مجری مشهور: با همسرم به شايعات مي خنديم

احسان کرمي، مجري ممنوع التصويري که نمي خواهد در برابر تلويزيون موضع بگيرد، از سال 1385 به طور حرفه اي وارد عرصه اجراشد، در حالي که پيش از آن، آن هم در کودکي استعداد موسيقايي اش را کشف کرده بودند.
کد خبر: ۴۰۹۷۴
تاریخ انتشار:۰۸ تير ۱۳۹۶ - ۱۰:۲۷ - 29 June 2017
به گزارش روزپلاس؛ دیده بان در مصاحبه با احسان کرمی می نویسد؛ عشق و علاقه اش به تمام رشته هاي هنري اي که کار کرده مثال زدني است و اين عشق را مي شد در لحظه لحظه هاي مصاحبه و شور و شوق بي وصفش در توصيف حال و هواي اين روزهايش به راحتي احساس کرد. او اين روزها گروه موفق تئاتر آيس لند را در کانادا همراهي مي کند. گفت و گوي ما به اين بهانه اما در مورد همه حاشيه هاي زندگي اوست.

البته شما خيلي خوب و شيرين صحبت مي کنيد. مصاحبه کردن با شما بهانه نمي خواهد اما ما بهانه داشتيم. بهانه ما تئاتر آخرتان آيس لند است که با استقبال بي نظيري هم مواجه شد و قرار است براي اجراي آن به کانادا برويد. از اين تئاتر برايمان بگوييد.

تئاتر هم براي من مانند راديو بود. ابتدا تئاتر را از تئاتر شهر ياد گرفتم و مي توانم بگويم تا آن زمان تقريبا تئاتري نبود که نرفته و نديده باشم. نه به قصد ورود به عرصه بازيگري، فقط به اين خاطر که از ديدن تئاتر لذت مي بردم. شما يک جهان موازي با خودتان را مشاهده مي کنيد بدون آن که در آن دخل و تصرفي داشته باشيد، بنابراين تئاتر قضاوت را از شما دور مي کند و اين اتفاق جالبي است. کسي به عنوان نويسنده و کارگردان آن را قضاوت مي کند و شما به عنوان بيننده مجبور به پذيرش آن هستيد.

در تئاتر افتخارم اين است که شاگردي ميکاييل شهرستاني را کردم و افتخار ديگرم کارکردن با محمد رحمانيان است.

اتفاقي که در تئاتر به عنوان بازيگر براي من افتاد، اين بود که مخاطبين و اهالي تئاتر تقريبا با کار آيس لند من را به عنوان بازيگر پذيرفتند. البته زماني که شما با محمد رحمانيان و همچنين ميکاييل شهرستاني کار مي کنيد يعني اين که شما تئاتر هستيد.

اما آيس لند به لحاظ متن و نقش دقيقا آن چيزي بود که من به آن نياز داشتم. استقبال خيلي خوبي از اين کار شد، هيچ نقد منفي اي نگرفتم و اين براي من عالي است و خيلي اميدوار هستم که بتوانيم اين کار را در سالن هاي خوبي به روي صحنه ببريم، متاسفانه گروه اين کار اصلا خاطره خوبي از کار با تئاتر باران ندارند. و من به شخصه از طرف خودم، از طرف آزاده صمدي و آيدا کيخاهي و محمد يعقوبي مي گويم که امکان ندارد که اين گروه دوباره با تئاتر باران کار کند.

ولي نمايش آيس لند براي من اتفاق بزرگي بود و در حال حاضر هم که در حال آماده شدن براي روي صحنه رفتن در کانادا هستيم، مي دانم که از آن استقبال خوبي خواهدشد.

شخصيت تان در آيس بلند منفي بود. با آن ارتباط برقرار کرديد؟

من در آيس لند نقش يک شخصيت کاپيتاليست به نام حليم را ايفا مي کنم که پاکستاني الاصل است.

که فوق العاده از ايفاي اين نقش مثبت شنيده ام. تبريک مي گويم!

ممنونم. خدا را شکر فيدبک هاي مثبتي از آن گرفتم و بعد از آن بلافاصله توانستم با خانم نازنين سهامي زاده در نمايش مانوس همکاري داشته باشم. که آن نمايش هم در زمين تئاتر براي من از اهميت ويژه اي برخوردار بود.

لازم است که اين نکته را هم در اين جا بياورم که جدا از اين که از همکاري با خانم آيدا کيخاهي خيلي خوشحال هستم و به عنوان کارگران حق بزرگي بر گردن بنده دارند اما در مورد نقش حليم به ميزان زيادي مديون خانم آزاده صمدي هستم و ايشان خيلي به من کمک کردند. به نظرم آزاده صمدي بهترين پارتنري هستند کهکسي مي تواند در بازي داشته باشد و اين سومين تجربه من با ايشان بود.

به محض برگشتن از کانادا قرار است که در نمايش صدام نقشي را داشته باشم که از اين بابت بسيار هيجان زده هستم که قرار است با آقاي محمد رحمانيان 50 تا 60 شب در تالار وحدت اين نمايش را روي صحنه ببريم. تمام سه ماه تابستانم را به اين کار اختصاص داده ام. کار با آقاي رحمانيان براي من بي اندازه خوشايند و جذاب است.

من با چند نابغه افتخار همکاري داشتم که يکي از آن ها آقاي ايرج طهماسب و ديگري محمد رحمانيان هستند که مي توان گفت در هر حوزه از هنر شناخت دارند.

جاي خالي دنيا در کلاه قرمزي

از طريق خانم فني زاده براي کار کلاه قرمزي معرفي شده ايد. درست است؟ قبل از آن صداپيشگي انجام داده بوديد؟

خير، دوبله انيميشن کار کرده بودم، حدود يک سال و نيم براي کار دوبله تست دادم و بالاخره قبول شدم. ولي در واحد دوبلاژ هيچ وقت کار نکردم چون وقت گير بود و من دائما درگير اجرا بودم. اما خارج از سازمان دوبله کردم. مانند کارتون فروزن و در مورد حضورم در مجموعه کلاه قرمزي هم بايد بگويم که با اين که خانم فني زاده شناخت زيادي از من نداشتند اما از ايشان خواهش کردم و ايشان من را به آقاي طهماسب معرفي کردند.

روزهاي ضبط کلاه قرمزي بدون حضور خانم فني زاده چطور گذشت؟

دنيا فني زاده نه فقط يک عروسک گردان برجسته و باسابقه، بلکه در مجموعه کلاه قرمزي به شدت ايجاد تحرک و شور و نشاط مي کرد و پر از انگيزه بود. من کمتر کسي را ديدم که در شغل خودش تا اين حد انگيزه داشته باشد. دو سال پيش که ما سر ضبط بوديم خانم فني زاده نمي توانستند با دست راست کار کنند، با اين حال لحظه اي کلاه قرمزي را رها نکردند و با دست چپ کار را ادامه دادند.

نبودنشان خيلي کار را دشوار کرده بود، ولي به همان اندازه به ما انگيزه مي داد که خوب باشيم. عکس دنيا هميشه در استوديو رو به روي ما بود و خانم شيما بخشنده که به جاي ايشان کلاه قرمزي را دست گرفتند به نظرم بسيار عالي و باانگيزه کار کردند چون همه مي دانستيم که اگر خوب کار نکنيم به دنيا مديونيم.

با موسيقي ديوانه و مريض مي شوم!

و اما موسيقي؟... (خنده)

جالب است که در مورد هر کدام از حوزه ها که صحبت مي شود چشمان تان برق مي زند، حق داريد که انتخاب يکي از بين اين همه جذابيت برايتان سخت باشد.

دقيقا همين طور است. واقعا نمي توانم انتخاب کنم (با خنده) در حال حاضر من خواننده گروه نوشه هستم و يک سال و نيم است که با هم همکاري داريم. دو کنسرت موفق در برج آزادي برگزار کرديم و يکي، دو ترک داشتيم. ولي تصميم گرفتيم که سبک گروه مان را عوض کنيم. ما در ابتدا پاپ سنتي کار مي کرديم و تمرکزمان بيشتر در بازخواني آثار قديمي بود اما ناگهان تصميم گرفتيم که يک چرخش 180 درجه اي داشته باشيم و تمرکزمان را ببريم روي موسيقي پاپ به شدت پاپ، هاووس. با بهترين آهنگ سازان پاپ که در حال حاضر کار مي کنند همکاري مي کنيم و سرپرست گروه مان خانم نيوشا بريماني هستند.

همين اواخر آلبوم مان ضبط شده و شامل 8 ترک است و ان شاءالله بتوانيم در آذر يا دي ماه کنسرت برگزار کنيم. پروژه را خيلي آرام ولي حرفه اي پيش مي بريم. رونمايي آلبوم به بهترين شکل انجام خواهدشد و تمام تلاش مان اين است که اتفاق خوبي در حوزه موسيقي رقم بزنيم

خودتان به چه سبکي علاقه داريد؟

سنتي بيشتر گوش مي کنم ولي واقعيت اين است که من همه نوع موسيقي به جز موسيقي رپ را دوست دارم و گوش مي کنم.

بايد بگويم که ديوانه آقاي شجريان هستم و به نظرم ايشان انسان باعظمتي هستند و يکي از افتخاراتم اين است که هموطن محمدرضا شجريان هستم و در زمانه و هوايي نفس مي کشم که ايشان نفس کشيده اند. موسيقي سنتي به شدت برايم اهميت دارد ولي آن قدر ژرفا دارد و دشوار است که من هر چقدر در آن تلاش کنم هم قطعا در اين سن و سال نمي توانم به عنوان خواننده موسيقي سنتي موفقيتي کسب کنم. من از تمرين کردن در اين نوع از موسيقي به عنوان يک کمک در موسيقي پاپ استفاده مي کنم. موسيقي سنتي صداي مرا پخته مي کند.

اين اواخر يک موسيقي من را راهي بيمارستان کرد.

چرا؟ چه اتفاقي افتاد؟

من وقتي که موسيقي خوب گوش مي کنم به شدت از لحاظ حسي دچار مشکل مي شوم. آهنگ کجا بايد برم از روزبه بماني واقعا آن قدر از لحاظ عصبي من را بهم ريخت که کارم به بيمارستان کشيد (خنده).

اين داستان را براي خود آقاي تهمورث پورناظري هم تعريف کردم، کنسرت همايون شجريان بود و موفق نشدم که بروم. در آن کنسرت يک قطعه قديمي را همايون شجريان بازخواني کرده بودند: «هر دست که دادم همون دست گرفتم» (شروع به زمزمه مي کنند) اين شعر براي آقاي فروغي بسطامي است. دوستانم اين بازخواني را براي من ضبط کرده بودند. من تا صبح از روي موبايل اين موسيقي را گوش مي دادم و راه مي رفتم و احساس مي کردم چند لحظه ديگر پرواز مي کنم.

ساعت 6 صبح شد و من همچنان ادامه داده بودم. تا اينکه به خودم آمدم و متوجه شدم که ساعت 8:30 بايد سر مرين تئاتر باشم. به کارگردان پيام دادم که حال خوبي ندارم و نمي توانم بيايم و نرفتم (با خنده).

متاسفانه موسيقي همچين تاثيري روي من دارد، واقعا متاسفانه... چون اذيتم مي کند و بعد از روزي که به بيمارستان رفتم هرگز آهنگ روزبه بماني را گوش ندادم. من گاهي با موسيقي هاي غمگين ورزش هم مي کنم. (خنده)

دو پيج در فيس بوک و يک پيج در اينستاگرام دارم

چقدر در فضاي مجازي فعاليت مي کنيد، يا بهتره بگويم چقدر برايش وقت مي گذاريد؟

متاسفانه خيلي زياد. و اين موضوع ميانگين مطالعه ام را پايين مي آورد و مطالعه را سطحي مي کند. ولي ناچار هستم در آن فعال باشم.

به خاطر مخاطبان؟

نمي توانم بگويم صرفا به خاطر مخاطب، به نظرم يک عرصه بي واسطه اي است براي اين که شما بتوانيد ديدگاه تان را بدون هيچ فيلتري در اختيار رسانه ها و مردم قرار دهيد. حتي شايد در بعضي مواقع بشود ايجاد تفکري کرد.

من به اين عنوان ازش استفاده مي کنم و هنوز فيس بوکم فعال است، هر چند کم، اما فعاليت مي کنم.

در حال حاضر دو پيج در فيس بوک و يک پيج در اينستاگرام فعال دارم و در ضمن به فن پيج ها هيچ نظارتي ندارم (با خنده)

همسر من هم با من به اين اتفاقات مي خندد!

عجيب ترين شايعه اي که در مورد خودتان شنيده ايد چه بوده است؟

در حال جمع کردم چمدانم براي سفر بودم و هنوز در تاکسي فرودگاه هم ننشسته بودم که پيغامي از يکي از دوستانم برايم آمد، و در کمال تعجب متوجه شدم که در يکي از پيج هاي سينمايي با اين خبر مواجه شده است که احسان کرمي براي هميشه ايران را ترک کرد و به آمريکا رفت، او همچنين گفته است که براي ادامه تحصيل مي رود ولي شنيده ها حاکي از آن است که قصد ماندن و همکاري با رسانه هاي آن ور را دارد. (خنده)

اين قدر دقيق و با جزييات؟ (خنده)

همين قدر دقيق (خنده) اما براي خودم کاملا مشخص بود که اين خبرها و شايعه ها از کجا مي آيد و مورد ديگر، گمانه زني در مورد همسر من است، در حال حاضر خيلي ها همسر بنده هستند. (خنده)

واقعا؟ به واسطه عکس؟

بله، خيلي ها را شايعه کردند که همسر من هستند، و اين براي من عجيب است که شما به محض اين که در کنار کسي عکس مي گيريد، مي گويند اين خانم همسرش است. چند تا همسر آخه؟ (با خنده)

اذيت تان نمي کند؟

نه، مي خندم ديگر.

اين موضوع در زندگي شخصي تان دردسرساز نشده است؟

خير، خدا را شکر که همسر من هم با من به اين اتفاقات مي خندد (خنده) و يک شب که واقعا و از ته دل خنديديم، ماجرا از اين قرار بود که: ما دوستي نزديک و خانوادگي با خانم بهاره کيان افشار داريم، يعني همسر من با ايشان دوستي خيلي نزديکي دارند، چند نفر موجي را شروع کردند که زير عکس هاي بهاره و من (ما با هم خيلي کار کرديم، ايشان از زماني که کارگرداني تئاتر مي کردم براي من بازي کرده اند) خانم من را منشن مي کردند که کجا بودي وقتي که در پايان فلان تئاتر احسان به بهاره کيان افشار کادويي آنچنان داد و بعد هم به اتفاق براي شام رفتند (خنده) خيلي بامزه بود.

همسرم مي گفتند خب حالا چي به بهاره دادي، گفتم هيچي، گلي که سر صحنه به ما داده بودند، همسرم ادامه دادند که خب شام کجا رفتيد گفتم شام جايي نرفتيم، در حال آمدن به سمت خانه بودم که بهاره را در پيتزافروشي کنار سالن ديدم و يک تکه پيتزا ازش گرفتم. (با خنده)

پس خدا را شکر اذيت تان نمي کند اين موارد؟

ما را خير، اما خيلي از دوستانم را به شدت آزار مي دهد.

همسر من تمام دوستان نزديک من را مي شناسند و اين شايعه ها بيشتر براي شان خنده دار است تا آزاردهنده. براي مثال من در فلان فرش قرمز با خانم ايکس عکسي مي گيرم، سريع وقتي مي رسم خانه همسرم عکس را نشان مي دهد يا پيغام مي فرستد که خووووب همسر جديد مبارکه. (خنده)

وقتي بي نوبت پول نو گرفتم!

شهرت تا الان چقدر برايتان لذت و چقدر سختي به همراه داشته است؟

در ايران در مقايسه با ساير نقاط دنيا سخت تر است، چون با شهرت از لحاظ رفتاري خيلي محدود مي شوي، البته براي من خيلي سخت نبوده، چون من همينم که هستم و سعي در سانسور خودم ندارم، بنابراين مشکلي با ارشاد يا خانه تئاتر تا به حال نداشته ام. اما تلويزيون خط قرمزهايش خيلي تنگ تر است و گاهي اوقات به مشکل برخورديم. اما به طور کلي در سطح جامعه دچار مشکل نشده ام.

جايي از شهرت تان استفاده کرديد؟

خير، اما اولين بار که از شهرتم لذت بردم زماني بود که شب عيد براي گرفتن پول نو در صف بانک بودم، که اتفاقا خيلي هم شلوغ بود، من نوبت گرفته بودم و نشسته بودم که آقاي صندوقدار من را شناختند و صدايم کردند، من را به پشت باجه هدايت کردند و من خودم پول شمردم و برداشتم (با خنده) اميدوارم مردم حلال کنند.

فوتبالي هستيد؟

به شدت.

آبي يا قرمز؟

قرمز.

کري مي خوانيد؟

زياد، پا بدهد خيلي خيلي و به صورت کاملا جدي (با خنده)

تا حالا نشده که کسي بتواند در کري خواني من را شکست بدهد. فقط يک نقطه ضعف دارم و آن هم در مورد بايرن مونيخ، تيم خارجي مورد علاقه ام است که مربوط به فنيال سال 1999 مي شود.

فوتبال بازي مي کنيد؟

در گذشته بله، به شدت.

اما مچ پايم دچار آسيب ديدگي شديدي شد که مجبور شدم فوتبال را کنار بگذارم و همچنين اسکوواچ و بولينگ زياد بازي مي کردم که کمرم دچار مشکل شد. (با خنده)

کاراکتر عزيزم ببخشيد به گونه اي در ذهن مخاطب جا گرفته است که اگر سوالي از کسي بپرسي و وارد جزيياتش شوي سريعا اين کاراکتر را بهت نسبت مي دهد. دليل موفقيتش از نظر شما چه بود؟

اگر خيلي جذاب شده تقصير آقاي طهماسب است. (با خنده) طراحي اين کاراکتر تماما با آقاي طهماسب بوده و 2 با 3 روز قبل از ضبط در مورد طرحي که داشتند با من صحبت کردند و گفتند که بايد همه چيز را سوال کني.

عجيب ترين عادتي که داريد؟

يکي از شيرين ترين لحظات زندگي ام زماني است که نيمه شب در سکوت مطلق خانه موضوعي فکرم را مشغول کرده است، آن وقت است که مي روم سراغ نيم کيلو پسته يا مثلا بستني ليتري و شروع مي کنم به خوردن و به موضوع مورد نظر به شدت فکر کردن.

مي توانيد با آن حجم خوراکي اي که ميل کرده ايد، بخوابيد؟ (با خنده)

بله، به راحتي (با خنده) اما چون کمي اضافه وزن پيدا کرده بودم سعي کردم اين عادت را ترک کنم. ولي برايم به شدت لذت بخش بود.

شيرين ترين و تلخ ترين خاطره اي که داريد؟

فوت پدربزرگم از تلخ ترين اتفاقاتي بود که تجربه اش کردم.

چون رابطه دوستانه اي با هم داشتيم و اين از دست دادن به شدت برايم تلخ بود. شيرين ترين خاطره هم اول، روز دامادي ام است يا بهتر بگويم زماني که همسرم را در لباس عروس ديدم که حتي از به دنيا آمدن پسرم هم برايم شيرين تر بود و دومي اش به دنيا آمدن پسرم.

در زمينه تبليغات هم به تازگي فعاليت هايي داشته ايد. درست است؟

بله با برند لامبورگيني به تازگي همکاري مي کنم. الان هم ساعتش دستم است.

چقدر پيشنهادهاي تبليغاتي داريد؟

خيلي. پيشنهاد تبليغات يک برند ترکيه اي لباس را داشتم، که به دليل نداشتن وقت نرسيدم براي عکاسي بروم و نشد، برند ديگري بود که براي پدرها و بچه ها لباس هاي ست توليد مي کرد که چون پسرم ايران نبود، آن هم نشد تا که به لامبورگيني رسيد و همکاري کرديم.
سایر اخبار
بازگشت به ابتدای صفحه
ارسال به دوستان
ارسال نظر
روایت تصویری
نگاه دوم
پیشنهاد سردبیر
پربازدیدها

آینده هویت اسلامی عربستان در سایه اصلاحات سکولار

برگزاری مراسم «قهرمان ملی»/ رونمایی از تقریظ رهبر انقلاب

عراقچی: حرکت سه کشور اروپایی در شورای حکام به پیچیده‌تر شدن موضوع خواهد انجامید/بررسی آخرین تحولات مربوط به مذاکرات هسته‌ای

۲۲ شهید و مفقود در بمباران یک خانه مسکونی/ تله مرگ‌بار حزب‌الله در مسیر نظامیان اسرائیلی

ایفون‌های فعال رجیستر نمی‌شوند!/ تصمیم وزارت صمت به ضرر دولت و مردم!

میدان حرف آخر را می‌زند/ پاسخ ما هدف قرار دادن قلب تل‌آویو خواهد بود

بانک ملت هک نشده است/ تنها همراه بانک ملت در حال به روزرسانی است

سازمان لیگ قیمت بلیت‌ها را اعلام کرد؛ نرخ براساس ورزشگاه+نامه

پزشکیان: ایران بر روابط گسترده‌تر و عمیق‌تر با کشور دوست و همسایه قطر تأکید دارد/ نخست وزیر قطر: همواره برای ایران یک همپیمان قوی و مورد اعتماد خواهیم بود

قهرمان دهه هفتادی/ جوان‌ترین شهید مدافع حرم که بود؟

درباره دوگانه تیم ملی فوتبال-صداوسیما/ کدام طرف درست می‌گوید؟

تلویزیون از رختکن تیم ملی خبر ندارد

"مثل نهنگ " و بحران‌ شناختی خاموش بعد از مادری

ایران در قبال آژانس حسن‌ نیت نشان داد/ اگر طرف‌های مقابل به دنبال تقابل باشند، ایران نیز واکنش مناسب از خود بروز خواهد داد

آن روی سکه ترامپ در فناوری/ از متضرر شدن اپل تا شانس هوش مصنوعی

وقتی موسیقی آقای آهنگساز وزن «طلا و مس» را بیشتر کرد

چگونگی رجیستر گوشی‌های آیفون‌ هنوز تعیین تکلیف نشده!/ آیفون کماکان قطعه!

کُمیت لنگ «بازار کتاب» دو سال پس از رونمایی

دل غریب من از گردش زمانه گرفت/ به یاد غربت زهرا شبی بهانه گرفت

صهیونیست‌های یهودی با این وحشی‌گری منجی را از خود می‌دانند

واکنش‌ها به ویدئوی جنجالی «صبحانه ایرانی» درباره قیصر

جریان سینمای زیرزمینی از ابتدا تاکنون/ چالش‌ها و راهکارها

ایران و سفر گروسی به تهران؛ مثبت در تعامل، قاطع در تقابل

نهاد کتابخانه‌‌های عمومی و سهمی قلیل از بودجه

شاعری که نگهبان بانک است/بی‌پولی بود که شاعر شدم!

ایران خودرو پاسخ داد/ قیمت جدید خودرو از چه زمانی اعمال می شود؟

همکاری‌ ایران با آژانس منوط به انجام تعهدات طرف مقابل است/ مسیر همکاری‌ ایران و آژانس در یکسال آینده را روشن کردیم

عملیات حنظله/ بزرگترین هک تاریخ موجودیت رژیم صهیونیستی

دانشگاه‌ها زیر ذره بین آخرین رتبه بندی تایمز/ تعداد حضور افزایشی؛ رتبه برخی کاهشی

ماجرای برهنگی یک زن در‌ محیط دانشگاه چیست؟ فشار روانی پس از متارکه

«اخلاق» باید یکی از ملاک‌های اصلی دختران و پسران برای ازدواج باشد/اهمیت خلقیات در ازدواج

داروهای لاغری اعتیادآور/ فروش در آرایشگاه‌های زنانه

بیماری‌های خطرناک در کمین افراد چاق/ از افسردگی تا سرطان‌ها

علائم افسردگی در نوجوانان/ ارتباط کاهش اعتقادات مذهبی و نا امیدی

عزل مدیران ارشد مبارزه با پولشویی سه بانک کشور

چرا انتخابات آمریکا بر اقتصاد ایران تاثیر عمده ندارد؟/ نگرانی جایز نیست

سوءاستفاده از بیماری یا بی شرمی رسانه ای

سفیر ایران: قدرت پدافند هوایی ایران در چین ترند شد

آغاز ضرب سکه با تاریخ سال بعد از ۱۵ اسفند ماه / کاهش حباب سکه

قیمت جهانی طلا امروز ۱۹ آبان/ هر اونس طلا ۲۶۸۴ دلار و ۷۷ سنت

رئیس شورای هماهنگی بانک‌ها:اجرایی‌شدن مصوبات بانکی سفر وزیر اقتصاد به استان سیستان و بلوچستان

الهامی: من مقصر اصلی شکست مقابل مس رفسنجان هستم

نقد و سیاست