شگرد جالب نوجوان ۱۲ ساله در دفاع از خرمشهر

ماجرای شهید ۱۲ ساله شر و شوری که در روزهای دفاع از خرمشهر کابوس سربازان بعثی‌ شده بود را شنیده‌اید؟
کد خبر: ۲۸۱۸۷۸
تاریخ انتشار:۰۴ خرداد ۱۴۰۲ - ۱۳:۲۳ - 25 May 2023

شگرد جالب نوجوان ۱۲ ساله در دفاع از خرمشهر
به گزارش روزپلاس،آزادسازی خرمشهر فقط بخشی از تاریخ یک شهر نیست. حماسه یک ملت است در قرن ۲۰ که حماسه سازانش مردم معمولی بودند؛ همان جوان‌های جنوبی که معروف بودند به خونگرمی، خوشگذرانی و لاف زنی و تا قبل از جنگ تفریح شان پوشیدن لباس‌های شیک و شب‌ها قدم زدن کنار ساحل کارون و موسیقی گوش دادن بود، همان دختران جوان خرمشهری با هزار آرزو...

اما رژیم بعث که کوچه پسکوچه های خرمشهر را به آتش بست، همان‌ها اسلحه دستشان گرفتند، جنگ پارتیزانی تمام عیار در کوچه پسکوچه های خرمشهر راه انداختند و تا ۳۵ روز خواب را بر چشم بعثی‌ها حرام کردند.

بعد از ۴۰ سال هنوز هم حرف‌های نگفته زیادی از خرمشهر هست و شاید قصه اولین شهید نوجوان خرمشهر از قلم افتاده باشد و ماجرای بهنام؛ نوجوان ۱۲ ساله شر و شوری که موی دماغ بعثی‌ها شده بود را خیلی‌ها نشنیده باشند.

محال است خاطرات بهنام محمدی از روزهایی که با آن قد و قامت کوتاهش بعثی‌ها را کلافه کرده بود بخوانید و خنده روی لبتان نیاید. خاطرات جنگ معمولاً خنده دار نیست! اما با خاطرات بهنام هم بغض می‌کنید و کیف می‌کنید، هم خنده‌تان می‌گیرد از خلاقیت و جسارت یک پسربچه ۱۲ ساله.

شهریور ۵۹ وقتی شایعه حمله عراق به خرمشهر رنگ واقعیت به خودش گرفت مردان خانواده‌ها ماندند و زن ها و بچه‌ها را به شهر دیگر فرستادند. خانواده بهنام محمدی هم جزو همان خیلی‌ها بودند اما بهنام ۱۲ ساله می‌خواست بماند. از مادر اصرار به رفتن و از بهنام اصرار به ماندن. مادر می‌گفت مگه تو چند سالته که می خوای بمونی خرمشهر وسط توپ و تانک! اما مرغ بهنام یک پا داشت و می‌گفت مثلاً پسر کشتی گیر داری ها! ‌

بهنام ماند. آن اوایل و شب‌های بمباران که خرمشهر در تاریکی فرو می‌رفت، مسئولیت تقسیم فانوس‌ها را به او دادند و کمی که گذشت دیدند این پسر بچه با آن قد و قواره، یلی هست برای خودش.

بهنام زبر و زرنگ بود. از طرفی هم ریزه میزه بود و اصلاً بهش نمی‌خورد که بخواهد رزمنده باشد. مدافعان خرمشهر از این ویژگی بهنام استفاده کردند و اینطور شد که او شد مأمور شناسایی. چطور و چرایش هم شنیدنی است.

بهنام با لباس های خاکی، گریه کنان در کوچه‌های خرمشهر راه می‌افتاد و وانمود می‌کرد مادرش را گم کرده است. به همین دلیل عراقی ها به او شک نمی کردند و او با این جسارت مثال زدنی نقاطی از شهر که عراقی‌ها در آن نفوذ کرده بودند را شناسایی می‌کرد و دست پر بر می‌گشت.

*وقتی نوجوان ۱۲ ساله مأمور شناسایی می‌شود

«محسن راستانی» از مدافعان خرمشهر بود و مثل خیلی از جوان‌ها پای کار دفاع از وطن. او خاطرات بهنام را از آن قسمت جالبش یعنی خاطرات شناسایی روایت می‌کند؛ «به بهنام آموزش‌هایی را برای کسب اطلاعات از دشمن داده بودند و یک طورهایی اطلاعات چی مدافعان خرمشهری بود و استعداد عجیبی هم در این کار داشت. به زبان عربی هم تسلط کامل داشت. دفترچه یادداشتی داشت و آن را جاساز کرده بود. وقتی برای شناسایی به کوچه پسکوچه های خرمشهر می‌رفت، نشانی خانه‌هایی که عراقی‌ها در آن کمین کرده بودند را در دفتر می‌نوشت و کروکی‌اش را می‌داد دست رزمنده‌ها. البته بهنام همیشه از دل شهر برای مدافعان خرمشهری غنایم هم جمع می‌کرد. وقتی برگه شناسایی و غنایم را به فرمانده تحویل می‌داد، اول یک نارنجک، سهم خودش را از غنایم برمی داشت، بعد بقیه را به فرمانده می‌داد.»

*بهنام؛ کابوس سربازان بعثی

اما راهکارهای بهنام ۱۲ ساله برای شناسایی شنیدنی است. محسن راستانی برایمان می‌گوید: «بهنام سر و صورت و لباس‌هایش را خاکی می‌کرد. خودش را به فاز گریه می‌زد. در کوچه‌های خرمشهر با گریه راه می‌افتاد و نوای امی ... امی سر می‌داد و اینطور وانمود می‌کرد که مادرش را گم کرده و دنبال خانواده‌اش می‌گردد. عراقی‌ها هم که با یک بچه نق نقو کاری نداشتند. حتی به مخیله‌شان هم نمی‌گنجید که یک پسربچه با این قد و قواره کوچک، برای شناسایی آمده باشد. اینطوری بود که بهنام با زیرکی هر چه تمام هر بار نقاطی از شهر که عراقی‌ها در آن نفوذ کرده بودند را شناسایی می‌کرد و دست پر بر می‌گشت.»

بخشی از وصیت نامه بهنام محمدی؛ «از بچه ها تقاضا دارم که امام خمینی (ره) را تنها نگذارند و به یاد خدا باشند و به او توکل کنند.»

*شگرد تمارض به ناشنوا بودن در کمین گاه بعثی‌ها

«آن زمان وقتی بعثی‌ها به خرمشهر حمله کردند و در بعضی از محله‌ها پیشروی کردند، سربازان بعثی در برخی خانه‌های اهالی خرمشهر که خالی از سکنه شده بود یا در حال استراحت بودند یا کمین کرده بودند. یادم هست یک بار بهنام از شناسایی برگشت و وقتی از شگردش گفت همه ما از این خلاقیت و جسارتش کلی خندیدیم. بهنام دوباره از شگرد گم شدن و لباس‌های خاکی استفاده کرده بود اما این بار خودش را به کر و لالی هم زده بود. بهنام از گمراه کردن سربازهای بعثی گفت. از اینکه واقعاً فکر کرده بودند او ناشنوا است. اما باز هم قسمت طنز ماجرا، آنجا بود که از غفلت بعثی‌ها استفاده کرده و چند فشنگ و کنسرو هم برداشته بود و فلنگ را بسته بود.» این روایت بخشی دیگری از خاطرات محسن راستانی از مأموریت ویژه بهنام محمدی در خرمشهر است.

هر سال، نوجوانان خرمشهری در سالگرد شهادت بهنام محمدی بر سر مزار او جمع می شوند. بهنام محمدی حالا الگوی بسیاری از نوجوانان جنوبی است.

*پرچم ایران بر فراز خرمشهر

تعریف شما از پسربچه‌ای که تازه ۱۲ سالش تمام شده چیست؟ عشق به وطن تا کجا رخنه می‌کند در دل یک نوجوان که اینطور سرنترس پیدا می‌کند؛ «نصرت مظفری زاده»؛ مادر شهید بهنام محمدی هم از جسارت پسرش خاطره‌ها دارد برای گفتن. خاطره هایی که خیلی از آنها را هم رزمان بهنام بعد از شهادت او برای مادر روایت کردند وحالا او هم برای ما می گوید: «سیدصالح موسوی یکی از همرزمان پسرم در خرمشهر بود که پا به پای هم بودند و لحظه های آخر زندگی بهنام کنار او بوده و برایم کلی خاطره از بهنام گفت که یکی از این خاطره ها خیلی برایم دلچسب است. در مقاومت ۳۵ روزه خرمشهر و وقتی عراقی ها وارد شهر می شوند، بالای یکی از ساختمان های خرمشهر پرچم عراق را نصب می کند. بهنام یک طوری خودش را به آن ساختمان می رساند و دور از چشم بعثی ها پرچم ایران را جایگزین پرچم عراق می کند. دوستش می گفت دیدن پرچم ایران در محله ای از خرمشهر که قبل از آزادسازی در تصرف بعثی ها بوده، روحیه مضاعفی را در رزمنده ها ایجاد کرده بود.»

«نصرت مظفری زاده»؛ مادر شهید نوجوان بهنام محمدی

*مامان باید غسل شهادت کنیم!

«وقتی برای اولین بار هواپیمای بعثی ها را در آسمان خرمشهر دیدیم، من و بهنام در حیاط بودیم. بهنام سن و سالش کم بود اما خیلی بیشتر از سنش می فهمید. یک دفعه به من گفت مامان باید غسل شهادت کنیم. من چه هایم را نترس و شجاع بار آورده بودم. از این حرف بهنام ته دلم خالی شد اما گفتم باشه مادر و به اعضای خانواده گفتم و واقعا همه مان غسل شهادت کردیم. فکر نمی کردم بهنامم، کوچک ترین بچه ام برای دفاع از خرمشهر جانش را فدا کند. پسرم در دفاع از خرمشهر و در پی حمله های صدام و خمپاره هایی که بعثی ها به کوچه پسکوچه های شهر می زدند در اثر اصابت ترکش به قلبش شهید شد.»

نصرت مظفری زاده حالا دلخوش است به مرور خاطرات. به اینکه عکس بهنام؛ پسر کشتی گیرش زینت بخش دیوار فدراسیون کشتی است. به اینکه هنوز هم در سالگرد شهادتش همه نوجوان ها جمع می شوند سر مزار پسرش و برایش تولد می گیرند و امید دارد به اینکه حالا خیلی از نوجوان های امروزی پا جای پای بهنام گذاشتند و با وجود آنهاست که هیچ گزندی به این آب و خاک وارد نمی شود

*وصیت ویژه شهید نوجوان خرمشهر به پدر و مادرها/ بچه هایتان را لوس و ننر نکنید

بهنام محمدی در وصیت نامه خود، چنین نوشته بود: «بسم الله الرحمن الرحیم. من نمی دانم چه بگویم. من و دوستانم در خرمشهر می جنگیم ولی به ما خیانت می شود. من می خواهم وصیت کنم، چون هر لحظه در انتظار شهادت هستم. پیام من به پدر و مادرها اینست که بچه هایشان را لوس و ننر نکنند. از بچه ها تقاضا دارم که امام را تنها نگذارند و به یاد خدا باشند و به او توکل کنند. پدر و مادرها هم فرزندانشان را اهل مبارزه و جهاد در راه خدا تربیت کنند.»

منبع: فارس

سایر اخبار
بازگشت به ابتدای صفحه
ارسال به دوستان
ارسال نظر
روایت تصویری
نگاه دوم
پیشنهاد سردبیر
پربازدیدها

برگزاری مراسم «قهرمان ملی»/ رونمایی از تقریظ رهبر انقلاب

عراقچی: حرکت سه کشور اروپایی در شورای حکام به پیچیده‌تر شدن موضوع خواهد انجامید/بررسی آخرین تحولات مربوط به مذاکرات هسته‌ای

آینده هویت اسلامی عربستان در سایه اصلاحات سکولار

۲۲ شهید و مفقود در بمباران یک خانه مسکونی/ تله مرگ‌بار حزب‌الله در مسیر نظامیان اسرائیلی

میدان حرف آخر را می‌زند/ پاسخ ما هدف قرار دادن قلب تل‌آویو خواهد بود

ایفون‌های فعال رجیستر نمی‌شوند!/ تصمیم وزارت صمت به ضرر دولت و مردم!

سازمان لیگ قیمت بلیت‌ها را اعلام کرد؛ نرخ براساس ورزشگاه+نامه

بانک ملت هک نشده است/ تنها همراه بانک ملت در حال به روزرسانی است

پزشکیان: ایران بر روابط گسترده‌تر و عمیق‌تر با کشور دوست و همسایه قطر تأکید دارد/ نخست وزیر قطر: همواره برای ایران یک همپیمان قوی و مورد اعتماد خواهیم بود

قهرمان دهه هفتادی/ جوان‌ترین شهید مدافع حرم که بود؟

تلویزیون از رختکن تیم ملی خبر ندارد

ایران در قبال آژانس حسن‌ نیت نشان داد/ اگر طرف‌های مقابل به دنبال تقابل باشند، ایران نیز واکنش مناسب از خود بروز خواهد داد

درباره دوگانه تیم ملی فوتبال-صداوسیما/ کدام طرف درست می‌گوید؟

"مثل نهنگ " و بحران‌ شناختی خاموش بعد از مادری

وقتی موسیقی آقای آهنگساز وزن «طلا و مس» را بیشتر کرد

آن روی سکه ترامپ در فناوری/ از متضرر شدن اپل تا شانس هوش مصنوعی

کُمیت لنگ «بازار کتاب» دو سال پس از رونمایی

دل غریب من از گردش زمانه گرفت/ به یاد غربت زهرا شبی بهانه گرفت

چگونگی رجیستر گوشی‌های آیفون‌ هنوز تعیین تکلیف نشده!/ آیفون کماکان قطعه!

صهیونیست‌های یهودی با این وحشی‌گری منجی را از خود می‌دانند

واکنش‌ها به ویدئوی جنجالی «صبحانه ایرانی» درباره قیصر

جریان سینمای زیرزمینی از ابتدا تاکنون/ چالش‌ها و راهکارها

ایران و سفر گروسی به تهران؛ مثبت در تعامل، قاطع در تقابل

نهاد کتابخانه‌‌های عمومی و سهمی قلیل از بودجه

شاعری که نگهبان بانک است/بی‌پولی بود که شاعر شدم!

ایران خودرو پاسخ داد/ قیمت جدید خودرو از چه زمانی اعمال می شود؟

همکاری‌ ایران با آژانس منوط به انجام تعهدات طرف مقابل است/ مسیر همکاری‌ ایران و آژانس در یکسال آینده را روشن کردیم

عملیات حنظله/ بزرگترین هک تاریخ موجودیت رژیم صهیونیستی

دانشگاه‌ها زیر ذره بین آخرین رتبه بندی تایمز/ تعداد حضور افزایشی؛ رتبه برخی کاهشی

ماجرای برهنگی یک زن در‌ محیط دانشگاه چیست؟ فشار روانی پس از متارکه

«اخلاق» باید یکی از ملاک‌های اصلی دختران و پسران برای ازدواج باشد/اهمیت خلقیات در ازدواج

داروهای لاغری اعتیادآور/ فروش در آرایشگاه‌های زنانه

بیماری‌های خطرناک در کمین افراد چاق/ از افسردگی تا سرطان‌ها

علائم افسردگی در نوجوانان/ ارتباط کاهش اعتقادات مذهبی و نا امیدی

عزل مدیران ارشد مبارزه با پولشویی سه بانک کشور

چرا انتخابات آمریکا بر اقتصاد ایران تاثیر عمده ندارد؟/ نگرانی جایز نیست

سوءاستفاده از بیماری یا بی شرمی رسانه ای

سفیر ایران: قدرت پدافند هوایی ایران در چین ترند شد

آغاز ضرب سکه با تاریخ سال بعد از ۱۵ اسفند ماه / کاهش حباب سکه

قیمت جهانی طلا امروز ۱۹ آبان/ هر اونس طلا ۲۶۸۴ دلار و ۷۷ سنت

الهامی: من مقصر اصلی شکست مقابل مس رفسنجان هستم

رئیس شورای هماهنگی بانک‌ها:اجرایی‌شدن مصوبات بانکی سفر وزیر اقتصاد به استان سیستان و بلوچستان

نقد و سیاست