۰۹:۱۶ |  ۱۴۰۱/۱۲/۱۹
بین الملل/

تشدید نابرابری ها و اعتراض های خیابانی در فرانسه/ آیا امانوئل مکرون، فرانسه را به نقطه انفجار می رساند؟/ دولت مرفهان!

«"امانوئل مکرون" و تئوریسین های همراه با وی، در حالِ انداختن بارِ وضعیت سخت و پرمشقت اقتصادی فرانسه نه بر دوش ثروتمندان (به عنوان پایگاه اصلی حمایتی سیاسی-اجتماعی خود)، بلکه طبقات ضعیف جامعه فرانسه هستند و همین مساله، نابرابری ها در فرانسه را تشدید و این طیف های اجتماعی را به خیابان ها کشانده است.»
کد خبر: ۲۷۸۴۱۷
تشدید نابرابری ها و اعتراض های خیابانی در فرانسه/ آیا مکرون، فرانسه را به نقطه انفجار می رساند؟/ دولت مرفهان!


به گزارش روزپلاس، صحنه سیاسی و اجتماعی فرانسه در روزهای اخیر بار دیگر وارد دوره ای از بحران و تنش شده است. در این راستا، در تحولی کم سابقه، به تازگی چیزی بیش از یک میلیون فرانسوی به خیابان های شهرهای مختلف این کشور ریخته اند و نسبت به طرح بازنشستگی امانوئل مکرون رئیس جمهور فرانسه که بنا دارد سن بازنشستگی در این کشور را از 62 سال به 64 سال افزایش دهد، اعتراض کردند. 

اعتراضاتی که در برخی شهرهای فرانسه از جمله پاریس به درگیری های خیابانی و خشونت نیز کشیده شده است. نکته قابل تامل اینکه اعتراضات مذکور در نوع خود ششمین اعتراضاتی است که فرانسه از ابتدای سال جاری میلادی(در سه ماه اخیر) شاهد آن ها بوده است و البته در این نوبت از اعتراض ها نیز به نحو قابل توجهی بر جمعیت معترضان افزوده شده است. در این راستا، بنا بر گزارش های منتشر شده، اعتصاب گسترده کارکنان سیستم حمل و نقل و پالایشگاه های فرانسه در همراهی با اعتراضات مذکور نیز تا حد زیادی دولت مکرون و البته جامعه فرانسه را با چالش و بحران های جدی رو به رو ساخته است. مساله ای که سبب شده برخی ناظران و تحلیلگران به طور خاص به این نکته اشاره کنند که امانول مکرون و سیاست های خاص طبقاتی وی در حال بردنِ فرانسه به وادی سقوط است. از این رو، در رابطه با اعتراضات جاری در فرانسه، توجه به 3 نکته اساسی کاملا ضروری به نظر می رسد. 

اول اینکه یکی از مهمترین محرک هایی که موجب اعتراضات گسترده کارگران و کارمندان در فرانسه علیه سیاست‌های بازنشستگی دولت فرانسه شده، این مساله است که طیف های مذکور، دولت مکرون را نه دولت خود، بلکه دولت مرفهان فرانسوی می بینند. دولتی که پایگاه اصلی حمایتی آن در میان طبقات متوسط قوی و البته اغنیا فرانسوی است و همین طیف نیز کمک های قابل توجهی را در ابعاد مختلف سیاسی و اقتصادی به مکرون و دولتش می‌کنند و در نقطه مقابل نیز مکرون سیاست هایی را در دولتش عملیاتی می سازد که بیشترین سود و کمترین ضرر را به آن ها می رساند. 

در چهارچوب این معادله، مکرون و تئوریسین های همراه با وی، در حالِ انداختن بارِ وضعیت سخت و پرمشقت اقتصادی فرانسه نه بر دوش ثروتمندان، بلکه طبقات ضعیف جامعه فرانسه هستند و همین مساله، این طیف های اجتماعی را به خیابان ها کشانده است. در این چهارچوب، آن ها خواهان این هستند که کلیتِ جامعه فرانسه، به نحوی عادلانه باید در بهبود‌بخشی به وضعیت اقتصادی این کشور مشارکت کنند. 

آن ها استدلال می کنند که چرا مکرون به دنبال پس انداز و صرفه جویی 17 میلیارد یورو از طریق طولانی کردن سن بازنشستگی افراد است اما مالیات گیری منصفانه از طبقات دارا و ثروتمند فرانسوی را در دستورکار قرار نمی‌دهد؟ سوالی که در نوع خود یک مطالبه بحق است اما ملاحظات خاص سیاسی و اجتماعی مکرون سبب شده تا وی رویه ها و رویکردهایی خاص را در رابطه با آن اتخاذ کند. 

دوم، جامعه فرانسه در سال های اخیر به حدی شاهد تعمیق قطبی گرایی سیاسی و اجتماعی در این کشور بوده که اکنون می بینیم مشکلات جاری در فرانسه خیلی زود به بحران هایی گسترده برای این کشور تبدیل می شوند و مثلا با اعتصابات گسترده و اعتراضات فراگیر در شهرهای مختلف فرانسه همراه می شوند. 

موضوعی که نشان می دهد تا چه اندازه فرانسه امروز، در لبه پرتگاه قرار دارد و از حیث سیاسی، اجتماعی و امنیتی، از وضعیتی وخیم رنج می برد. البته که در این میان سطح سرمایه اجتماعی دولت فرانسه نیز به دلیل سوگیری های آن در چهارچوب اختلافات و تنش های سیاسی-اجتماعی در این کشور(به نفع ثروتمندان)، کاهش یافته است. موضوعی که خود زمینه‌سازِ بحران های گسترده‌تر در شرایط کنونی و البته آینده است. 

سوم و در نهایت باید گفت که مدل حکمرانی فرانسوی که سال ها سعی داشته خود را به مثابه مدلی مترقی و البته متمدانه از مفاهیمی نظیر دموکراسی، آزادی و فرهنگ سیاسیِ پیشرو به جهانیان نشان دهد، از کاستی هایی جدی رنج می برد. مساله ای که حداقل در ماه های اخیر بارها خود را نشان داده و به این مساله اشاره دارد که سازوکارهای حکمرانی در فرانسه از حل کردن چالش های و تضادهای جاری در این کشور تا حد زیادی ناتوان هستند. البته که نظام حکمرانی در ارائه پاسخ های منطقی به افکار عمومی در رابطه با سیاست ها و رویکردهای خود نیز ناکام بوده است. کما اینکه اگر چنین نبود، در سال های اخیر نباید شاهد انفجار طیف قابل توجهی از اعتراضات و اعتصابات در فرانسه با محوریت مسائل مختلف می بودیم. موضوعی که حداقل تا به امروز دولتمردان و تئوریسن های عرصه حکمرانی فرانسه نتوانسته اند با استفاده از الگوهای رایج حکمرانی مد نظر و مطلوب خود، پاسخ ها و راه حل ها‌یی فراگیر و قانع کننده را برای آن بیابند. 



الف
گزارش خطا
ارسال نظر
نقد و سیاست