به گزارش روزپلاس، انتشار قسمت نخست سریال «نوبت لیلی» با استقبال و فوجی از تمجیدها درفضای مجازی مواجه شد و بررسی نوع از مواجه الیت مخاطب شبکه نمایش خانگی از جنبههای گوناگونی قابل بررسی است که در مقدمه منجر به یک آسیبشناسی و نزدیک شدن به ذائقه مخاطب منجر خواهد شد.
«فانتزی» مقولهای است که در ادبیات و تولیدات نمایشی ایران جایگاه منحصر به فردی ندارد و تخیل کردن در تولیدات نمایشی سینمای ایران از محدودهای خاص که فاقد عمق نمایشی است، فراتر نمیرود.
در سالهای اخیر که تولیدات نمایشی با الگوهای ژانر «چهارچنگولی» (ژانر مشترک سعید سهیلی و مسعود اطیابی) در سینمای ایران ثبیت شده و نمود این ژانر در نمونههای سریالی منجر به ساخت سریالهایی نظیر «ساخت ایران» خواهد شد در ساختار شبکه نمایش خانگی با ژانر بومی «زخمکاری» مهدویانیسم و ساخته شدن آثاری نظیر «میخواهم زنده بمانم»، «نهنگ آبی»، «آقازاده» مواجه هستیم و در این چرخه محدود ژنریک بدعت گذاری با آسیبهایی همراه است.
قسمت نخست سریال «نوبت لیلی» خارج از قواعد پایهگذاری در سینمای ایران و تولیدات اخیر شبکه نمایش خانگی در قالب سریال، یک پایلوت استثنایی را به نمایش گذاشت. مخاطبان شبکه نمایش خانگی با انتشار نظرات خود در فضای مجازی، امیدوار شدند که با پدیدهای شگرف در میان تولیدات سالهای اخیر مواجه خواهند بود.
در مقدمه به این مسئله اشاره شد که هیچ تنیدگی هنری - فرهنگی میان تولیدات ایرانی با گونههای فانتزی و آنچه در مقطعی معناگرایی نزدیک به ماوراالطبیعه تعبیر میشد، وجود ندارد. در صورتیکه این نگره ماوراالطبیعه گفتمان مخصوص شرق و منطقه خاورمیانه است.
برای تبیین و توضیح این مقوله کافیست به نمونههای غربی اشاره کنیم. در قسمت نخست فیلم «جنگیر» (1973) به کارگردانی «ویلیام فریدکین: اهریمن بزرگ «پازوزو» جدال خود را با کشیش مارین (مکس فون سیدو) از سرزمین نینوا آغاز میکند .اهریمن پازوزو حینجستجوی باستانشناسه از سرزمین نینوا آزاد میشود و روح دخترک نوجوانی در آمریکا با نام ریگن را تسخیر میکند.
در فیلم ارباب آرزوها(1997)، هیولای فیلم، برخواسته از آتشکدههای پارسیان باستان است و این تنیدگی با خیر و شر در شرق و تصویر کشیدن آن در سرزمینهایی شرقی برای مخاطبان باورپذیرتر است و ساختناز این جنس فیلمها و سریالها در هند، ایران، ترکیه و مصر با استقبال خاصی مواجه میشود که مثالهای دم دستی آن سریالهای «اغما»(سیروس مقدم) و او یک فرشته بود(علیرضا افخمی) است.
این مقدمه شرح وضعیتی است برای اینکه چرا قسمت نخست «نوبت لیلی» توانسته مخاطبان را بعد از مدتها تحمل «زخمکاری» ناشی از تولید سریالهایی پر از خشونت و ضد تخیل و فانتزی مخاطب را ناگهان غافلگیر کند. این غافلگیری به این دلیل است که سازندگان مبنایی شرقی مبتنی بر کشف و شهودی مختص سرزمین پارسی را در دستور کار تولید سریال «نوبت لیلی» قرار دادهاند.
نوبت لیلی افسانهای جذاب، گیرا و نفسگیر است که در قسمت نخست کهن الگوی روایی«رویای نیمهشب تابستان» ویلیام شکسپیر، را در ذهن متبادر میکند. سنجش این سریال با آثار موففی نظیر سریال آلمانی «تاریک»(Dark)، هزاریتوپن و آثاری از این دست برای واکنش به درونمایه سریال کاملا طبیعی است.
تولیدات ماورایی اخیر غربیها مبتنی بر نگرههای کوانتومی به مفهومی که در سریال به آن اشاره میشود مثل موضوع «جهان موازی» تا قسمت دوم هیچ ارتباطی با نمونههای ساخته شده غربی ندارد.
نوعی شرق شناسی در این سریال جاری است که مسئله ماورایی و معنوی خود را به هفتپیکر و شهر مدهوشان گره میزند.
شمایل یک گل به صورت سمبولیستی به عنوان نماد پیوندهایی ماورایی این سریال مطرح میشود و رویکرد شرقی سریال به تدریج به محل مناقشه میان دو قطب موافق و مخالف سریال تبدیل خواهد شد و با انتشار قسمتهای بعدی سریال ، دامنه این مناقشه افزایش خواهد یافت.
اما در قسمت نخست سریال مشتمل بر 100 دقیقه که زمان آن به اندازه یک فیلم سینمایی است، شاید بتوان به جرات اعتراف کرد که مخاطب با سریالی مواجه است که از حیث،طراحی لباس، طراحیصحنه، گریم،کادربندی،فیلمبرداری، فیلمنامه نویسی و کارگردانی یکی از منحصر به فردترین سریالهایی است که در مارکت ایرانی تولید شده است.
در دورانی که استریم آثار نمایشی پیشتازی میکند، حجازی(کارگردان) در سریالش نشان میدهد که ارزشهای سینمایی اثرش را نادیده نمیگیرد و در شرایطی که به خاطر آثار اخیرش در سینمایی از حیث مضمونی مورد انتقاد رسانهها قرار گرفته بود، یکی از بلندپروازانهترین آثارش را به نمایش میگذارد.
در واقع آنچه در نمایش قسمت اول سریال تبدیل به شوک بزرگی شد مواجه مخاطب با تریلر ماوراالطبیعهای بود که قواعد بصری این گونه خاص به شدت رعایت میکند و تطبیق صحیح فیلمنامه با تصویرسازی منطقی کارگردان است.
اما یک معادله همیشگی در تولید سریالهای ایرانی را نمیتوان نادیده گرفت. سریالهایی که شروع طوفانی دارند و مثل نوبت لیلی مخاطب را میخکوب میکنند آیا یک پایان طراحی شده قانع کننده خواهند داشت. آیا پردیس احمدیه بارنمایشی سریال در بازیگری را در قسمتهای بعدی به اندازه مریلا زارعی میتواند بر دوش بکشد؟