به گزارش روزپلاس؛او در واکنش به درخواستهای دوازدهگانه «مایک پامپئو» وزیر خارجه آمریکا از ایران، میگوید هدف از منفیبافی علیه برجام، خراب کردن کار «باراک اوباما» رئیسجمهور سابق آمریکا بود. اتزیون با بیان اینکه نتانیاهو در عمر سیاسیاش حتی یک توافق خارجی مهم نداشته، میگوید نتانیاهو و دیگر سیاستمداران اسرائیلی در جایگاهی نیستند که آمریکا را درباره ویژگیهای یک توافق نصیحت کنند.
اتزیون درباره اینکه نتانیاهو چه میخواهد و میراث او چه خواهد بود، گفت: «اولین چیز، دفن کردن توافقات "اسلو" و از بین بردن ایده تشکیل دولتی فلسطینی است. او تا حد زیادی این هدف را محقق کرده است. دومین چیز، کنار زدن نخبگان است، که در این زمینه هم دارد خوب پیش میرود. و سومین چیز، مسئله ایران است، که در این مسئله هم او واقعا خوششانس بود که ترامپ روی کار آمد. در نبود ترامپ، میراث او، از نظر خود او، یک شکست جدی بود.»
اتزیون که اساسا سیستم سیاسی رژیم صهیونیستی را معیوب و فاقد روحیه همکاری میداند، در پاسخ به این سوال که کدام نخستوزیر بیشتر به دنبال همکاری با دیگران بوده، میگوید: «هیچکدام همکار و متوجه دیگران نبودند. این بخشی از مسئله است. چراکه سیستم از همکاری و توجه به یکدیگر، حمایت نمیکند. در بسیاری از موارد، مباحث صرفا برای ثبت در اسناد انجام میشوند و عمدتا هم عرصهای برای درگیریهای پرسنلی و سازمانی هستند، بین ارتش، شورای امنیت اسرائیل، موساد و شینبت، و تقریبا هیچوقت به سطح راهبرد یا خط مشی نمیرسد.
پس تصمیمات کجا اتخاذ میشوند؟
بین نخستوزیر و یکی دو نفری که مورد اعتماد او هستند. مثلا، برای [آریل] شارون، [دوو] ویسگلس [دادستان وقت] بود. برای [ایهود] اولمرت، توربو [یورام توربویکز دادستان وقت] بود. در مورد نتانیاهو، سوال جالبی است، اما فکر نمیکنم امروز شخص خاصی وجود داشته باشد. نخستوزیر جلسات کابینه امنیتی را زمانی برگزار میکند که همه آنها از نتیجه مطلع باشند. ضمنا انواع و اقسام نشستها وجود دارد که نخستوزیرها برگزار میکنند تا بتوانند خودشان شرکتکنندگان و کسانی را که شرکت نمیکنند، انتخاب کنند. به طور کلی به این نشستها «رایزنیهای امنیتی» میگویند که در واقع کد رمزی است برای اینکه «بیائید درباره مسائل دیپلماتیک و سیاستگذاری صحبت کنیم، بدون آنکه وزارت خارجه حضور داشته باشد.»
چرا؟
چون وزارت خارجه را نمیخواهند. به ما اعتماد ندارند. وزارت خارجه از نظر آنها سازمانی است که واقعا چیزی برای عرضه در بحثها ندارد. عملا، حوزه دیپلماتیک از وزارت خارجه گرفته و به نفع دیگران مصادره شده است. نخستوزیر به صورت فزایندهای، از طریق اداره امور سیاسی-نظامی وزارت دفاع که کنترل روابط اسرائیل با اردن را هم در اختیار دارد، شخصا فعالیتهای دیپلماتیک را بر عهده گرفته است. موساد هم که همواره در منطقه خاکستری بوده، اکنون برای مداخله در این حوزه، احساس آزادی عمل میکند. نه فقط به وزارت خارجه نسبت به اینکه اطلاعات را درز نمیدهد اعتمادی وجود ندارد، بلکه تصور میکنند که وزارت خارجه محل درز اطلاعات و سنگر چپگراهاست.
آیا این تصور واقعیت دارد؟
مانند هر برداشتی، به هر حال میزانی از حقیقت در آن هست، اما در نهایت، اخلاق حرفهای در وزارت خارجه از هر گرایشی قدرتمندتر است. میانهروی و تدبیر به عنوان چپگرایی تعبیر میشوند. من در سالهای اخیر گرایشی ثابت را شاهد بودهام: زمانی که گزینهها، آماده شدن برای جنگ و تلاش برای ممانعت از وقوع آن، از طریق پرداخت هزینه و از طریق ساز و کارها و توافقهای دیپلماتیک باشد، گزینه پیش فرض تمام کابینههای اسرائیل در طول نسلهای مختلف، رفتن به جنگ بوده، چراکه هزینه سیاسی آن کمتر است. در بسیاری از موارد، ما جنگ آغاز میکنیم، بهای آن را میپردازیم و از جمله قربانی میدهیم و نهایتا به چیزی میرسیم که میتوانستیم بدون خونریزی هم به آن برسیم. این در مورد عملیاتهایمان در غزه و نهایتا تفاهمهایی که با حماس به آنها میرسیم و البته هم همیشه تکذیبشان میکنیم، صادق است. این در مورد لبنان و حزبالله هم صادق است، درباره خطوط تهاجم علیه ایران هم صادق است، هرچند که موافقم که این یکی، مسئلهای به مراتب پیچیدهتر و دشوارتر است. در هر جبههای که توافقی وجود دارد، ما میتوانستیم قبلا آنها را بپذیریم، اما این کار را نکردیم.
*******
ایرانیهای صبور
او در ادامه به انتقاد از رویکرد «دونالد ترامپ» رئیسجمهور آمریکا درباره نهادهای دیپلماتیک و امنیتی ایالات متحده پرداخت و گفت او در حال از بین بردن این نهادهاست: «من هنوز هم با کارکنان وزارت خارجه آمریکا یا سازمانهایی مانند اف. بی. آی یا سیا صحبت میکنم. ترامپ دارد به صورتی نظاممند و بیرحمانه این سازمانها را نابود میکند. افراد را بیرون میاندازند یا مجبور میکند که بروند. پستهای بسیار زیادی در سطح سفارت یا ردههای ارشد وزارت خارجه وجود دارد که ترامپ آنها را خالی گذاشته است.
بسیاری از اسرائیلیها تصور میکنند که ترامپ برای ما رئیسجمهور خوبی است.
انگار اسرائیل تنها جایی است که ترامپ میتواند دوباره آنجا انتخاب شود. این پیامی درباره ما دارد و متأسفانه نشان میدهد که دولت تا چه حد بر گفتمان حاکم بر اسرائیل کنترل دارد. به همان اندازه که اینجا اوباما را بدنام میکردند، دارند ترامپ را خوب و مثبت جلوه میدهند. نتانیاهو و افرادی مانند «شلدون ادلسون» (سرمایهدار صهیونیست و حامی مالی حزب لیکود) نفوذ بسیار گستردهای بر ترامپ دارند و این مسئله پیش از انتخابات هم مشهود بود.»
اتزیون با بیان اینکه اوباما بهتر از ترامپ اولویتهای امنیتی تلآویو را تشخیص میداد، ترامپ را به بیبرنامگی و ناتوانی در دستیابی به توافق متهم کرد و گفت: «نتانیاهو میخواهد ایالات متحده آن کار را برای ما انجام دهد.»
یعنی حمله به ایران؟
بله. همینطور، درباره سوریه و فلسطینیها.
به نظرتان چنین اتفاقی میافتد؟
نه، چراکه بازه زمانیای که ایرانیها بر اساس آن فکر میکنند، طرح میریزند و اقدام میکنند، به مراتب طولانیتر است. فکر میکنم ارزیابی ایرانیها این است که رژیم ایالات متحده پیش از رژیم ایران تغییر میکند. و به محض آنکه ترامپ برود، بازی تازهای آغاز میشود. آنها صبور هستند. فکر میکنم نهایتا موازنهای ایجاد میشود که نه شامل حمله به تأسیسات هستهای ایران است و نه تولید بمب توسط ایرانیها. ایرانیها باهوشتر از آنند که چنین بیعقلیای کنند.
*******
او در پایان درباره دلیل بازنشستگی زودهنگامش از وزارت خارجه رژیم صهیونیستی آن هم در حالی که قرار بود نفر دوم سفارت این رژیم در واشنگتن باشد و حتی فرزندانش را در مدارس این شهر ثبت نام کرده بود، اختلاف با «آویگدور لیبرمن» وزیر خارجه وقت و وزیر جنگ کنونی را یادآور میشود و میگوید: «میتوانم داستانی برایتان تعریف کنم. در واقع، دو واقعه که به خاطرم میآید. در واقعه اول، «آرون آبراموویچ» فرد فوقالعادهای که آن زمان مدیر کل وزارت خارجه بود، از من خواست به عنوان بخشی از برنامه توجیه وزیر خارجه جدید، ارائهای درباره ایران برای او داشته باشم. من لپتاپی محرمانه و ارائهای درباره موضوع ایران در آن، داشتم. هرچیزی که میخواهید در این مورد بدانید، اما میترسید در موردش سوال کنید. در اتاق مینشینیم، جمع بسیار کوچکی است، آرون میگوید اران ارائه میکند. سپس لیبرمن میپرسد، اینجا چه داری؟ من میگویم، نقشهای کامل از هر سناریوی ممکن درباره مسئله ایران. و بعد، او میگوید علاقهای ندارد. این پایان جلسه بود. این یک پیام است، یک نشانه است.
چند هفته بعد، او دوباره آن جمع کوچک مقامهای ارشد وزارت خارجه را در هتلی در «مامیلا» (شهری در مجاورت بخش قدیمی قدس) گردهم میآورد. سپس لیبرمن به ما میگوید: بگویید ببینم منافع اسرائیل در ارتباط با مصر چیست؟ و من به عنوان دانشآموختهای ممتاز که از شورای امنیت اسرائیل آمدهام، دستم را بالا میبرم و میگویم «حفظ توافقنامه صلح...»، و لیبرمن میزند زیر خنده و میگوید «پسر، چه چپگرایی هستی!» سپس همه دوستانم هم با او میخندند. اینجاست که میفهمی یک انتخاب داری: یا با آنها همرنگ میشوی، یا کنارت میزنند. پیشنهاد کارداری در واشنگتن پس از آن به من رسید که من برای گرفتن سمتهای سفارتی در هر جایی تلاش کردم و هر بار آنها مانع شدند. آنها حتی تلاش کردند از حضورم در واشنگتن هم ممانعت کنند.»
فارس