
به گزارش روزپلاس روزنامه جام در مطلبی نوشت:
حالا که پس از شهادت سیدابراهیم رئیسی در آستانه انتخابی زودهنگام برای تعیین رئیسجمهور دولت چهاردهم در نظام جمهوری اسلامی قرار داریم، با توجه به اینکه کاندیداهای ریاست جمهوری در مناظره فرهنگی خود اشارهای به موضوع تئاتر نداشتند، شاید بررسی مطالبات جامعه تئاتری که در سالیان گذشته بر اثرترک فعلها هنوز بهعنوان دغدغهها و چالشهای همیشگی اهالی تئاتر مطرح است،خالی از لطف نباشد؛ چراکه طبیعتا هنرمندان تئاتر نیزمانندسایر اقشارجامعه، بامشارکت پرشور درانتخابات میتوانند ضمن برگزیدن رئیسجمهوری اصلح، نهفقط موجب تعالی فرهنگ کشور شوند،بلکه این امکان برایشان فراهم میشود تادردولتی کارآمد،وضعیت حرفهای خودوسایر همکارانشان را نیز بهبود ببخشند.
توسعه زیرساختی تئاتر فقط سالنسازی نیست
طی سالهای متمادی و دیدار هنرمندان تئاتر با عالیترین مقام اجرایی کشور یعنی رئیسجمهورهای دولتهای مختلف، بارها دغدغههای اهالی تئاتر را شنیدهایم؛ گرچه با تلاش دولتمردان بخشی از چالشها راپشت سر گذاشتهایم اما هنوزتارسیدن به نقطه مطلوب ازنگاه هنرمندان تئاتری و کارشناسان و توسعهیافتگی فرهنگی کشور راه طولانی پیش روی ماست. هرگاه جامعهای خواهان رشد درهرزمینهای باشد، اولین قدم برای رسیدن به این مقصود، توسعه زیرساختهاست. با اینکه بارها بر تمرکززدایی از هنر تئاتر تاکید شده و اتفاقا تا حدی نتیجهبخش هم بوده، ولی میبینیم که هنوز هنر تئاتر دربرخی شهرستانها مهجور است. ازسمت دیگر توسعه زیرساختی تئاتر فقط منوط به ایجاد سالنهای جدید نیست. در شرایطی که چراغ سالنهای نمایش موجوددراستانهای مختلف بهدلیل مسائل اقتصادی اهالی تئاتر، هزینههای اجرا، عدم فرهنگسازی در رابطه با درک ضرورت تماشای تئاتر و...خاموش است، یعنی هنوز از نظر زیرساختی و فرهنگی، توأمان با هم در این مناطق مشکلات عدیدهای وجود دارد.
در تهران نیز با اینکه نمایشهای متعددی روی صحنه میرود و شاید اوضاع اقتصادی تئاتر خوب به نظربرسد، اما مسائلی مانند عدم رسیدگی به وضعیت سالنهای نمایش قدیمیتر مانند سنگلج، تالار وحدت، تئاتر شهرو... نشان میدهد که در پایتخت نیز مانندسایر شهرهااشکالات وضعفهای زیرساختی تئاترمشهود است.مدتی قبل بودکه اخبار نگرانکنندهای در خصوص تخریب ساختمان مجاورتماشاخانه سنگلج منتشرشدوواکنش برخی مدیران هنری وشهری رادرپی داشت.همچنین جزئیات حریم تئاتر شهربارهاحواشی ودلنگرانیهایی برای اهالی تئاتر ایجاد کرده است. ازسوی دیگر اداره تئاتر سالهاست که بسته است واخباری درباره بازسازی آن مطرح شده که هنوز سرانجامی پیدا نکرده است.پس مدیریت و توسعه زیرساختهای فیزیکی تئاتر کشور اگر شفافیت و برنامه روشن و پیوستهای داشته باشد، شاید هنرمندان عرصههای گوناگون هنرهای نمایشی دائما نسبت به وضعیت اماکن تئاتری احساس ناامنی نمیکردند. ضمن اینکه نباید از بیثباتی مدیریتی دربخشهایی از مدیریت تئاتر کشور در روند بیقاعده توسعه زیرساختی این هنر غافل شد.
تئاتر دولتی یا خصوصی؛ مسأله توازن است
یکی دیگر از نظام مسائل تئاتریها در کشور، رشد بیرویه جریانهای منسوب به تئاتر خصوصی است. برخی معتقدند خصوصیسازی فرهنگ به طور کلی بخش قابلتوجهی ازاستعدادهای هنری را نابود میکند.ازسمت دیگر عدهای گمان میکنند وابستگی هنربه دولتها جلوی خلاقیت و رشد آن را میگیرد. دراینکه خصوصیسازی کامل تئاتر ازبعد اجرایی وآکادمیک یا اتکای صرف آن به دولت در هر دو صورت آسیبهایی به همراه دارد، جای تردیدی نیست. پس از انقلاب با رشد مراکز علمی و دانشگاهی و افزایش تعداد فارغالتحصیلان تئاتر نیاز به سالنهای اجرا بیشتر شد.
درحال حاضر طی چندسال اخیر وبه صورت پیوسته بیش از۸۵درصد تئاترهای کشور درسالنهای خصوصی روی صحنه میروند و طبیعتا اجرای یک تئاتر در سالنهای خصوصی به مراتب راحتتر ازاجرا در سالنهای نمایش دولتی است. ولی مهم این است که ما به شرایط متوازن بین خصوصی یا دولتی بودن تئاتر برسیم. بیش ازیک دهه ازفعالیت سالنهای خصوصی تئاتر میگذرد و یکی از ثمرات خیری که در این مدت برای هنر تئاتر کشور داشته توجه بیشتر اهالی تئاتر به ابعاد اقتصادی و تجاری اجرای یک نمایش است، اما از سوی دیگر به دلیل نبود تنظیمگری دقیق و نظارت برعملکرد و فعالیت این سالنهای تئاتر خصوصی، در مواردی سالنهای خصوصی که میتوانند برای تئاتر کشور فرصت باشند،تبدیل به تهدیدشدهاندوحتی با سوءاستفاده از نبود نظارت دقیق، جای امنی برای انواع نمایشهایی با رویکرد و مضامین زیرزمینی و…شدهاند.
از بین رفتن کارکرد استراتژیک تئاتر درکمبود بودجه
بودجه تئاتر یکی از معضلات همیشگی تئاتر بوده که تاکنون به درستی حل نشده است.اهمیت اعطای بودجه کافی به تئاتر از این روست که باید نسبت به هنرهای نمایشی نگاهی استراتژیک داشت. گرچه این مهم در سینما بهتر جا افتاده است، اما همچنان چنین نگاهی نسبت به هنر تئاتر درکشور وجود ندارد. بدهیهای دولت به اهالی تئاتر، بدهی خانه تئاتر به هنرمندان و…که بخشی ازاین بدهیها در اثر ناترازی اعطای بودجه به وجود میآید، انگیزه هنرمندان را برای رفتن به سمت تئاتر خصوصی و اشتیاق به خصوصی کردن تئاتر بیشترکرده است چرا که این تصور وحقیقت وجودداردکه تئاترخصوصی در ثروتآفرینی موفقتر است. درنتیجه تئاتر کارکرد خود را بهعنوان یک ابزار فرهنگساز از دست میدهد و دیگر نمیتوانیم به عنوان کالای استراتژیک روی تاثیرگذاری آن بر فرهنگ و رشد آن و مقابله با تهاجمات فرهنگی به کمک تئاتر بومی حساب بازکنیم. زیرا نگاه تجاری به حوزههای فرهنگی ما را از فرهنگسازی دور میکند.
جای خالی قهرمانان بومی در نمایشنامهها
تئاتر بستر خوبی برای معرفی اسطورهها و قهرمانهای ملی و مذهبی است و سینما بهخوبی از این کارکرد هنرهای نمایشی استفاده میکند و حالا با توسعه بیشتر فرهنگ تماشای تئاتر در کشور، لازم است که برای خیل مخاطبان تئاتر در سالنهای دولتی و خصوصی، نمایشهایی با محتوای متناسب با نیازهای فرهنگی کشور روی صحنه برود و در راستای معرفی فرهیختگان و انسانهای تاثیرگذار در تاریخ ایران نمایشهایی تولید کند اما تولید نمایشنامه یا به بیان دیگر سفارش نمایشنامهای با محتواهای استراتژیک برای عرصه فرهنگ کشور، پیششرطهایی لازم دارد که از جمله این موارد میتوان به لزوم حمایت مادی و معنوی دولت از نویسندگان متعهد برای چاپ نمایشها و همچنین اجرای تضمینشده این قبیل متون نمایشی اشاره کرد. ضمن اینکه باید مراقب بود این تولیدات از کیفیت بالا برخوردار باشند و در تناسب با سلیقه مخاطب امروزی تولید شوند، چرا که مواجهه مخاطب با یک اثر استراتژیک بیکیفیت، نهفقط موجب دلزدگی وی از تماشای تئاتر بهطور کلی میشود، بلکه نسبت به نمایشهایی با مضامین مربوط به مفاخر ایرانی ــ اسلامی، روایتهای برآمده از فرهنگ انقلاب اسلامی و... بدبین میشود. از سوی دیگر با تولید نمایشنامهها و متونی متناسب با نیازهای فرهنگ بومی، این امکان فراهم میشود که تماشاگران تازهای به جمع مخاطبان تئاتر اضافه شوند، تماشاگرانی که پیش از این تصور دیگری از هنر تئاتر داشتهاند و شاید این هنر را چندان پایبند به موازین فرهنگ ایرانی ــ اسلامی نمیدانستند. در چنین حالتی با وضعیت تحولی در هنر تئاتر کشور مواجه خواهیم شد که برکات اقتصادی و فرهنگی برای کشور بهبار میآورد.
ایران فرهنگی زیر سایه نمایشنامههای غربی
قطعا در گستره وسیع ایران فرهنگی با تنوع آداب و رسوم و پیشینه هنری اصیل، نویسندگان صاحبنام و تئاتریهای خلاقی وجود دارند که هنوز برای اهالی تئاتر ایرانزمین ناشناخته و بکر باقی ماندهاند. ترجمه نمایشنامههایی که در این پهنه وسیع فرهنگی تولید میشود، میتواند موج تازهای در تئاتر کشور به راه بیندازد. در واقع اجرای نمایشنامههایی از هنرمندان ایران فرهنگی در کشور و اجرای نمایشنامههای نویسندگان ایرانی در این کشورها یک تبادل فرهنگی جدی و تاثیرگذار خواهد بود که نتایج آن در بلندمدت مشاهده خواهد شد. از سوی دیگر تمام بازار ترجمه نمایشنامه در ایران را آثار غربی به تصرف خود در آوردهاند که بهدلیل بیگانگی فرهنگی این نوع آثار با فرهنگ ایرانی ــ اسلامی این امکان را از هنر متعالی تئاتر در ایران گرفتهاند که مخاطبان خود را متناسب با فرهنگ بومی خودمان پرورش دهد. همین حالا بهراحتی امکان همکاری گستردهای بین تئاتریهای ایران با تاجیکستان، وجود دارد که بهواسطه اشتراکات زبانی، ادبی ونزدیکی دو ملت بسیار زیاد است. همچنین همکاری تئاتری باکشورهای حوزه خلیجفارس با اشتراکات مذهبی،ترکزبانان، پاکستان،افغانستان وسایر کشورهای مستتر در مرزهای وسیع ایرانی فرهنگی میسر است وتنها کمی اراده،اعتماد به نفس و البته حمایت دولتی و هوشیاری میخواهد.
بازماندگی نمایش کودک و نوجوان در دهه ۶۰
اجرای تئاترهای کودک و نوجوان با مضامین متناسب با زیستبوم و نیازهای فرهنگی ایران اسلامی، میتواند زمینهساز تربیت نسلی دینمدار و اخلاقگرا شود. از پیششرطهای چنین دستاورد فرهنگی توجه و اعتماد به نفس نسبت به ذخایر ادبی و فرهنگی ایران فرهنگی است. تولید تئاتر کودک و نوجوان با رویکرد فرهنگسازی با محتوای زندگی ایرانی، رشادتهای قهرمانهای ملی و مذهبی، استفاده از قصههای بومی و قدیمی و... در ذائقهسازی مخاطبانی که در چنین گروه سنی حساسی قرار دارند تاثیرگذار است و میتواند از خودباختگی، بیهویتی و عدم اعتماد به نفس نسل آینده نسبت به ذخایر فرهنگی و مذهبی خودمان جلوگیری کند.
وقتی به سالنهای محدودی که مختص اجرای نمایشهای کودک و نوجوان در کشور وجود دارد سر میزنیم، با اجراهایی منسوخی مواجه میشویم که انگار در دهه ۶۰ فریز شدهاند در حالیکه شیوههای اجرایی خلاقانه برای مخاطبان کودک و نوجوان از نظرهنرمندان تئاتر پنهان مانده و این درحالی است که والدین امروزی نسبت به گذشته درک بهتری نسبت به تاثیر تربیتی و پرورشی تماشای تئاتر در فرزندان خود دارند اما نه زیرساختها برای چنین تقاضایی افزایش کمی و کیفی داشته و نه هنرمندان تئاتری باحساسیت ودقت نظربیشتری به اجرای این نوع تئاترها کمرهمت بستهاند. احتمالا این شرایط نامطلوب در شهرستانها ناخوشایندتر هم است که امیدواریم دولت جدید نسبت به این مسأله در تعامل با سایر دستگاهها ازجمله آموزش و پرورش، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و...عنایت ویژهتری داشته باشد.
جشنوارهمحوری بهجای تولیدمحوری
بیتردید جشنوارههای تئاتری میتواند با ایجاد زمینه رقابت و تعامل بین هنرمندان داخل و خارج از کشور موجب رشد و اعتلای تئاتر شود ولی جشنوارهمحور شدن هنر نمایش در نوع خود آسیبی جدی است؛ اینکه هنرمندان صرفا برای رقابت چندروزه و بعد اجرای عموم انگیزه تولید نمایشی استاندارد داشته باشند، به مرور تئاتر کشور را از تولیدمحور به ویتریننگر سوق میدهد. اگر نگاه مدیران و در ادامه هنرمندان تئاتر، تولیدمحور باشد، ابعاد مهمی مانند تاثیرگذاری هنرهای نمایشی در جامعه و فرهنگساز بودن این هنر بیشتر مورد توجه قرار میگیرد و خروجی تئاتر کشور به مرور و در رقابت با سایر تولیدات نمایشی با هدف تاثیرگذاری اجتماعی، درخشانتر خواهد شد و همین امر هنرمندان را به توسعه فردی مداوم و افزایش سطح آگاهی و دانش بهصورت پیوسته ملزم میکند. این درحالی است که سالهاست تئاتر کشور درگیر جشنوارهمحوری است و تولید در عرصه نمایش هم بر همین اساس برنامهریزی میشود.
کادرسازی، نقطه مغفولمانده تئاتر کشور
در نهایت اینکه همگام با توسعه همهجانبه تئاتر درایران اسلامی، ساخت بدنه تئاتری استواری که درتوفانها و بزنگاههای تاریخی مرعوب جریانهای خاص نشوند یک ضرورت است.برهمین اساس کادرسازی ورسیدن به چنین دستاوردی درتئاترکشور ابتدا نیازبه روشنگری و افزایش سطح اطلاعات ودانش هنرمندان نسبت به برخی جریانهای ضدفرهنگی دارد.تا زمانی که هنرمندان واهالی تئاتر درک کاملی از ضرورت اتحاد ملی در مقابل فرهنگهای مهاجم نداشته باشند، نمود این آگاهی رادرتولیدات آنها مشاهده نخواهیم کرد.همچنین برای انسجام دربین هنرمندان هنرهای نمایشی نیازبه حمایت دولت ازاین قشراحساس میشودتااین گروه ازهنرمندان بااتکا به پشتوانه دولتی قوی،در راستای نیازهای فرهنگی کشور و نظام گام بردارندوپایبند به اصول واستراتژیهای تعریفشده پیش بروندودرلحظات حساس و پرتگاههای تاریخی پایشان نلغزد.همین کادرسازی میتواند ازمعضلات دیگری همچون ممیزی سلیقهای که سالهاست تئاتررابامشکل روبهروکرده جلوگیری ویک جریان پایدار درعرصه نظارت ترسیم کند تاهم مدیر وهم هنرمندان بتوانند براساس شناخت درعرصه هنرنمایش فعالیت کنند.
رویکرد به کارکردهای آموزشی تئاتر
تئاتر بهعنوان یک هنر خلاق درطول تاریخ حیات خود کارکردهای مختلفی در بحث آموزش داشته است و میتواند به توانمندی افراد در سنین مختلف کمک کند. برهمین اساس استفاده از هنر تئاتر با دستورالعملهای دولتی در مدارس، دانشگاههای غیرمرتبط با هنر و حتی در حوزههای حقوق شهروندی میتواند بسیاری از معضلات فرهنگی کشوررارفع کند وبهعنوان یک ابزارفرهنگی به کمک کشور بیاید. بهطور مثال هنر نمایش میتواند در دانشگاههای غیرهنری به ابزاری برای گفتمانهای جدید و ایجاد اعتمادبهنفس در میان سایر رشتههای هنری تبدیل شود و یا در موضوعات استراتژیکی مثل مصرف بهینه انرژی، آب، سلامت و...به شهروندان خدمترسانی کند.
نکته اساسی برای گرهگشایی از مشکلات تئاتر
یکی از نکات مغفول تئاتر ایران، نگاه هنرمندان استانی به تئاتر مرکز است. یعنی هنرمندان تئاتر شهرستانها موضوع حمایت از تئاتر را فقط از طریق مرکز هنرهای نمایشی میدانند و به تبع آن استانداران و مدیران استانی نیز همین رویکرد را دنبال میکنند. این درحالیاست که حمایت از گروههای نمایشی در استانها باید زیر نظر استانداری و مراکز برنامهریزی استانها باشد و این مراکز در فعالیتهای فرهنگی خود به برنامهریزی در حوزه تئاتر بپردازند و وزارت ارشاد بهعنوان تسهیلگر در کنار استانداری و شهرداریها در شهرهای مختلف قرار بگیرد. زیرا اگر برنامهریزی در استانها صورت گیرد میتواند به تجمیع حمایتها و همافزایی رویدادهای هنری در استانها منجر شود. بهطور مثال استانداری میتواند در طراحی رویدادهای هنری خود جایگاهی نیز برای تئاتر در نظر بگیرد و از این طریق از هنرمندان شهرستانی حمایت کند. به همین ترتیب هم باید مدیریت اماکن نمایشی در استانها هم به نمایندگان انجمنهای هنری و هنرمندان استانی سپرده شود تا جامعه هنری براساس نیاز جامعه و دورنمای حضور تئاتر شهرستان خود در دیگر استانها و تهران برنامهریزی کند. این موضوع مغفول در حوزه تئاتر شهرستانها میتواند موضوع حمایت مستمر از تئاتر را برای یکبار برطرف کرده و موجب رشد تئاتر و تاثیر هنر نمایش بر فرهنگ عمومی بیش از گذشته شود.
جام جم