۰۸:۴۳ |  ۱۴۰۴/۰۸/۰۹
بررسی/

تحلیل رفتار اسرائیل پس از توافق شرم‌الشیخ/ مضحکه «صلح آمریکایی» در غزه

آنچه امروز در غزه می‌گذرد، نه نتیجه نافرمانی مقاومت، بلکه حاصل سیاستی است که هدف آن، استمرار فضای برزخی میان جنگ و صلح است؛ فضایی که اسرائیل از آن برای حفظ برتری تاکتیکی خود بهره می برد.
کد خبر: ۳۴۴۵۹۵

تحلیل رفتار اسرائیل پس از توافق شرم‌الشیخ/ مضحکه «صلح آمریکایی» در غزه

به گزارش روزپلاس، حملات رژیم صهیونیستی به نوار غزه، به بهانه کشته شدن یکی از نظامیان خود در رفح بار دیگر پرده از چهره واقعی این رژیم و حامیان غربی آن برداشت. این نخستین بار نیست که رژیم صهیونیستی آتش‌بس را نقض می‌کند، اما بی‌تردید از جدی‌ترین موارد در ماه‌های اخیر به شمار می‌رود. حمله‌ای که نه‌تنها نقض صریح توافق شرم‌الشیخ بود، بلکه نمادی از شکست کامل مفهوم «صلح آمریکایی» در غرب آسیا محسوب می‌شود؛ صلحی که بیش از آن‌که بر پایه واقعیت‌های سیاسی و انسانی بنا شده باشد، بر محور منافع واشنگتن و تل‌آویو استوار است.

در روزهای پیش از این حمله نیز ارتش رژیم صهیونیستی به بهانه عدم تحویل اجساد اسرای خود از سوی جنبش حماس، حملات پراکنده‌ای به مناطق مختلف نوار غزه انجام داده بود. این در حالی است که کارشناسان نظامی و ناظران بین‌المللی تصریح می‌کنند یافتن اجساد در شرایطی که میلیون‌ها تُن آوار سراسر غزه را پوشانده و هیچ تجهیزات تخصصی برای جست‌وجو در دسترس نیست، امری بسیار دشوار و حتی ناممکن است. با وجود این، تل‌آویو این موضوع را بهانه‌ای تازه برای ازسرگیری تجاوزات خود قرار داد؛ بهانه‌ای که از همان ابتدا بوی فریب و صحنه‌سازی سیاسی از آن به مشام می‌رسید.

صلحی که از دل سیاست‌های جنگی زاده شد

از منظر تحلیلی، اتفاقات اخیر بار دیگر نشان داد که طرح‌های صلح مبتنی بر میانجی‌گری آمریکا نه برای پایان دادن به منازعه، بلکه برای بازتولید موازنه‌ای موقت و شکننده طراحی می‌شوند. تجربه تاریخی نشان می‌دهد که واشنگتن، به‌ویژه در دوران ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ، هرگز صلح را به‌عنوان هدفی انسانی و پایدار دنبال نکرده، بلکه از آن به‌عنوان ابزاری تبلیغاتی و راهبردی برای تثبیت نفوذ خود و حمایت از رژیم صهیونیستی بهره گرفته است.

طرح موسوم به «صلح ۲۰ بندی ترامپ» برای غزه نیز در همین چارچوب قابل تحلیل است. این طرح که در ظاهر با شعار پایان دادن به جنگ ۲ ساله غزه مطرح شد، در واقع تلاشی برای تحمیل خواسته‌های تل‌آویو و خلع سلاح مقاومت فلسطین بود. جنبش حماس با درک دقیق از ماهیت فریب‌کارانه این ابتکار آمریکایی، از پذیرش کامل آن سر باز زد و همین موضع، بعدها درستی خود را نشان داد. حملات اخیر رژیم صهیونیستی با «چراغ سبز واشنگتن» و تهدید مضحک ترامپ علیه حماس پس از این حملات، ثابت کرد که آمریکا نه ضامن صلح، بلکه شریک مستقیم در نقض آن است.

کارنامه سیاه رژیم صهیونیستی در نقض تعهدات

نقض آتش‌بس از سوی رژیم صهیونیستی نه اتفاقی جدید، بلکه تکرار سنتی دیرینه است. این رژیم از بدو تأسیس تا امروز، هیچ توافقی را پایدار نگه نداشته است. از پیمان اسلو در دهه ۱۹۹۰ تا توافقات آتش‌بس مکرر با غزه و از تفاهمات مرزی با لبنان تا توافق شرم‌الشیخ، امضای رژیم صهیونیستی بر هر سندی عملاً به معنای آغاز فرایند نقض آن بوده است. تجربه لبنان یکی از مصادیق بارز این بی تعهدی است.

طبق آمارهای نهادهای بین‌المللی، تل‌آویو از زمان امضای آتش‌بس با بیروت تاکنون بیش از چهار هزار بار این توافق را نقض کرده است. اکنون در غزه نیز همان الگو در حال تکرار است. رژیم صهیونیستی با اتخاذ سیاستی موسوم به «جنگ نیمه‌فعال» تلاش دارد وضعیت را در مرزی میان جنگ و آتش‌بس نگه دارد؛ حالتی که در آن، هم فشارهای جهانی بر این رژیم کاهش می‌یابد و هم توان نظامی خود را برای هرگونه اقدام تهاجمی حفظ می‌کند. اما این راهبرد در واقع نشانه قدرت نیست؛ بلکه بازتاب درماندگی رژیمی است که در پی دو سال جنگ بی‌نتیجه، بیش از هر زمان دیگری در عرصه جهانی منزوی شده است. استمرار این رویکرد، نه تنها مشروعیت سیاسی رژیم صهیونیستی را بیشتر زیر سؤال می‌برد، بلکه مفهوم صلح و میانجی‌گری بین‌المللی را نیز بی‌اعتبار می‌کند.

بهانه‌تراشی با کارت اجساد؛ تاکتیکی برای تداوم جنگ

در هفته‌های اخیر، تأخیر در تحویل اجساد اسرای اسرائیلی به یکی از محورهای اصلی تبلیغات تل‌آویو بدل شده است. در حالی که مقاومت فلسطین ۲۰ اسیر زنده را طبق مفاد مرحله نخست توافق آزاد کرده و به میانجی‌ها تحویل داده بود، رژیم صهیونیستی به‌جای استقبال از این گام انسانی، مسئله اجساد اسرای کشته‌شده در حملات خود را دستاویزی برای ازسرگیری عملیات نظامی قرار داد. کارشناسان فلسطینی از جمله هانی الدالی، بر این باورند که خود رژیم صهیونیستی با ایجاد موانع میدانی، مانع یافتن اجساد شده است. به گفته او، برخی از اجساد در مناطقی قرار دارند که طبق توافق، نیروهای اسرائیلی باید از آن عقب‌نشینی می‌کردند و ورود نیروهای فلسطینی به آن مناطق ممنوع است. همچنین بخشی از اجساد در اعماق تونل‌های تخریب‌شده قرار دارند و بدون تجهیزات تخصصی نمی‌توان به آن‌ها دست یافت.

از سوی دیگر، تحلیلگران نظامی مانند سرتیپ حسن جونی نیز تأکید دارند که تل‌آویو از این مسئله به‌عنوان تاکتیکی برای تحمیل «واقعیت میدانی جدید» استفاده می‌کند؛ واقعیتی که در آن، رژیم صهیونیستی هر زمان که اراده کند بتواند حملات محدود یا گسترده به غزه را از سر گیرد، بی آن‌که به‌طور رسمی نقض آتش‌بس اعلام شود. این همان سیاستی است که پیش‌تر در مرزهای جنوبی لبنان به اجرا گذاشته شده و اکنون با الگوی مشابه در غزه تکرار می‌شود.

آمریکا؛ ضامن صلح یا شریک تجاوز؟

نقش آمریکا در این میان، به‌ویژه پس از اظهارات ترامپ، بیش از پیش روشن شده است. واشنگتن که در ظاهر نقش میانجی و ضامن آتش‌بس را بر عهده گرفته، در عمل به رژیم صهیونیستی «آزادی عمل کامل» در غزه و لبنان داده است. تحلیلگران معتقدند که آمریکا نه تنها مانع تجاوزات تل‌آویو نمی‌شود، بلکه با پشتیبانی سیاسی، اطلاعاتی و تسلیحاتی خود، استمرار جنگ را تسهیل می‌کند. این رفتار، از منظر سیاست خارجی آمریکا، کاملاً قابل پیش‌بینی است. تاریخ روابط واشنگتن با خاورمیانه نشان داده که هرگاه آمریکا میانجی صلح بوده، نتیجه نهایی تشدید بی‌ثباتی و استمرار اشغالگری بوده است. از کمپ دیوید تا اوسلو، از طرح صلح عربی تا معامله قرن، همگی در یک نقطه مشترک‌اند: تثبیت برتری رژیم صهیونیستی و حذف حقوق مشروع ملت فلسطین.

نتیجه‌

تحولات اخیر در غزه و رفتار رژیم صهیونیستی پس از توافق شرم‌الشیخ، بار دیگر نشان داد که صلحی که از دل اشغال و تبعیض زاده شود، صلحی واقعی نیست. واشنگتن و تل‌آویو می‌کوشند تا با به‌کارگیری واژه «صلح»، پروژه‌ای نظامی سیاسی را پیش ببرند که هدف نهایی آن تضعیف مقاومت و تحکیم ساختار اشغال است. در این میان، رسانه‌ها و نهادهای غربی نیز با روایت‌سازی‌های هدفمند، تلاش دارند تجاوزات رژیم صهیونیستی را به‌عنوان «دفاع مشروع» جلوه دهند. اما واقعیت میدانی و شواهد تاریخی خلاف این روایت را اثبات می‌کند. مقاومت فلسطین در طول سال‌های گذشته نشان داده که پایبند به توافقات انسانی و سیاسی است، مشروط بر آن‌که طرف مقابل نیز به تعهدات خود عمل کند.

آنچه امروز در غزه می‌گذرد، نه نتیجه نافرمانی مقاومت، بلکه حاصل سیاست آگاهانه‌ای است که هدف آن، استمرار فضای برزخی میان جنگ و صلح است؛ فضایی که رژیم صهیونیستی از آن برای حفظ برتری تاکتیکی خود بهره می‌برد. در نهایت باید گفت، صلح آمریکایی، نه صلح است و نه حتی آتش‌بس واقعی. این صلح، مضحکه‌ای سیاسی است که هر بار با نامی تازه عرضه می‌شود اما مضمون آن تغییری نمی‌کند. تا زمانی که اشغالگری، محاصره و تبعیض بر جای خود باقی است، هیچ توافقی حتی اگر در شرم‌الشیخ یا کاخ سفید امضا شود به ثبات نخواهد انجامید.

گزارش خطا
برچسب ها: غزه
ارسال نظر
نقد و سیاست