به گزارش روزپلاس، در تولیدات نمایشی فارسی سالهاست زیرگونهای به نام «ژانر فلاکت» شکل گرفته که مخاطب را با سیر متسلسل نمایشی، با گزارههای محدود فقرو ناهنجاریهای اجتماعی مواجه میکند.
در این مجموعه آثار عملا رهایی، رستگاری، امید و تطهیر فردیت معنایی نخواهد داشت و مخاطب در نشانهها و داستانکهای ژانر فلاکت، امیدی را نمیتواند جستجو کند.
بخشی از آثار ژانر فلاکت مثل ابد و یک روز و شنای پروانه با چاشنی «امید» ، قائل به تفسیرهای اجتماعی متفاوتی در این گونه هستند.
سریال «یاغی» (محمد کارت) که نخستین قسمت آن در شبکه نمایش خانگی توزیع شده ، توسط کارگردانی هدایت میشود که ژانر فلاکت با چاشنی امید و رستگاری بسیار خوب میشناسد و با ساختن «بچهخور» و «شنای پروانه» نشان دادن، قصد ندارد غرق کلیشههای آثار نمایشی با نشانههای نمایشی گداگرافی شود.
با اینکه بستر شکلگیری روایت و جغرافیای سریال «یاغی» به شنای پروانه شباهت دارد اما کنشگری شخصیت اصلی روایتی کاملا متفاوت است و در متن سریال کنشگری خاصی تنیده شده که در قسمتهای بعدی امید خواهد آفرید. نشانههایی که در خرده روایتهای اولین قسمت سریال یاغی وجود دارد، زمینه این پیشبینی را فراهم میکند.
گونه قدیمی فلاکت ریشه در سینمای فارسی قبل از انقلاب دارد. سازندگان این آثار با نمایش یک خانه «قمر خانمی» درمحیطی محدوده نمایشی از فلاکت اغراق شده پوچ گرا را به نمایش میگذاشتند. در این ساختار معمولا یک حوض در وسط وجود داشت و ساکنان بسیار، در اتاقهای تودرتویی در کنار یکدیگر زندگی میکردند.
در ساختار گونه فلاکت «قمرخانمی»، زنان بر سر یک حوض ظرفها و لباسهایشان را میشستند و بدنه روایت محدود میشد به انگیزشهای ضد اجتماعی طبقه فرودست.
بر اثر عدم شناخت فرمولهای زیستی در این مجموعه آثار جمعی با یکدیگر بر سر کوچکترین موضوعات، برآمده از سبک زندگی ضد انسانی فلاکتبار با یکدیگر جدل میکردند و تقابلهای فردی چالش برانگیزی شکل میگرفت. این ساختار مشخص از آثار فلاکتزده پیامدهای معنایی همچون سرخوردگیهای اجتماعی را در مخاطبانش تقویت میکرد و رهاوردی داستانی در متن اثر ارائه نمیداد.
در گونه مدرن و امروزی شده ژانر فلاکت با استناد به آثاری نظیر شنای پروانه و ابد یک روز ،محتوای آسیبزای گونه فلاکت مفاهیم معکوسی را بر خلاف کلیشه حاکم در سینمای ایران ارائه میدهد و برخلاف آن آثار زمینه انگیزشهای اجتماعی در مخاطب تقویت میشود.
درسریال «یاغی» ما با قهرمانی خاص و اراده ویژهای او مواجه هستیم که سودای بزرگی در سر ندارد، به یک زندگی اجتماعی کوچک و ازدواج با دختر جوان زیبا قانع است و برای فرار از شیوه و ساختار حاکم و سبک زندگی پدر معتادش، به صورت درونی علیه شیوههای معمول فلاکت یعنی فقر و اعتیاد توامان میشورد. در واقع یاغی قیام علیه هرگونه سرخوردگی برآمده از زیرگونه اجتماعی فلاکت است.
در مقابل قهرمان سریال و خواستههای اجتماعی مشروعش، در همان ساختار و طبقه نزدیک به او، خانوادهای وجود دارد که جاوید خواهان زندگی با دختر جوان این خانواده است. اطلاعات جزئی درباره این خانواده نشان داده میشود که خانواده دختر برای گریز از فلاکت اجتماعی، گزینه مهاجرت را انتخاب کردهاند.
میتوان حدس زد که در آینده این عشق جوانانه جز انگیزش و تلاشی آرمانخواهانه برای رسیدن به عرصه های مقبولتر اجتماعی، راهی برای جاوید باقی نخواهد ماند.
در هر صورت جاوید باید با تلاش و داشتن زیستی سلامت در حالی که در محدوده زندگی او شاخصه اعتیاد یکی از نشانههای رایج زیستی است، از محدوده خودش فراتر برود.
آنچیزی که سبب میشود به آینده سریال یاغی امیدوار تر باشیم این است که در متن این فلاکت، جوشش اجتماعی فراوانی وجود خواهد داشت و انگیزههای نسل جوان را برای فرار از فلاکت تقویت خواهد کرد. اصولا چنین آثاری باید در ساختار صدا و سیما ساخته شود.
مسئولیت صدا و سیما در ارائه و عرضه آثار نمایشی این است که انگیزشهای اجتماعی نسل جوان را تقویت کند . آنهم جوانانی که ریشه در طبقه فرودست اجتماعی دارند. با آثار نظیر یاغی میتوان انگیزشهای اجتماعی با کوشش فردی را تقویت کردو اراده اجتماعی نسل جوان را با چنین آثاری تغییر داد.
عمده آثار نمایشی تولید شده در ساختار سیما نه تنها انگیزشهای اجتماعی را تقویت نمیکند بلکه بر استیصال جمعی تاکید داد.
آنچیزی که سبب شده مخاطبان در شبکههای اجتماعی واکنش مثبتی نسبت به این سریال نشان دهند این است که در شرایط کنونی هر مخاطبی میتوان فردیت خود را با شخصیت اصلی سریال، جاوید گره بزند.
آنچیزی که در آینده سریال یاغی خواهیم دید، احتمالا قهرمانی است که برای رسیدن به خواستهاش از مرزها و محدودیتهایی که برایش تعیین شده فراتر میرود.
در رابطه با کارگردانی سریال باید اذعان داشت که آثاری نظیر نوبت لیلی و یاغی از کیفیت کارگردانی وسواس گونه بهرهمندند و رنگ و لعاب متفاوتی برخوردارند. چنین ساختار و فرمی متفاوت حاکی از آن است که ساختار سریال سازی خارج از جریان رسمی بشدت از نظر کیفیت در حال تقویت شدن است.
در ستایش کارگردانی سریال باید نوشت که مخاطب احساس میکند هیچ پلان اضافهای در این سریال وجود ندارد و از قضا شخصیت اصلی سریال به بازیگر جوان توانمندی سپرده شده است که از کودکی به عنوان بازیگر در سینما درخشیده و علی شادمان با حرکات بدنی و گفتار، شخصیت ویژه و جذابی را خلق کرده است.
نشانههایی در متن این سریال میتوان دید که از زیاده گوییهای روشنفکرانه به سبک معمول و رایج در سینما پرهیز شده ومخاطب با اثری سرگرم کننده و گیرا مواجه خواهد شد.