۰۲:۵۲ |  ۱۳۹۵/۰۴/۱۰
یک روایت/

روایت ناطق نوری از زندگی با چهل محافظ تا زندگی در بهترین نقطه الهیه

پس از آنکه خانه ام را در سرچشمه فروختم به قلهک رفته و خانه ای به مبلغ نهصدهزار تومان خریدم و تا بعد از انقلاب منزلم در زرگنده و در بهترین نقطه ی الهیه بود
کد خبر: ۳۹۸
به گزارش روز پلاس ، ناطق نوری در کتابش  و در بخش وضعیت مادی من در انتخابات مینویسد: رئیس مجلس با یک نماینده ی عادی و حتی نماینده اقلیت دینی از نظر امتیازات حقوقی هیچ فرقی ندارد، این گونه نبود که به من حقوق بیشتری بدهند . از نظر اداری و استخدامی هم ، زمانی که در کمیته انقلاب اسلامی بودم ، چیزی نمی گرفتم . در جهادسازندگی نیز همین طور بود و من مثل قبل از انقلاب منبر می رفتم . 



در وزارت کشور نیز مثل بقیه ی وزرا حقوق می گرفتم . در اواخر تصدی وزارت کشور ، آقای آقازاده معاون اجرایی نخست وزیر به من گفت شما را بعنوان مشاور نخست وزیر استخدام کرده ایم . من آن زمان نوشتم خیلی ممنون ، من استخدام امام حسین (ع) هستم و آن را رد کردم . در مجلس هم تا ششم خرداد 1379 ، که در مجلس بودم ، حقوق می گرفتم . در زمان ریاست مجلس من ، شایعه کرده بودند که مجلسی ها تصویب کردند حقوق دائم العمر بگیرند . در حالیکه این درست نیست ، مجلس که تمام شد همه ی آن هایی که قبلا در استخدام دولت بودند ، به اداره ی خودشان بر می گردند و از آنجا حقوق می گیرند و آن ها هم که استخدام نیستند «کان لم یکن شیئا مذکورا» و من این طوری بودم .

روایت ناطق نوری از زندگی با چهل محافظ تا شراکت در ماشین بافندگی

 از حقوقی که ما در مجلس می گرفتیم مالیات ، بیمه و بازنشستگی کم می کردند ، در حالیکه ما استخدام نبودیم . در اواخر مجلس پنجم ، با دوستان صحبت کردیم که به چه مناسبت آن را کم می کنند و باید پس بدهند . دوستان به من گفتند : حالا که این همه بازنشستگی از حقوق شما کم شده ، خوب است که سنوات خودتان را حساب کنید و به یک جایی وصل و استخدام شوید. دیدم حرف بدی نیست و چون عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام هم بودم ، نامه ای به آقای هاشمی نوشته و سوابقمان را از مجلس به مجمع منتقل کردیم و مدتی بعد حقوق من برقرار شد. 

از نظر مادی ، قبل از انقلاب یک منبری مشهور در تهران بودم . در  دهه ی محرم در تهران یازده منبر می رفتم یعنی از صبح تا آخر شب ساعت 12، آخرین منبر من در حسینیه سرآسیاب بود . یازده منبر داشتم که در هرکدام ، سه ربع ساعت حرف می زدم چند دقیقه هم روضه می خواندم و بلافاصله در مدت نیم ساعت خودم را به منبر دیگر می رساندم و زندگی ام را از پول منبر اداره می کردم و هیچ گاه از سهم امام و از بیت المال به معنای سهم امام، استفاده نکردم . 


در قبل از انقلاب ، خانه ای سیصدمتری در سرچشمه و یک ماشین پیکان داشتم که خانه را در سال 1349 ساخته بودم و زندگی ام مرتب بود . همان زمان از پول منبر به کسب و تجارت هم اقدام کردم که البته هیچ موقع شانس نداشتم . یک بار حدود شصت هزار تومان جمع کردم – در دهه ی پنجاه ، شصت هزار تومان خیلی بود- و با یک راننده از اعضای همان هیئت هایی که به منبر می رفتم ، یک کامیون ولوو خریدیم و او شروع به کار کرد . از همان روزهای اول با اینکه هنوز کار را شروع نکرده بود ، می گفت پول بدهید که خرج دارد. چون دیدم که یک چیزی هم باید دستی بدهیم ، گفتم من نمی خواهم و کامیون را نگرفتم . سپس در یک ماشین بافندگی با دوستان شریک شدم . من همواره به این فکر بودم که منبر تنها ممکن است نتواند خانواده ام را اداره کند ، یا شاید ممنوع المنبر و گرفتار شوم، بنابراین بهتر است یک کاری در کنار آن داشته باشم که از بیت المال استفاده نکنم . 


پس از آنکه خانه ام را در سرچشمه فروختم به قلهک رفته و خانه ای به مبلغ نهصدهزار تومان خریدم و تا بعد از انقلاب منزلم در زرگنده و در بهترین نقطه ی الهیه بود .

 سپس آنچا را فروختم و یک منزل بزرگ تر – در فخرآباد- خریدم . برای ساختن و خریدن این خانه ، نه یک ریال از بیت المال برداشت کرده ام نه یک وجب زمین از دولت گرفته ام . من به خیلی افراد، بخصوص – به اذن امام – پاسدارانی که گروه فرقان را دستگیر کرده بودند ، زمین دادم ، اما خودم یک وجب هم برنداشتم . البته برخی هزینه های محافظین هم که در خانه ام زندگی می کنند با من است  نه اینکه حقوقشان بدهم یا خرجشان را بدهم ، اما بالاخره این ها حداقل سی و پنج تا چهل نفر هستند و در خانه من نشست و برخاست دارند و پول آب ، برق، گاز و تلفن همه با خودم است . من هم آدم عیالواری هستم و هشت فرزند دارم که دبیرستانی و دانشگاهی هستند و بالاخره خرج دارند . حقوق مجلس من هم کفایت این همه خرج را نمی کرد ، گاهی دوستان بسیار قدیمی برای اینکه دچار مشکل نشوم به من کمک می کنند.

پارسینه
گزارش خطا
ارسال نظر
نظرات شما
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۰ تير ۱۳۹۵ - ۱۹:۴۳
آقاي ناطق شما چكاره هستيد اين همه محافظ
ناشناس
|
Italy
|
۱۲ تير ۱۳۹۵ - ۰۲:۵۱
حاج آقا حساب بانکی بده کمکت کنیم . شما عیالواری از پس این همه هزینه بر نمی آی .
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۴ تير ۱۳۹۵ - ۰۹:۴۰
حالا ایشون روراست اومده گفته ،جای تشکر دارد.
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۴ تير ۱۳۹۵ - ۲۱:۳۲
سلام . یعنی میشه قبول کرد که دوستان بسیار قدیمی برا گذران زندگی ایشان پول میدند.
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۰ تير ۱۳۹۵ - ۱۲:۱۲
الهی
وای حساب بانکی ات را بده برات پول بریزیم
منصور
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۸ تير ۱۳۹۵ - ۲۲:۵۸
خدا بهتر می داند انشاء الله خودش هم قضاوت خواهد کرد
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۹ تير ۱۳۹۵ - ۱۲:۱۴
دلم کباب شد !
ناشناس
|
United States of America
|
۳۰ تير ۱۳۹۵ - ۰۶:۵۱
این همه محا فظ برای چه هست خودت تنها برو
علی
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۳۰ تير ۱۳۹۵ - ۱۸:۳۰
برووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو عمووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۱ مرداد ۱۳۹۵ - ۲۰:۴۷
مهم نیست. هر چه می خواد دل تنگت بگو
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۳ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۱:۰۷
ما هم که چهارپا هستیم نمیفهمیم
ناشناس
|
United States of America
|
۰۴ مرداد ۱۳۹۵ - ۰۱:۰۷
منو این همه محافظ محاله ... محاله
نقد و سیاست