گفت و گو با مردی که کارگرافغانی و راننده اش را کشت

با دوتا از کارگران شرکت همراه شدم تا به خیال خودم در یک ماجرای ناموسی به آنها کمک کنم
کد خبر: ۲۷۷۲۶
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار:۰۳ اسفند ۱۳۹۵ - ۰۹:۵۶ - 21 February 2017
به گزارش روزپلاس ، این گفت و گو را روزنامه شهروند منتشر کرده است :

در این سال‌های زندان کسی سراغت را می‌گرفت؟ 
چند سالی زنم منتظر بود تا شاید مشکلم حل شود؛ اما نشد و او هم طلاق گرفت. دخترم همراه پدرم به ملاقات من می‌آید و خواهرم هم هر هفته سراغ من را می‌گیرد. برادر کوچکترم هم هر ٤٠ روز یک‌بار به  ملاقات من می‌آید. 
 
 چه شد که به زندان افتادی؟ 
اگر بخواهم در یک کلمه جواب دهم به خاطر ندانم‌کاری، الان هشت سال است که در زندانم؛ اما ماجرای زندانی شدنم داستان مفصلی دارد. من به جرم قتل عمد به ١٨‌سال زندان و قصاص محکوم شدم و الان هم دوران محکومیتم را می‌گذرانم. 
  
دوست نداری ماجرای زندانی‌شدنت را تعریف کنی؟ 
سال ٨٥ بود. من زندگی خوبی داشتم. دو جا کار می‌کردم. ٤ روز در هفته از صبح تا بعدازظهر در یک موسسه فنی برق قدرت و برق‌کشی ساختمان تدریس می‌کردم. من فوق‌دیپلم برق دارم. یک شرکت تأسیساتی هم داشتم که بعد از آموزشگاه به آنجا می‌رفتم. همه تجهیزات و اموال شرکت هم به نام خودم بود. ٧٠ تا ٨٠ کارگر زیر دست من کار می‌کردند. زندگی خوبی هم داشتم؛ اما در عرض دو‌ سال همه چیز تغییر کرد. من به زندان افتادم، شرکت تعطیل شد، زندگی‌ام به هم ریخت من الان ٣٣ سالم است. بهترین دوران زندگی‌ام را در زندان بودم. زنم طلاق گرفت و رفت. دختر هشت ساله‌ام پیش پدرم است. من همه چیزم را از دست دادم. ماجرا از آنجا شروع شد که من با دوتا از کارگران شرکت همراه شدم تا به خیال خودم در یک ماجرای ناموسی به آنها کمک کنم.‌ سال ٨٥ بود. 

چند روز بود که این دو نفر مدام از گوشمالی دادن یک نفر با من صحبت می‌کردند، من هم هر چقدر سعی داشتم تا آنها را از این کار منصرف کنم، فایده‌ای نداشت. آنها به من گفتند که این قضیه ناموسی است. من هم بالاخره راضی شدم تا آنها را همراهی کنم. من با آن دو نفر سوار بر ماشین شرکت  به سمت جاده بوئین‌زهرا ساوه حرکت کردم. در جاده بودیم که فرد مورد نظر را سوار بر موتور‌سیکلتی مشاهده کردیم. چند بار برایش چراغ زدم اما او اعتنا نکرد و سعی کرد از دست ما فرار کند. 

بیچاره متوجه شده بود که ما دنبالش هستیم. بالاخره پس از برخورد با ماشین به زمین افتاد و من تا به خودم آمدم دیدم که آن دو کارگر با چوب و چاقو به او حمله کردند و حسابی او را کتک زدند. من سعی کردم او را از زیر دست آنها نجات دهم اما فایده‌ای نداشت. بعدش هم همان جا رهایش کردیم و برگشتم به زرندیه. بعد از چند روز هم خبر رسید که او کشته شده است. بعد از چند روز هم موتور‌سیکلتش پیدا شد و چون آن موتور متعلق به شرکت ما بود، از طرف آگاهی سراغ من آمدند و پرس‌و‌جو کردند. من هم گفتم که این موتور مال شرکت است و مقتول هم از کارگران افغان شرکت بوده است. من در این جنایت هیچ نقشی نداشتم و همه سعی‌ام را هم کردم تا این اتفاق نیفتد اما نشد. البته من چوب اعتمادم را خوردم. من بیشتر از چشمم به آن دو کارگر اعتماد داشتم آنها هم از این اعتماد من سوءاستفاده کردند. بعدها فهمیدم که اصلا قضیه ناموسی نبوده و مشکل آنها با مقتول به اختلاف حساب داد‌و‌ستد مواد مخدر مربوط بوده نه قضیه ناموسی. 
  
پس چرا دادگاه شما را به قصاص محکوم کرده؟ 
حکم من ربطی به آن ماجرا ندارد. حدود یک‌ سال از این ماجرا گذشت که دوباره همان دو کارگر با همان داستان تکراری مشکل ناموسی که البته بعدها متوجه دروغ بودن آن شدم، پیش من آمدند. این بار با راننده شرکت مشکل پیدا کرده بودند. من دیگر قبول نکردم آنها اولش اصرار کردند که راننده شرکت مشکل اخلاقی دارد و اگر جلوی او را نگیریم، آبروی همه می‌رود. مرا   تهدید کردند که اگر با ما همراهی نکنی، ماجرای قتل آن کارگر افغانی را هم لو می‌دهیم و پای تو هم گیر است. راضی شدم،‌ سال ٨٦ بود که من همراه آن دو و راننده به جاده کاشان رفتیم. 

به راننده گفتیم که آنجا کار داریم. محل قتل را آن دو کارگر افغانی مشخص کردند و گفتند که در ٦٠ کیلومتری کاشان جای امن و خلوتی است و کسی هم متوجه قتل او نمی‌شود. وقتی به آنجا رسیدیم، دوباره آنها سر راننده ریختند و حسابی کتکش زدند، بعد از آن هم سرش را بریدند و من هم با بنزین جسد او را آتش زدم. بعد از چند هفته هم با پیداشدن بقایای جسد او دوباره اداره آگاهی سراغ من آمد. چند بار هم احضار شدم و به پرسش‌های پلیس پاسخ  دادم. با این حال زیاد به من مشکوک نشده بودند. 
  
چه زمانی دستگیر شدی؟ 
سال ٨٧ بود. تقریبا دو ‌سال پس از به قتل‌رسیدن راننده بازداشت شدم. 
  
کسی از این ماجرا خبر داشت؟ 
فقط به همسرم گفته بودم. چندبار هم گفتم اما او هیچ وقت باور نکرد. هر بار که ماجرای کشته‌شدن راننده را برایش تعریف می‌کردم، می‌خندید و می‌گفت: «تو این کارها عمرا....» ولی من خودم خیلی نگران بودم. چند ماه آخر قبل از دستگیری حتی از سایه خودم هم می‌ترسیدم. تصمیم گرفتم از کشور فرار کنم. حتی مخفیانه به مشهد رفتم، چند روزی آنجا بودم با یک قاچاق‌بر هماهنگ کردیم، ٧٠٠‌هزار تومان بگیرد و من را تا هرات ببرد. تصمیم را گرفتم روزی که می‌خواستم از مشهد به طرف مرز حرکت کنم با همسرم تماس گرفتم تا با او خداحافظی کنم، آنجا بود که باورش شد من مرتکب قتل شدم. ولی از پشت تلفن به من اصرار کرد که این کار را نکن، او به من گفت:  «می‌خواهی من را با این بچه تنها بگذاری تا بدبخت شویم، برگرد از خانواده او رضایت می‌گیریم.» من هم دلم سوخت و از رفتن منصرف شدم، برگشتم و بعد از چند روز هم دستگیر شدم.‌ سال ٨٧ بود که به زندان افتادم. 
  
بعد از دستگیری چه شد؟
روال قضائی انجام شد. البته ماجرای کشته‌شدن کارگر افغانی در جاده بوئین‌زهرا هم رو شد ولي خانواده آن کارگر به من رضایت دادند.  من برای پرونده دوم محاکمه شدم و به ١٨‌سال حبس و قصاص محکوم شدم. 
  
چرا در این سال‌ها حکم قصاص اجرا نشده است؟ 
من اطلاع دقیقی از روال اجرای احکام ندارم؛ ولی تا جایی که پرسیدم اجرای حکم قصاص بر سایر احکام ارجح است ولی با این همه حکم قصاص من اجرا نشده است. 
  
از خانواده مقتول خبر دارید؟ 
همانطور که گفتم مقتول راننده شرکت بود. مادرش در شهرک غرب تهران زندگی می‌کند. دوبار هم ازدواج کرده و از زن اولش یک دختر ١٥ ساله و یک پسر ٢٢ ساله دارد. بعد از این ماجرا آنها هم پیش مادربزرگشان زندگی می‌کنند. من چند بار با مادر مقتول صحبت کردم ولی او راضی نشد. او به من گفت اگر تورا آزاد کنند، بچه‌هایت را هم می‌کشی؛ ولی به خدا من اينطور آدمی نیستم. 
  
فکر می‌کنی رضایت می‌دهند؟ 
بچه‌های آن مرحوم خیلی منطقی‌تر هستند و خودشان به من گفتند با کشته‌شدن تو، پدر ما دیگر زنده نمی‌شود ولی مادربزرگ‌شان راضی نمی‌شود. امیدوارم مادرم بتواند رضایت خانواده مقتول را بگیرد.

سایر اخبار
بازگشت به ابتدای صفحه
ارسال به دوستان
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۲:۵۱ - ۱۳۹۵/۱۲/۰۳
0
0
اگر حتی خانواده اش هم رضایت بدهند باید او را به عنوان یک جانی قصاص کرد. معلوم است که همه اینها کار خودش بوده.
ارسال نظر
روایت تصویری
نگاه دوم
پیشنهاد سردبیر
پربازدیدها

آینده هویت اسلامی عربستان در سایه اصلاحات سکولار

برگزاری مراسم «قهرمان ملی»/ رونمایی از تقریظ رهبر انقلاب

عراقچی: حرکت سه کشور اروپایی در شورای حکام به پیچیده‌تر شدن موضوع خواهد انجامید/بررسی آخرین تحولات مربوط به مذاکرات هسته‌ای

۲۲ شهید و مفقود در بمباران یک خانه مسکونی/ تله مرگ‌بار حزب‌الله در مسیر نظامیان اسرائیلی

ایفون‌های فعال رجیستر نمی‌شوند!/ تصمیم وزارت صمت به ضرر دولت و مردم!

بانک ملت هک نشده است/ تنها همراه بانک ملت در حال به روزرسانی است

سازمان لیگ قیمت بلیت‌ها را اعلام کرد؛ نرخ براساس ورزشگاه+نامه

میدان حرف آخر را می‌زند/ پاسخ ما هدف قرار دادن قلب تل‌آویو خواهد بود

قهرمان دهه هفتادی/ جوان‌ترین شهید مدافع حرم که بود؟

پزشکیان: ایران بر روابط گسترده‌تر و عمیق‌تر با کشور دوست و همسایه قطر تأکید دارد/ نخست وزیر قطر: همواره برای ایران یک همپیمان قوی و مورد اعتماد خواهیم بود

درباره دوگانه تیم ملی فوتبال-صداوسیما/ کدام طرف درست می‌گوید؟

تلویزیون از رختکن تیم ملی خبر ندارد

"مثل نهنگ " و بحران‌ شناختی خاموش بعد از مادری

ایران در قبال آژانس حسن‌ نیت نشان داد/ اگر طرف‌های مقابل به دنبال تقابل باشند، ایران نیز واکنش مناسب از خود بروز خواهد داد

آن روی سکه ترامپ در فناوری/ از متضرر شدن اپل تا شانس هوش مصنوعی

وقتی موسیقی آقای آهنگساز وزن «طلا و مس» را بیشتر کرد

چگونگی رجیستر گوشی‌های آیفون‌ هنوز تعیین تکلیف نشده!/ آیفون کماکان قطعه!

کُمیت لنگ «بازار کتاب» دو سال پس از رونمایی

دل غریب من از گردش زمانه گرفت/ به یاد غربت زهرا شبی بهانه گرفت

صهیونیست‌های یهودی با این وحشی‌گری منجی را از خود می‌دانند

واکنش‌ها به ویدئوی جنجالی «صبحانه ایرانی» درباره قیصر

جریان سینمای زیرزمینی از ابتدا تاکنون/ چالش‌ها و راهکارها

ایران و سفر گروسی به تهران؛ مثبت در تعامل، قاطع در تقابل

نهاد کتابخانه‌‌های عمومی و سهمی قلیل از بودجه

شاعری که نگهبان بانک است/بی‌پولی بود که شاعر شدم!

ایران خودرو پاسخ داد/ قیمت جدید خودرو از چه زمانی اعمال می شود؟

همکاری‌ ایران با آژانس منوط به انجام تعهدات طرف مقابل است/ مسیر همکاری‌ ایران و آژانس در یکسال آینده را روشن کردیم

عملیات حنظله/ بزرگترین هک تاریخ موجودیت رژیم صهیونیستی

دانشگاه‌ها زیر ذره بین آخرین رتبه بندی تایمز/ تعداد حضور افزایشی؛ رتبه برخی کاهشی

ماجرای برهنگی یک زن در‌ محیط دانشگاه چیست؟ فشار روانی پس از متارکه

«اخلاق» باید یکی از ملاک‌های اصلی دختران و پسران برای ازدواج باشد/اهمیت خلقیات در ازدواج

داروهای لاغری اعتیادآور/ فروش در آرایشگاه‌های زنانه

بیماری‌های خطرناک در کمین افراد چاق/ از افسردگی تا سرطان‌ها

علائم افسردگی در نوجوانان/ ارتباط کاهش اعتقادات مذهبی و نا امیدی

عزل مدیران ارشد مبارزه با پولشویی سه بانک کشور

چرا انتخابات آمریکا بر اقتصاد ایران تاثیر عمده ندارد؟/ نگرانی جایز نیست

سوءاستفاده از بیماری یا بی شرمی رسانه ای

سفیر ایران: قدرت پدافند هوایی ایران در چین ترند شد

آغاز ضرب سکه با تاریخ سال بعد از ۱۵ اسفند ماه / کاهش حباب سکه

قیمت جهانی طلا امروز ۱۹ آبان/ هر اونس طلا ۲۶۸۴ دلار و ۷۷ سنت

رئیس شورای هماهنگی بانک‌ها:اجرایی‌شدن مصوبات بانکی سفر وزیر اقتصاد به استان سیستان و بلوچستان

الهامی: من مقصر اصلی شکست مقابل مس رفسنجان هستم

نقد و سیاست