۱۴:۴۰ |  ۱۴۰۰/۱۲/۲۷

کتاب "کمی دیرتر" يك اثر چهارفصل

پيشنهاد و معرفي" كمي ديرتر " داستاني متفاوت از زاويه ديد منتظران ظهور.
کد خبر: ۲۴۴۱۱۹
کتاب


به گزارش روزپلاس، کتاب «کمی دیرتر» داستانی از «سید مهدی شجاعی» نویسنده‌ی ایرانی است که در سال 1390 از سوی انتشارات کتاب نیستان منتشر شد. این اثر شامل چهارفصل زمستان، پاييز، تابستان و بهار است که نگاهی انتقادی و دلسوزانه به مدعیان انتظار امام زمان دارد. این نویسنده این داستان را با جشن شلوغ و محبوب نیمه شعبان در میان منتظران امام دوازدهم آغاز می‌کند که در آن پسری برخلاف خواسته‌ی بقیه جمع فریاد می‌زند آقا نیا. درخواست او متفاوت از سایرین است زیرا معتقدان به حضور امام زمان همواره دعای ظهور ایشان را می‌کنند و مخالفت این پسر باقی جمع را با شوک روبه‌رو می‌کند.

کتاب "کمی دیرتر"در دسته‌ی داستان‌های مذهبی و دینی قرار دارد و برای علاقه‌مندان به آثار «سید مهدی شجاعی» خواندنی است، نسخه‌ی الکترونیک این اثر در همین صفحه برای خرید و مطالعه موجود است. این اثر با نثری روان و ساده به نگارش درآمده است و پیچیدگی کلامی ندارد. این داستان نگاهی متفاوت از همیشه به منتظران ظهور دارد و نویسنده سعی داشته است که تلنگری به افرادی بزند که ظاهراً منتظر هستند.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:

بارها در طول نوشتن این رمان دچار تردید و دودلی شدم. یک دلم می‌گفت: بیا و از خیر این کار بگذر و برای خودت دشمن‌تراشی نکن. عقل هم چیز خوبی است! مثل مگس بر روی زخم‌ها و عفونت‌ها ننشین! خوبی‌ها را ببین.

دل دیگرم جواب می‌داد: نویسنده باید آینه باشد. آینه اگر زشتی‌ها را بپوشاند و فقط زیبایی‌ها را نشان دهد که دیگر آینه نیست. و پاسخ می‌شنید: اینجا که جای تعابیر شاعرانه نیست، از منظر عقل بررسی باید کرد. و جواب می‌گرفت: عقل می‌گوید که شأن و رسالت نویسنده، شأن و رسالت طبیب و حکیم است. طبیب روح و جان. و طبیب، نبض بیمار را نمی‌گیرد که از بخش‌های سالم بیمار، تعریف و تمجید کند، طبیب برای شفا و مداوا به دنبال نقص و عیب و آسیب می‌گردد.

و آن دل دیگر می‌گفت: طبیب هم اگر عاقل باشد، برای خودش دردسر درست نمی‌کند. مریضی اگر مراجعه کرد به معالجه‌اش می‌پردازد. به دنبال مریض راه نمی‌افتد تا مشکلاتش را به رخش بکشد و معایبش را مثل سیخ در چشمش فرو کند.

و جواب می‌شنید: این قسمت از قیاس، مع الفارق است. اتفاقاً نویسنده از این منظر شبیه طبیب نیست که در خانه بنشیند تا به او مراجعه شود و سفارش درمان بگیرد. نویسنده از این منظر، نقش زائد قبیله را دارد که باید صدها قدم جلوتر از کاروان حرکت کند و مخاطرات پیش رو را پیش از وقوع به مردم بشناساند و هشیارشان کند یا انذارشان دهد.

و پاسخ می‌گرفت: این حرف‌ها و تئوری‌ها تا وقتی‌که حرف است، گفتنی و شنیدنی است؛ زیبا و لذت بردنی است ولی در عمل، واقعیت چیز دیگری است. اگر حرف نزنی کسی مواخذه‌ات نمی‌کند که چرا نگفتی ولی زمانی که گفتی هزار جور معارض و مخالف پیدا می‌کنی. به‌خصوص اگر حرفت حقیقت باشد که تلخی‌اش را همیشه و همه‌جا با خود دارد.  

سرت رو درد آوردم ولی دوست داشتم بدونی که در طول این کار با خودم چه دست‌وپنجه‌هایی نرم کردم.

و این فقط یکی از منازعات ذهنی و مجادلات درونی من بود دریکی از مراحل کار و مقاطع زمان.
می دونی که پایان همین دعوا به کجا کشید؟ یک‌کلام از حضرت مولا به یاد یکی از دو جبهه دل آمد. فصل الخطاب شد و به داد دعوا رسید. همون کلام که فرموده بود:

تلخی حق.، تو را از بیانش باز ندارد. حقیقت را بگو اگرچه تلخ باشد.

و من-درست يا غلط- چون نوشتن اون رمان رو بیان واقعیت و حقیقت می‌دونستم دل دادم و از جون مایه گذاشتم.
گزارش خطا
ارسال نظر
نقد و سیاست