فاصله‌ای را نگه‌دارم که بعضی جاها این فاصله به تلخی می‌زند مثلا در رفتار با همسرش یا حتی مادرش.ولی انگار دائم تلاش می‌کند جلوی قرمز شدن رنگ احساسات را بگیرد برای اینکه آماده باشد. انگار که می‌ترسد اگر این احساسات عمق پیدا کند گسستن از آن سخت‌تر شود.

فیلم گاندو چه سختی هایی در پشت صحنه برای شما و هم تیمی هایتان داشت؟

از این موارد فیلم‌هایی شبیه به گاندو سختی‌هایی دارند و ما هم زیاد داشتیم و جایی که از جنس واقعیت است، بدلکاری تقریباً وجود ندارد. در گاندو به‌جز موارد استثنایی مثل یک تصادف وحشتناک و از این قبیل صحنه‌ها نیاز به بدلکاری داشت ولی اکثر ماجراها را خود بچه‌ها انجام می‌دادند، به خاطر همین پیش می‌آمد که مثلاً لوکیشنی که ما برای اکشن دستگیری شریف می‌رفتیم دو ساعت و نیم با خانه من فاصله داشت درنتیجه من در دو ساعت و نیم می‌رفتم و می‌آمدم، وسط گرمای وحشتناک تابستان که آخرین سکانس‌هایی بود که ما از فیلم می‌گرفتیم، با آن لباس‌ها و تجهیزات سنگین، روز کاری و شب‌کاری‌های پشت سر هم شرایط سختی به وجود آورد. از طرفی زمان محدود بود، ما می‌دانستیم که این فیلم باید زودتر ازآنچه اعلام‌شده است آماده کنیم.

یک جایی بود که من بایستی یک چاقویی را پرتاب بکنم، آن چاقویی که آورده بودند چاقوی عجیبی بود که دو طرف آن تیز بود و صاحب این چاقو می‌گفت که این چاقو نباید به سنگ یا دیوار بخورد. روبروی من هم دو تا فیلم‌بردار بودند یعنی دو تا انسان واقعی، درنهایت یک پتویی آویزان کردند و گفتند فقط باید به آن پتو بزنید. این صحنه یک برداشتی بود و بعدش هم باید خودم را بر زمین می‌انداختم، برای اینکه به من تیر هم می‌زدند. نمونه‌های این‌جوری در گاندو زیاد است، ولی من سعی می‌کنم این‌ها را نگه ندارم و در ذهنم پاک‌کنم چون بسیار اذیت کننده‌اند.

هیچ جبری برای بازی در گاندو نداشتم/ دوست دارم رمانم فیلم شود/ با مأموران امنیتی در ارتباط نیستم / شخصیت آقامحمد سعی میکرد دلبسته خوانواده نشود/ وقتی پای خارجی وسط باشد ایرانی برنمی‌تابد/ در کانادا درس خواندم، اما من آقازاده نیستم

اگر بخواهید کاری را به‌عنوان کارگردان بسازید چه ژانری خواهد بود؟ اولویت شما در فیلم‌سازی چه خواهد بود؟ 

اگر از من بپرسند که می‌خواهم چه فیلمی بسازم، بااینکه یکی دو تا از دوستان تهیه‌کننده با من چنین گپ‌هایی زده‌اند، خیلی انگیزه‌ای برای انجام این کارها ندارم. این روزها کارگردانان را آدم‌هایی مظلوم که تمام فشارهای تیم روی شانه آن‌ها هستند نشان می دهند، من این را نمی‌خواهم و ترجیح می‌دهم که بنویسم و شما کارگردانی کنید. من ترجیح می‌دهم واژه‌ها را کنار هم بچینم، منظور این نیست که حتماً فیلم‌نامه بنویسم، بلکه قصه را من تعریف کنم و فیلم‌نامه را خودتان بسازید. درباره اینکه چه ژانری بسازم، اگر واقع روزی بخواهم فیلمی بسازم ژانر ویژه‌ای در ذهنم نیست که علاقه خاصی نسبت به آن داشته باشم، قصه باید حال خوشی در من ایجاد کند و باید شناخت کاملی در مورد آن داشته باشم. در کل فکر می‌کنم لازم است که این کارها را برای فیلم‌سازی انجام دهم.

رمانی که در حال نگارش آن هستد، چه محتوایی دارد و آیا این انکان وجود دارد که فیلمی برگرفته از آن ساخته شود؟ 

بله، خیلی دلم می‌خواهد که رمان خودم فیلم شود. متن آن را به چند کارگردان داده‌ام تا نظرشان را بگویند. این رمان چاپ‌نشده است ولی در آستانه چاپ است. منتظرم گاندو تمام شود و بتوانم وقت بیشتری برای آن بگذارم، امیدوارم که این رمان ساخته بشود. درزمینه رمان‌های دیگر باید بگویم که دلم می‌خواهد اتحادیه ابلهان را به تئاتر تبدیل کنم، یعنی یک نمایشنامه شود.
رمان من در یک روز سه‌شنبه می‌گذرد، زمستان سختی درراه است و روز اول زمستان است. در سه قاره مختلف، سه ماجرا اتفاق می‌افتد که این‌ها به هم مربوط می‌شوند. شب یک دی‌ماه سال ۹۵ است، در این سه قاره اتفاقاتی می‌افتد و ماجراهایی دارد.

**در روزهای اخیر سفیر انگلستان در توییتر اظهارنظر زیرکانه‌ای کرد، او گفت من گاندو را می‌بینم و لذت می‌برم، به‌هرحال سوژه ی به‌نوعی آنتاگونیسم میان ایران و انگلیس است.

تاریخ گواه این است که عقبه انگلستان خیلی در ذهن مردم ما خوب نیست، شاید همدلی مردم با گاندو به همین موضوع برگردد، مثلا طبق اسناد ۹ میلیون ایرانی در جنگ جهانی اول به‌واسطه احتکاری که توسط ارتش انگلستان صورت گرفت، از بین رفتند. از طرفی سریال به عوامل انگلستان که باعث نابسامانی‌های اقتصادی و اجتماعی در مملکت شده می‌پردازد. شما این خشمی که به‌هرحال از اتفاقات اقتصادی و اجتماعی که در چند سال اخیر وجود داشته و اینکه مخاطب احساس همدلی و همدردی با گاندو بکند و این عقبه منفی و سیاه انگلستان را که در این سریال می‌پذیرد چه قدر دخیل می‌دانید؟

قطعاً همین‌طور است، انگلستان سابقه خرابی در ذهن ملت ایران دارد. در هر دوره‌ای کشور را رصد کنید حتی پنج یا شش هزار سال پیش وقتی خارجی پایش وسط می‌آید، ایرانی فارغ از اینکه چه قدر از حکومت راضی یا  ناراضی باشد آن‌ها برنمی‌تابد، مخصوصاً آن خارجی که بیاید زیرکانه ضربه هایی بزند.من توئیت سفیر انگلستان را دیدم، دریکی دو ساعت اول فکر می‌کردم فیک یا الکی است، سفیر یک مملکتی توئیتش نمی‌تواند یک ویرگول اشتباه داشته باشد، این غیرممکن است یا باید درستش کند یا بالاخره یک منظوری دارد، من حس می‌کنم یک تمسخری در آن وجود داشته باشد و کمی نگاه از بالا در آن می‌دیدم، البته مردم به‌ویژه جوان‌ترها در شبکه‌های مجازی پاسخ درخوری به سفیر انگلستان دادند. به‌هرحال ایران ما پایتخت جهان است.

هیچ جبری برای بازی در گاندو نداشتم/ دوست دارم رمانم فیلم شود/ با مأموران امنیتی در ارتباط نیستم / شخصیت آقامحمد سعی میکرد دلبسته خوانواده نشود/ وقتی پای خارجی وسط باشد ایرانی برنمی‌تابد/ در کانادا درس خواندم، اما من آقازاده نیستم

به دلیل تحصیل شما در خارج از کشور انتقاداتی به شما شد که به همان بحث آقازاده ها و تحصیلشان در غرب بازمی گردد،(حرفی که آقا محمد در گاندو هم زد) نظرتان در این باره چیست؟

بله؛ من هم این‌ها را شنیده‌ام، اولاً که آقا محمد است که آن حرف هارا می‌گوید و ربطی به من ندارد، در ضمن من آقازاده نیستم، من با بدبختی و با فلاکت درس خواندم و آنجا زندگی کرده‌ام.من غرب را تجربه کرده‌ام و شرق را هم تجربه می‌کنم، هیچ بعید نیست که شما چهار سال دیگر من را در گوشه‌ای از ژاپن پیدا کنید. ما مسافر هستیم، من معتقدم که باید جهان را دید و تجربه کرد. اما دیالوگی که آنجا آقا محمد می‌گوید، درباره مسئولین است وگرنه خیلی‌ها هستند که می‌روند یک‌گوشه از این دنیا، یا برمی‌گردند یا برنمی‌گردند. من آن کاری را که دوست دارم و دلم می‌خواهد انجام می‌دهم و برای من مهم نیست که پشتیبان آن‌یک سازمان امنیتی است یا سازمان هوانوردی! متن را به من می‌دهند و سعی می‌کنم که آن آدم را به‌خوبی نشانش بدهم و برای من مهم نیست که دربارش چه چیزهایی می‌گویند...

در تنهایی و اوقات فراغت خود چه می کنید؟

من سعی می‌کنم که خلوتم را از دست ندهم. اما در شبکه‌های اجتماعی هرروز تعداد زیادی پیام دریافت می‌کنم. البته همه پیام‌ها را وقت نمی‌کنم بخوانم، البته همه تقریباً این انتظار رادارند که با آن‌ها گپ بزنید به ابراز علاقه آن‌ها واکنش نشان دهید. تقریباً زندگی من در خانه می‌گذرد؛ خیلی با مردم این روزها در ارتباط نیستم، اما می‌توانم قسمت جالب و مثبت ارتباطم با مردم را به شما بگویم.

رأس ساعتی که گاندو پخش می‌شود به طرز عجیبی حس می‌کنم از همه جهت به من انرژی مثبت وارد می‌شود. پیش‌آمده که شب‌هایی نمی‌گذارد که بخوابم. یک‌چیزهایی درونم در حال جنب‌وجوش است، می‌فهمم این‌ها انرژی مردم است و بر آدم تأثیر هم می‌گذارد و وقتی بیدار می‌شوید یک نشاط خاص و جالبی دارید. من سعی می‌کنم که بیشتر خودم را آرام نگه‌دارم و در خانه بمانم، وقتی بیرون می‌روم ابراز احساسات مردم خیلی زیاد است، خیلی لذت‌بخش است.

چقدر اهل موسیقی هستید و بیشتر چه سبکی را میپسندید؟

من از همه فرهنگ‌ها و کشورها موسیقی را گوش می‌دهم. من موسیقی را برای هنرمند واجب می‌دانم و هر چیزی گیرم بیاید گوش می‌دهم. یکی از علایق زندگی‌ام گیل مور است، راجرز واترز خیلی موردپسندم است. اریک کلپتون در زمان‌های خودش، یکم جدیدتر بیاییم نیکل بک را خیلی دوست دارم، لینکین پارک را هم دوست دارم. خلاصه در راک هر چیزی که در من آن رعشه را به وجود بیاورد، یعنی موسیقی خوبی است.

موسیقی سنیت خیلی زیاد گوش می‌دهم، شجریان سرور موسیقی سنتی ماست. نمی‌توانم جلوتر از شجریان بروم یعنی نمی‌توانم بالاتر از ایشان را در این زمینه ببینم. البته این بدان معنی نیست که استاد شجریان تنهاست در این زمینه. من شهرام ناظری را هم خیلی گوشم می‌دهم.


چند سالی است که شاهد اراده هنرمندان ایرانی مقیم خارج از کشور برای بازگشت به ایران هستیم، فکر می‌کنید که چطور می‌شود راه را برای بازگشت این چهره‌های هنری تسهیل کرد؟

ببینید اگر تصمیم‌گیرنده من بودم در را باز می‌کردم، برای اینکه خاک مثل مادر است. فارغ از اینکه یک نفر چه کرده و چه عقبه‌ای دارد. ممکن است برخی از این چهره ها بدی‌هایی هم داشته باشند، ولی باید برای بازگشت همه به ایران در را باز کرد، این خاک متعلق به همه است. من اگر تصمیم‌گیرنده باشم حتماً درها را باز می‌کردم. اینکه چه باید کرد من نمی‌دانم و این را باید مسئولین پاسخ دهند ولی به‌هرحال اگر بیایند از من مشورت بگیرند می‌گویم خاک را از آن‌ها دریغ نکنیم.

بازگشت به ابتدای صفحه
ارسال به دوستان
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۱
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۲:۱۲ - ۱۴۰۰/۰۶/۱۶
0
0
با تشکر گفت و گو خوبی بود. با آرزو موفقیت بشتر برای آقای رهبانی. امیدواریم همیشه همینطور متواضع، بی حاشیه، سالم و ایرانی بمونند و نقش های ارزشمندی مانند آقا محمد رو بازی کنند.
ارسال نظر
روایت تصویری
نگاه دوم
پیشنهاد سردبیر
پربازدیدها

باید در منطقه الهام بخش باشیم/ روال کار دولت چهاردهم اینگونه نیست که فقط در تهران بنشیند و دستور دهد

ایران به گام غیرفنی اروپا پاسخ مناسب می‌دهد/ آمادگی ایران برای همکاری با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی

پرسپولیس-مس/ آغاز مأموریت سرخ ها در جام حذفی با نیم‌نگاه به آسیا

نظارت اژه‌ای بر روند بررسی پرونده‌های خاص/ آسیب‌شناسی تدوین فهرست‌های عفو مناسبتی

وتوی قطعنامه آتش‌بس غزه مجوزی برای ادامه کشتار است/ آمریکا به همدستی 13 ماهه خود در نسل‌کشی غزه ادامه داد

جزئیات روند آتش‌بس در لبنان/ تاثیر قدرت حزب‌الله بر مذاکرات

قتل‌عام در محله شیخ رضوان/ 23 عملیات حزب‌الله در روز چهارشنبه

فجایع ۴۱۱ روز جنایت/ ۸۶ درصد غزه کاملاً تخریب شده است

کتاب از سبد بسیاری از خانواده‌ها حذف شده است

نخستین استفاده از موشک‌های دوربرد علیه روسیه/ تصمیم آمریکا و آلمان برای ارسال بسته‌های جدید کمک نظامی به اوکراین

چه کسانی پزشکیان را در سفر به سیستان و بلوچستان همراهی می کنند؟/ برنامه های سفر

جنایت در شمال غزه/ ۶۶ شهید در بمباران خانه‌های مسکونی

مولوی عبدالحمید: دکتر پزشکیان مردم زحمت‌کش استان سیستان‌وبلوچستان را مورد تفقد خود قرار دادند

الحاق کرانۀ باختری/ فرار به جلوی نتانیاهو با همراهی «ترامپ»

آن روی سکه ترامپ در فناوری/ از متضرر شدن اپل تا شانس هوش مصنوعی

وقتی موسیقی آقای آهنگساز وزن «طلا و مس» را بیشتر کرد

چگونگی رجیستر گوشی‌های آیفون‌ هنوز تعیین تکلیف نشده!/ آیفون کماکان قطعه!

کُمیت لنگ «بازار کتاب» دو سال پس از رونمایی

دل غریب من از گردش زمانه گرفت/ به یاد غربت زهرا شبی بهانه گرفت

جریان سینمای زیرزمینی از ابتدا تاکنون/ چالش‌ها و راهکارها

ایران و سفر گروسی به تهران؛ مثبت در تعامل، قاطع در تقابل

نهاد کتابخانه‌‌های عمومی و سهمی قلیل از بودجه

شاعری که نگهبان بانک است/بی‌پولی بود که شاعر شدم!

ایران خودرو پاسخ داد/ قیمت جدید خودرو از چه زمانی اعمال می شود؟

عملیات حنظله/ بزرگترین هک تاریخ موجودیت رژیم صهیونیستی

آینده هویت اسلامی عربستان در سایه اصلاحات سکولار

دیدار سفیر جانباز ایران در لبنان با رهبر انقلاب/ احوال‌پرسی متفاوت رهبری از سفیر مجروح

پاسخ آیت‌الله رجبی به شایعات جلسه خبرگان و رهبری/ کسی نه های‌های گریه کرد نه غیر های‌های

دانشگاه‌ها زیر ذره بین آخرین رتبه بندی تایمز/ تعداد حضور افزایشی؛ رتبه برخی کاهشی

ماجرای برهنگی یک زن در‌ محیط دانشگاه چیست؟ فشار روانی پس از متارکه

«اخلاق» باید یکی از ملاک‌های اصلی دختران و پسران برای ازدواج باشد/اهمیت خلقیات در ازدواج

داروهای لاغری اعتیادآور/ فروش در آرایشگاه‌های زنانه

بیماری‌های خطرناک در کمین افراد چاق/ از افسردگی تا سرطان‌ها

علائم افسردگی در نوجوانان/ ارتباط کاهش اعتقادات مذهبی و نا امیدی

عزل مدیران ارشد مبارزه با پولشویی سه بانک کشور

چرا انتخابات آمریکا بر اقتصاد ایران تاثیر عمده ندارد؟/ نگرانی جایز نیست

سوءاستفاده از بیماری یا بی شرمی رسانه ای

سفیر ایران: قدرت پدافند هوایی ایران در چین ترند شد

آغاز ضرب سکه با تاریخ سال بعد از ۱۵ اسفند ماه / کاهش حباب سکه

قیمت جهانی طلا امروز ۱۹ آبان/ هر اونس طلا ۲۶۸۴ دلار و ۷۷ سنت

رئیس شورای هماهنگی بانک‌ها:اجرایی‌شدن مصوبات بانکی سفر وزیر اقتصاد به استان سیستان و بلوچستان

الهامی: من مقصر اصلی شکست مقابل مس رفسنجان هستم

نقد و سیاست