گفت‌وگوی روزپلاس با محمدعلی حسینیان فرزند روح‌الله/

پس از برنامه «چراغ» یک از افرادی که به پدرم جسارت زشتی کرد «عباد» (علی ربیعی) بود/ بعد از استعفا و آن فایل موسوم به افشا از بیت تماس گرفتند و دیداری خصوصی با آقا شکل گرفت

فرزند روح‌الله حسینیان می گوید: در مورد قضیه قتل های زنجیره ای هم گفته شد که اشتباه حسینیان جناحی کردن یک قضیه امنیتی بود، ولی اگر نگاهی گذرا به روزنامه های آن دوران بیندازید، متوجه میشوید که موضوع از قبل جناحی شده بود و حسینیان فقط سمت حملات را عوض کرد، اصلا او با جناح بندی میانه ای نداشت.
کد خبر: ۲۳۹۶۵۳
تاریخ انتشار:۲۴ بهمن ۱۴۰۰ - ۱۱:۱۳ - 13 February 2022
پس از برنامه «چراغ» یک از افرادی که به پدرم جسارت زشتی کرد «عباد» (علی ربیعی) بود/ بعد از استعفا و آن فایل موسوم به افشا از بیت تماس گرفتند و دیداری خصوصی با آقا شکل گرفت/ در صحبت‌های آقای شهبازی‌ کینه مشخص است اما حکم آزادی اورا همان روح‌الله حسینیان امضا کرده/ هم خاتمی و هم احمدی‌نژاد اصرار داشتند پدرم وزیر اطلاعات شود


مطرح شدن دوباره نام روح‌الله حسینیان در فضای مجازی و برخی حواشی امنیتی از سال‌های قبل بهانه ای شد تا روزپلاس گفت‌وگویی با محمدعلی حسینیان فرزند روح‌الله داشته باشد که در آن به بررسی اجمالی از گذشته تا به امروز پرداخته ایم.

- خودتان را معرفی کنید بفرمایید در حال حاضر کجا مشغول هستید؟

 با نام و یاد خدا و تبریک ایام دهه فجر، و همچنین تشکر از دعوت شما عزیزان مختصرا، بنده محمدعلی حسینیان فرزند روح الله، کارشناس ارشد رشته زمین شناسی نفت هستم و حدودا ۱۲ سال است که در شرکت های تابعه شرکت ملی نفت و البته به صورت نیروی قراردادی مشغول خدمت هستم. نزدیک به 5 سال در مناطق عملیاتی جنوب و خلیج فارس بودم و در حال حاضر در تهران انجام وظیفه میکنم ولی دلم جای دیگر است.

 - کجا؟ در سیاست؟

 نه به هیچ وجه، ما خیری از سیاست ندیدیم، سیاسی هم نیستم. اصلا پدرم هم سیاسی نبود. او چون روستا زاده بود و از نوجوانی مستقل بزرگ شده بود تقریبا به تمام حرفه ها آشنا بود. از کشاورزی گرفته تا بنایی و از فلسفه و عرفان گرفته تا فقه و کلام ، همه را در حد اعلا می دانست او مورخی توانا و مفسری بزرگ بود. آثارش موجود است. حتی امور فنی و مکانیکی را هم خوب میدانست. یک بار آن قدیم ها ما صبح تنبلی کردیم و خودش برای خرید نان از خانه بیرون رفت ولی هرچه صبر کردیم به خانه برنگشت ما نگران به همراه مادر و برادرم مسیر را به دنبالش جستجو کردیم. بعد از یکساعت او را در حالی که دست و لباس هایش سیاه شده بودند و راننده یک ماشین در حال تشکر کردن از او بود یافتیم. خلاصه اینکه به نظر من تنها حرفه ای که پدرم در آن خیلی مهارت نداشت همین سیاست بود. حرفش را بدون ملاحظه دوست و دشمن و عواقبی که برایش داشت میگفت.او حتی در روابط خانوادگی هم همینطور بود. گاهی در میان جمع میگفت من فلان عروسم یا فلان پسرم را به این دلایل بیشتر از همه دوست دارم. به شوخی به او میگفتیم این تعاریف شما باعث میشود تا ما مثل برادران یوسف یکی را در چاه بیندازیم. میخندید و میگفت نظر من این است شما هم خودتان می دانید

از ابتدا شروع کنیم، شما خاطره ای از همراهی پدرتان در سیستان و بلوچستان دارید؟ 

من در آن زمان کوچک بودم، تنها مطلب قابل نقل که یادم است این است که یک شب جلوی درب خانه ما یک بمب منفجر کردند اما این مسئله برای ما و همسایه ها خیلی عادی بود

کمی بیشتر بگویید. شنیدهام آن روزها امنیت سیستان و بلوچستان خیلی کمتر از الان بوده. مثل همین بمبی که برای شما عادی بوده. به هرحال حاجاقا سمت قضایی داشته اند و در یک شهر کوچک راحت قابل شناسایی بودند. 

درست است البته حاج اقا همراه و محافظ هم داشت ولی اصولا از همان ابتدا تا همین انتها خیلی مقید به اصول حفاظتی نبود محافظ های آنزمان حاج آقا  هنوز هم با ما ارتباط دارند چند سال پیش یکی از آنها میگفت که آنروزها یکبار اتفاقی فیش حقوق حاج آقا را دیده بود و باورش نمی شده که حقوق حاج آقا کمتر از حقوق خودش بوده و بعد از پرس وجو فهمیده که خود حاج آقا درخواست کرده حقوقش را کم کنند  می گفت از همان روز مرید او شده. او که این حرفها را میزد من یادم افتاد یک استخر روباز و تقریبا مخروبه ای بود که گاهی کارکنان دادستانی با فرزندانشان به آنجا می رفتند یه چند باری هم پدرم من را به آنجا برده بود ولی انقدر گود بود که پای هیچکس به زمین نمی رسید همه بچه ها از این کمربندهای نجات داشتند به پدرم گفتم من هم ازاینا میخوام گفت خودم برایت درست میکنم ار اینا هم بهتر. رفتیم خونه یک پارچه چادرشب برداشت و یک باریکه ازان را جدا کرد و درونش را پر کرد از خرده های یونولیت بعد هم به مادرم گفت دور این را بدوز که خوب محکم شود  چند وقت بعد دوباره همراهش به آن استخر کذایی رفتم و آن کمربند بدقواره را به دورم بست و گفت حالا دیگه راحت بپر وسط آب! آنقدر بدریخت بود که میشد با همان سن کم هم از آن خجالت کشید حتی جلوی بچه های کارمندان پدرم!  ولی بعدها که داستان حقوقش را شنیدم هر بار با افتخار از این خاطره یاد می کنم

 یکبار هم ژاندارمری سرکرده اشرار آن زمان (اگر اشتباه نکنم نامش نُروک بود) را گرفته بودند و تماس گرفته بودند که یا سریع بیایید تحویلش بگیرید یا ما ولش میکنیم چون امکان دارد هر لحظه به ما حمله کنند که پدرم خودش شخصا رفته بود و اورا تحویل گرفته بود. میگفت همینکه رئیس اشرار او را دید گفت سلام آقای حسینیان، پدرم با تعجب کرده پرسیده بود که مرا از کجا میشناسی؟ او هم جواب داده که چند روز پیش تو را جلوی یک بیمارستان دیده بودم و همراهم گفت که او حسینیان است من هم سرت را نشانه گرفته بودم ولی چون تنها و بدون محافظ بودی شک کردم. الان که دوباره دیدمت مطمئن شدم خودت بودی که دیگه کار از کار گذشته! این صفت شجاعتش ذاتی بود حتی یکی دو بار هم تنها به آن طرف مرز افغانستان رفته بود تا با گرو های شبه نظامی افغانی  برای خرید موشک و ارسال به جبهه مذاکره کند و موفق هم شده بود

پس از برنامه «چراغ» یک از افرادی که به پدرم جسارت زشتی کرد «عباد» (علی ربیعی) بود/ بعد از استعفا و آن فایل موسوم به افشا از بیت تماس گرفتند و دیداری خصوصی با آقا شکل گرفت/ در صحبت‌های آقای شهبازی‌ کینه مشخص است اما حکم آزادی اورا همان روح‌الله حسینیان امضا کرده/ هم خاتمی و هم احمدی‌نژاد اصرار داشتند پدرم وزیر اطلاعات شود

کمی جلوتر بیاییم و دفتر عمر حاج آقا را با اجازه شما با هم ورق بزنیم، روزهای ملتهب قتل های زنجیره ای، برنامه چراغ و آن تیتر روزنامه صبح امروز. چیزی یادتان هست؟

 چند وقت پیش، یکی از دوستان مجازی از من پرسید که بالاخره آن تیتیر « آخه باباجون ما خودمون یک زمان قاتل بودیم» نقل قول بود یا نقل به مضمون؟ به شوخی گفتم نقل قول را ترجیح میدهم تا نقل به مضمون! شاید باورتان نشود اما واقعیت این است که من هیچ وقت درباره این موضوع از پدرم نپرسیدم، حتی اینکه تکذیب کرده بود را هم یادم نیست. تازگی ها هم متوجه شدم برادرانم هم در این خصوص از او سوالی نکرده اند ولی گویا چندسال پیش مسئولین آن روزنامه خودشان اعتراف کرده اند که داستان آن تیتر دروغ بوده

چرا نپرسیدید؟ نوع رابطه تان رسمیتر از این بود که وارد ریز مسائل کاریشان شوید؟ 

 من در اطرافم روابط مسئولین با فرزندانشان را زیاد دیده ام، میتوانم بگویم رابطه هیچکدامشان به اندازه رابطه پدرم و فرزندانشان صمیمی نبوده، البته مثل هر پدر و پسری ما هم جر و بحث و اختلاف نظر داشتیم، ولی غالبا فضای خانه ما پر از شوخی و خنده بوده یکربار در پیاده روی اربعین آقای نادران پدرم را در یک موکب دیده بود که خوابیده و من روی یک دستش و برادر دیگرم روی دست دیگرش و دو برادر دیگرم هم کنار پایش خوابیده بودیم، بعدا برای ما تعریف کرده بود که باورش نمیشده که حسینیان انقدر با بچه هایش رابطه احساسی داشته باشد. علت سوال نکردنمان این بوده که آن روزها ما متوجه فشارهای همه جانبه و سهمیگن که رویش بود، بودیم و نمیخواستیم حتی با یک سوال به او فشار مضاعف بیاوریم. در مورد برنامه چراغ هم میدانم از فردای آن روز مسئولین یک به یک به دفترش زنگ می زدند و هم پیام تقدیر و تشکر که خیلی هایشان را یادم است چون جملات لطیفی را بیان کرده بودندو هم پیغام های تهدید و توهین بود یکی از این توهین کننده ها را خوب یادم است که خیلی دستپاچه شده بود و جسارت زشتی کرده بود که البته جواب درخوری هم گرفته بود، آن شخص هم آقای (عباد علی ربیعی) بود

در مورد استعفایش از مجلس چیزی میدانید؟ آیا نمایشی بود؟ 

خیر اگر شما به متن استعفا توجه کنید متوجه خواهید شد که او تقریبا از تمام دایره لغاتش برای نشان دادن حالت استیصالش استفاده کرده، آن متن را هم پنجشنبه عصر منتشر کرده بود او رسانه را میشناخت، پنجشنبه بدترین زمان برای انجام یک کار نمایشی است

. - در مورد آن فایل موسوم به افشا شده چطور؟ 

اتفاقا بعد از آن استعفا از بیت تماس گرفتند که خدمت آقا برسد، او چون حالت روحی خودش را در آن برهه میدانست تمامی نکاتی را که به نظرش گفتن آن ضروری میامده در یک نامه پنج صفحه ای نوشت، میدانست بغض امان حرف زدنش نمیدهد، همان هم شده بود او در یک دیدار کاملا خصوصی و البته عاشقانه به دیدار آقا رفت. میگفت بیشتر وقت آن جلسه سرش روی سینه آقا بوده و اشک میریخته و لذتی که تمام وجودش را گرفته بود. اما این لذت باعث نشده بود که نکاتی که ذکر آن را مفید میدانسته را به آقا نگوید و الباقی را هم در همان نامه تقدیم آقا کرد. چکیده آن فایلی که میگویید همان پنج صفحه است. کپی اش را من دارم ده سال روی میز اتاقش بود. چیز خیلی مهمی هم نبوده البته تقطیع شده اش کمی تند به نظر میرسد ولی اگر کسی کاملش را گوش کند به خیرخواهی او پی میبرد

این روزها نام ایشان در مشاجرات سیاسی شنیده میشود، و در حرفهای بعضی از آنها که فکر میکنند در مسائل امنیتی حرفی برای گفتن دارند، چرا خانواده پاسخی به این حرفها نمیدهد؟ 

ما اگر حرفی بزنیم بیشتر جنبه شخصی پیدا میکند و پاسخی ناشی از کینه برداشت میشود و طبعا کم اثر خواهد بود، البته دلیل اصلی اش را اگر بخواهید بدانید این است که چون هیچ آدم عاقلی علیه ایشان حرفی نمیزند

 چطور؟ بیشتر توضیح بدهید.

 اگر یکروز در فضای مجازی باشید متوجه عرض من میشوید. بگذریم ولی اگر بخواهید من نظرم را میگویم

 ببینید به نظر من ایشان یکی از پر مطالعه ترین خطیب ترین، باهوش ترین و جذاب ترین سخنران های این روزهاست. من خودم همیشه کلیپ هایشان را تا اخر نگاه میکنم. –

 منظورتان آقای رائفی پور است؟ 

فرقی نمیکند منظور من بیشتر تفکرغالب بر این دوستان است ایراد کارشان هم همین افراط در تحقیق و بررسی موضوعات مورد علاقه اشان است. تحقیق و مطالعه  تا یک جایی جواب میدهد، اما  یک جاهایی باید تجربه هم داشت، باید نگاه از داخل داشت، شناخت چهره به چهره داشت. باید ساختار و و روابط سازمانی را درک کرد. وقتی یک بعدی و افراطی روی یک موضوع کار کنی ذهن از حالت طبیعی خارج میشود، بدیهیات برایت بی اهمیت میشود و در عوض سراغ مسائل بی ارزش و بی اهمیت می روی

بیشتر توضیح دهید

 به عنوان مثال یکی ازهمین دوستان کلی مطلب نوشته بود که در فلان صفحه یک جلد از هزاران کتاب منتشر شده توسط مرکز اسناد انقلاب مثلا چنین مطلبی آمده و احتمالا مقصودشان این بوده (حقیقتا خیلی پیچیده بود، درست یادم نیست) معلوم بود خیلی هم وقت گذاشته بودند عرضم این است که با این مشقت میروند یک پاراگراف از از میان آن همه کتاب را که به زعم خودشان ایراد دارد را پیدا می کنند و آن را برای افکارشان حجت میپندارند ولی اینکه حسینیان نزدیک به سی جلد کتاب در زمینه های گوناگون منجمله تاریخ و انقلاب و توحید و تفسیر قرآن تالیف کرده و انصافا خیلی ار آنها مرجع پژوهشگران شده را نمبینند یا مثلا ایشان آن مواضع به حق انقلابی در پیام تسلیت آقا را که جلوی چشمشان است را رها میکند و میرود در کوچه پس کوچه های بن بست دنبال نظرات یک توده ای تواب میگردد.

 منظورتان آقای شهبازی ست؟ نظرتان در مورد او چیست؟

 آقای شهبازی سابقه اش توده ای است، بعدها توبه کرده و ان شاءالله عاقبتشان هم به خیر شود. منتهی در لابه لای حرف هایش کینه به وضوح پیداست. اصل حرفش این بوده که چرا حسینیان در کتاب هایش کتاب او را رفرنس قرار نداده. شروع کرده به داستان سرایی و مخلوط راست و دروغ و تخیل خودش. یکجا پدر را متهم کرده که گویا با توده ای های تواب خصومت شخصی داشته و از دید او اندک گرایشی در  جوانی، گناهی نابخشودنی ست. ولی دنیا کوچک تر این حرفهاست. چند وقت بعد معلوم شد حکم آزادی شهبازی را همان حسینیان امضا کرده است. یا در مثال دیگر ایشان حتی وجود عموی شهید مارا منکر شده اما کافی بود یکبار به گلزار شهدای روستای ما میرفت یا در سایت بنیاد شهید جستجویی میکرد بهتر است بحث آقای شهبازی را همینجا تمام کنیم

بله بریم سر موضوع قبلی و قتلهای زنجیره ای 

 بله مثلا در مورد همین قضیه قتل های زنجیره ای هم گفته شد که اشتباه حسینیان جناحی کردن یک قضیه امنیتی بود، ولی اگر نگاهی گذرا به روزنامه های آن دوران بیندازید، متوجه میشوید که موضوع از قبل جناحی شده بود و حسینیان فقط سمت  حملات را عوض کرد، اصلا او با جناح بندی میانه ای نداشت. از متمایل شدنش به خاتمی در آن انحصار طلبی ناشیانه جناح راست و بسیج کردن کل کشور و صدا وسیما به نفع خودشان گرفته تا مواضعش در مقابل اصولگرایان و احمدی نژاد. حتی از از پیام تسلیت برخی اصلاح طلبان هم میتوان این موضوع را درک کرد. ایام انتخابات مجلس، جلوی درب منزل ما پر بود از چپی هایی که رد صلاحیت شده بودند و التماس دعا داشتند.
 
عرض کردم، ذهن که از حالت طبیعی خارج شود دن کیشوت وار دنبال دشمن فرضی میگردد. درب مرکز اسناد به روی همه باز بود. حتی بازماندگان مسئولین زمان شاه. کسی اگر شبهه ای واقعی داشت می توانست به مرکز اسناد انقلاب برود و تمام شبهات خود را مطرح کند.  اصلا خودم به او میگویم که هم آقای خاتمی و هم آقای احمدی نژاد اصرار داشتند که حسینیان وزیر اطلاعات شود ولی او نپذیرفت. خداروشکر هر دوی این بزرگواران هم در قید حیات هستند و اگر اشتباه بگویم میتوانند تکذیب کنند

به نظر شما چرا قبول نکردند؟

 شاید به این دلیل که نمیخواست آن حمایت ها که در راستای باورهایش بود و نیت خدایی داشت رنگ و بوی دنیایی بگیرد و بعدها جوان های حزب اللهی پیش خودشان اورا به سهم خواهی متهم کنند.

 - جدیدا مدعی شده اند راه اندازی شبکه فواحش توسط سعید امامی و آن شبکه نفوذی مخوف شده اند. در مورد این ادعا چه نظری دارید؟

 ایشان باید از خودش بپرسد در دستگاهی که چند قتل مخفی نماند چطور امکان دارد شبکه ای سازماندهی شده که نیاز به صرف زمان، نیرو، پشتیبانی و تشکیلاتی به مراتب بیشتر و بزرگتر از انجام آن قتل ها دارد را تا امروز مخفی نگه داشت و یکدفعه اخبارش را به شما بدهند. ببینیدامکان دارد یک عده ای سرخود کاری را انجام دهند اما اینکه آن کارشان مخفی بماند و مدیران میانی و ارشد وزارت متوجه نشوند امکان ندارد. اساسا راه انداختن چنین شبکه هایی بدون اطلاع مدیران ارشد و و گاها سران نظام امکان پذیر نیست. البته فساد در هر دستگاهی و در مقاطع زمانی گوناگون چیز دوز از ذهنی نیست ولی قبول فساد شبکه ای و اینچنین سازمان یافته مستلزم قبول فساد در رده های بالای حکومت است. بزرگترین دشمنان نظام هم جز یکی دو نفر معلوم الحال هم چنین ادعایی نمیکنند. ای کاش ایشان یک بازنگری در دوستانشان و اطلاعاتی که به او میرسد بکنند. یا لااقل تا سند ادعایی به دستشان نرسیده حرفش را هم نزند تا راهی را باز نکنند که هرکس بتواند با این بهانه که از منبع موثقی اطلاعاتی به او رسیده هر مطلبی را که دلش خواست منتشر کند

تئوری نفوذ چه؟ چطور ردش میکنید؟

 من هیچ وقت رد نمیکنم. حتما  نفوذ وجود دارد، همانطور که ما نفوذ میکنیم دشمنان هم بیکار ننشسته اند و نفوذ میکنند منتها قاعده اش این است که نفوذ میکنند و تمام تلاششان را میکنند تا در کوتاه ترین زمان و قبل از هشیاری مامورین امنیتی و ضد جاسوسی ماموریتشان را انجام دهند حرفم این است که اینگونه که این دوستان می گویند که از ابتدای جمهوری اسلامی حتی از قبل از پیروزی انقلاب این ابرپروژه نفوذ وجود داشته و از همان اوایل عده ای را نفوذ دادند و تا به امروز هم هیچ دستگاه نظارتی موفق نشده به ماهیت این افراد پی ببرد! نیست.  اساسا نفوذ به صورت طولانی مدت آن هم در میان رده های بالای حکومتی به لحاظ منطقی و ساختاری محتمل نیست البته من در این خصوص تخصص یا ادعایی ندارم اینها حرف متخصصین  این امر است و به نظر من به واقعیت خیلی نزدیکتر است

 آن عده از دوستانی که نظر مخالفی دارند و سال ها عمر خود را وقف شناسای و نشان دادن این عناصر نفوذی در دستگاه امنیتی و ساختار حکومت کرده اند و نظریات خود را مطرح میکندباید از خودشان سوال کنند که حاصل این افشاگریشان چه بوده؟ کلاهشان را قاضی کنند که آیا تا به حال باعث دستگیری کسی شده اند؟ دست چه کسی رو شده؟ چه اسنادی ارائه شده؟ چه اثری داشته جز اینکه ذهن یک عده جوان نسبت به مسئولین مسموم شده. یا جای دیگر مدعی شده اند که ترور شهید صیاد و شهید لاجوردی که خود منافقین آن را گردن گرفته اند نیز کار آن گروه مخوف بوده، چرا که در آن برهه نظام پرشال آن ها را گرفته بود و آنها این اقدامات را انجام دادند تا نظام پر شالشان را ول کند! بینید یک ذهن عادی میگوید آن ترورها در اثر تضعیف وزارت در آن سال در اثر همان بحران پیش آمده بوده است که نتوانسته وظایف پیشگیرانه خود را به درستی انجام بدهد. ولی یک ذهن غیرعادی آن تئوری بالا را دنبال میکند.کافیست ایشان از خودشان سوال کنند آن نفوذی های مخوف که بابت پر شالشان آن اقدامات وحشیانه را انجام دادند چطور الان با آنها کاری ندارند؟ آنها که به قول خودشان یقه نفوذی ها را گرفته اند و هر روز تن و بدنشان را میلرزانند! 
شاید خیلی ها طرح این موضوعات را به دلیل واکنش های غیرقابل پیش بینی به مصلحت پدرم ندانند ولی من میگویم. هرکه هم هرچه خواست بگوید.  به قول خودش هیچ فحش و معصیتی در این عالم باقی نمانده که به او نسبت نداده باشند. میگفت اگر روزی برسد که دیگر کاری با من نداشتند بدانید دیگر بی خاصیت شدم. 

اصلا بگذارید تا همه بدانند که مرده ی روح الله حسینیان هم از خیلی زنده ها با خاصیت تر است.

از روزهای آخر عمر حاج افا مطلب خاصی هست که بخواهید بگویید

حرف که ریاد هست بماند برای فرصتی دگر ولی الان یک مطلب به ذهنم رسید بگذارید همان را بگویم 

این سالهای آخر پدرم با توجه به مشکلات قلبی و کبدی و قندخون و ... خیلی اوضاع جسمی خوبی نداشت در هفت سال آخر عمرش توفیق حضور در هر هفت اجتماع عظیم اربعین حسینی را پیدا کرد و با همان حال جسمانی نامساعد که هر سال بدتر هم میشد هربار تمامی مسیر حرم تا حرم را پیاده میرفت این بار آخر دکترش خیلی منع کده بود ماهم تا لحظه شروع سفر تمام تلاشمان برای منصرف کردنش را کردیم و البته موفق نشدیم نزدیک های کربلا به او گفتیم این بار هفتم است که به اربعین آمده طواف کعبه هم هفت بار بیشتر نیست دیگه روی ما حساب نکن گفت تا زنده  ام خودم می آیم هر وقت هم که قادر به ادامه دادن مسیر نبودم روی زمین نمی مانم  شما نگران نباشید. هنوز یکسال از آن آخرین مراسم اربعینشن نگذشته بود که دهه محرم سال بعد نوبت به مراسم خودش رسید. قرار بر این بود که مراسم  و خاکسپاری درحرم  امام زاده صالح انجام شود در سرداب آنجا هم قبری برایش آماده شده بود منتها هنگام مراسم بنا به دلایلی و به پیشنهاد یکی از دوستانِ پدرم که از قبل برای خودش در حرم عبدالعظیم قبری تهیه کرده بود تصمیم بر این شد که خاکسپاری در آنجا انجام شود . راست گفته بود، موقعی که دیگر هیچ توانی نداشت هم توفیق مناسک حرم تا حرم قسمتش شد

ممنون از وقتی که دراختیار ما گذاشتید. اگر حرفی مانده بفرمایید

 یک خاطره دیگر بگویم و تمام. یکروز کار واجبی با پدرم داشتم. به دفترش که رسیدم آقای رسائی هم همزمان با من وارد شد و زودتر از من پیش پدرم رفت. من هم عجله داشتم ولی هرچقدر صبر کردم بیرون نیامدند. صبرم تمام شد آرام در را باز کردم ببینیم اگر موقعیت جور است وارد شوم که دیدم دوتایی نشسته اند و دارند گریه میکنند. پیش خودم گفتم آبروی هرچی تندرو بود را بردید! بعد که پیش پدرم رفتم فهمیدم که آقای رسائی از پدرم پرسیده بود که محمد چکار میکند؟( گویا چند وقت قبل هم در کمیسیون اصل ۹۰ مطرح شده بود که پسر حسینیان یک از مافیای ایران خودرو است) پدرم هم گفته بود روی دکل حفاری دور از خانواده کار میکند. دخترش هم با اینکه کوچک است خیلی از دوری او بیتابی میکند. بعد آقای رسائی فیلم یک بچه شهید مدافع حرم را که سرش را روی عکس پدرش گذاشته بود و آن را نوازش میکرد نشان پدرم داده بود و هردو منقلب شده بودند. 
واقعیت این است که حقیقت، با آنچه که رسانه ها از آن انعکاس میدهند متفاوت است.


سایر اخبار
بازگشت به ابتدای صفحه
ارسال به دوستان
ارسال نظر
روایت تصویری
نگاه دوم
پیشنهاد سردبیر
پربازدیدها

برگزاری مراسم «قهرمان ملی»/ رونمایی از تقریظ رهبر انقلاب

۲۲ شهید و مفقود در بمباران یک خانه مسکونی/ تله مرگ‌بار حزب‌الله در مسیر نظامیان اسرائیلی

عراقچی: حرکت سه کشور اروپایی در شورای حکام به پیچیده‌تر شدن موضوع خواهد انجامید/بررسی آخرین تحولات مربوط به مذاکرات هسته‌ای

آینده هویت اسلامی عربستان در سایه اصلاحات سکولار

میدان حرف آخر را می‌زند/ پاسخ ما هدف قرار دادن قلب تل‌آویو خواهد بود

ایفون‌های فعال رجیستر نمی‌شوند!/ تصمیم وزارت صمت به ضرر دولت و مردم!

پزشکیان: ایران بر روابط گسترده‌تر و عمیق‌تر با کشور دوست و همسایه قطر تأکید دارد/ نخست وزیر قطر: همواره برای ایران یک همپیمان قوی و مورد اعتماد خواهیم بود

سازمان لیگ قیمت بلیت‌ها را اعلام کرد؛ نرخ براساس ورزشگاه+نامه

بانک ملت هک نشده است/ تنها همراه بانک ملت در حال به روزرسانی است

قهرمان دهه هفتادی/ جوان‌ترین شهید مدافع حرم که بود؟

تلویزیون از رختکن تیم ملی خبر ندارد

درباره دوگانه تیم ملی فوتبال-صداوسیما/ کدام طرف درست می‌گوید؟

ایران در قبال آژانس حسن‌ نیت نشان داد/ اگر طرف‌های مقابل به دنبال تقابل باشند، ایران نیز واکنش مناسب از خود بروز خواهد داد

"مثل نهنگ " و بحران‌ شناختی خاموش بعد از مادری

وقتی موسیقی آقای آهنگساز وزن «طلا و مس» را بیشتر کرد

آن روی سکه ترامپ در فناوری/ از متضرر شدن اپل تا شانس هوش مصنوعی

کُمیت لنگ «بازار کتاب» دو سال پس از رونمایی

دل غریب من از گردش زمانه گرفت/ به یاد غربت زهرا شبی بهانه گرفت

چگونگی رجیستر گوشی‌های آیفون‌ هنوز تعیین تکلیف نشده!/ آیفون کماکان قطعه!

صهیونیست‌های یهودی با این وحشی‌گری منجی را از خود می‌دانند

واکنش‌ها به ویدئوی جنجالی «صبحانه ایرانی» درباره قیصر

جریان سینمای زیرزمینی از ابتدا تاکنون/ چالش‌ها و راهکارها

ایران و سفر گروسی به تهران؛ مثبت در تعامل، قاطع در تقابل

نهاد کتابخانه‌‌های عمومی و سهمی قلیل از بودجه

شاعری که نگهبان بانک است/بی‌پولی بود که شاعر شدم!

ایران خودرو پاسخ داد/ قیمت جدید خودرو از چه زمانی اعمال می شود؟

همکاری‌ ایران با آژانس منوط به انجام تعهدات طرف مقابل است/ مسیر همکاری‌ ایران و آژانس در یکسال آینده را روشن کردیم

عملیات حنظله/ بزرگترین هک تاریخ موجودیت رژیم صهیونیستی

دانشگاه‌ها زیر ذره بین آخرین رتبه بندی تایمز/ تعداد حضور افزایشی؛ رتبه برخی کاهشی

ماجرای برهنگی یک زن در‌ محیط دانشگاه چیست؟ فشار روانی پس از متارکه

«اخلاق» باید یکی از ملاک‌های اصلی دختران و پسران برای ازدواج باشد/اهمیت خلقیات در ازدواج

داروهای لاغری اعتیادآور/ فروش در آرایشگاه‌های زنانه

بیماری‌های خطرناک در کمین افراد چاق/ از افسردگی تا سرطان‌ها

علائم افسردگی در نوجوانان/ ارتباط کاهش اعتقادات مذهبی و نا امیدی

عزل مدیران ارشد مبارزه با پولشویی سه بانک کشور

چرا انتخابات آمریکا بر اقتصاد ایران تاثیر عمده ندارد؟/ نگرانی جایز نیست

سوءاستفاده از بیماری یا بی شرمی رسانه ای

سفیر ایران: قدرت پدافند هوایی ایران در چین ترند شد

آغاز ضرب سکه با تاریخ سال بعد از ۱۵ اسفند ماه / کاهش حباب سکه

قیمت جهانی طلا امروز ۱۹ آبان/ هر اونس طلا ۲۶۸۴ دلار و ۷۷ سنت

الهامی: من مقصر اصلی شکست مقابل مس رفسنجان هستم

رئیس شورای هماهنگی بانک‌ها:اجرایی‌شدن مصوبات بانکی سفر وزیر اقتصاد به استان سیستان و بلوچستان

نقد و سیاست