شاید برای ما حضور خارجیها در خیابانهای اطرافمان به چند لحظه ذوق و تعجب از ظاهر متفاوتشان ختم شود، اما برای خود آنها همهچیز اینقدر ساده نیست. مخصوصا اگر روزهایی را برای سفر به ایران انتخاب کرده باشند که از بسیج همگانی در شهرهای توریستی برای پذیرایی از مهمانان خبری نیست. اصفهان از آن شهرهایی است که روزهای تعطیلش با روزهای غیرتعطیل زمین تا آسمان فرق میکند؛ حتی آب زایندهرود هم که روزهای تعطیل و در استقبال از مسافران اصفهان را طی میکند در این روزها سر از جاهای دیگر درمیآورد؛ اگرچه خودش در این اتفاق چندان نقشی ندارد.
اصفهان روزهای غیرتعطیل شهر آرامی است که از مهمانان خارجیاش بهسردی استقبال میکند؛ «هوا گرم است و کاسبی هتلها و مغازهدارها کساد شده است، اما این باعث نمیشود کیفیت کارشان را آنقدر بالا ببرند که مسافران راضی باشند؛ اتفاقاً اوضاع طوری است که انگار باید سودی را که قبلاً از چندهزار مسافر عایدشان میشد حالا از همین تعداد کم به دست بیاورند.» این حرفها را «مجید» میزند؛ کسی که هفت سال است بهصورت آزاد تورلیدری میکند.
او فکر میکند مردم ایران، برخلاف مردم دیگر کشورها، در روزهایی که از توریستها خبری نیست قدر مسافران را نمیدانند. منظور او از «مردم» فقط اهل کوچه و بازار یا صاحبان هتلها نیستند؛ بلکه حتی مسئولان شهری هم در روزهایی که قرار نیست اصفهان مملو از توریست باشد مسئله مهمانان خارجی را بهطور کلی فراموش میکنند تا تعطیلات بعدی که دوباره حرف از لزوم ارتقای کیفیت ارائه خدمات به گردشگران خارجی به میان بیاید.
هتلهایی با دو ستاره اضافه
اصفهان تنها یک هتل پنجستاره دارد. هتل عباسی که در زمان صفویه ساخته شده است معروفترین هتل اصفهان محسوب میشود و تنها هتلی است که میتواند عنوان بینالمللی را یدک بکشد. بعد از عباسی چند هتل چهارستاره در فهرست هتلهای اصفهان دیده میشود که تعدادشان هم چندان زیاد نیست.
«لیا» که سه هفته است از لهستان به ایران آمده و سه روز از این مدت را در اصفهان گذرانده است ستارههایی را که روی تابلوی هتلهای ایرانی جا خوش کردهاند قبول ندارد و میگوید: «وقتی ما میخواستیم هتل رزرو کنیم یکی از اعضای خانوادهمان که ایران زندگی میکند هشدار داد که به تعداد ستارهها اعتماد نکنیم و حتماً هتلی پیدا کنیم که امکانات خوبی داشته باشد. وقتی به ایران آمدم معنی این حرف را بهتر فهمیدم؛ چون در شهرهایی مانند تهران، تبریز و اصفهان هتلهای پنجستاره، با ارفاق، امکانات هتلهای سهستاره بینالمللی را دارند.»
مردی که همراه «لیا»ست و چند سال است که در ایران زندگی میکند حرفهای او را تأیید میکند، ولی منصفانهتر از او درباره هتلها حرف میزند: «درست است که امکاناتی که هتلهای ایرانی ارائه میدهند بهصورت عمومی از هتلهای بینالمللی کمتر است، اما خب قیمتهای کمتری هم دارند؛ با وجود این، بعضیها راضی هستند که پول خوبی بدهند، ولی محل اقامت راحتتری داشته باشند و خدمات باکیفیتتری دریافت کنند. اگر از من بپرسند میگویم بیشتر هتلهای ایرانی با توجه به امکانات و قیمتهایشان بیشتر از سهستاره نیستند، البته در تهران هتلهای بهتری هم وجود دارد.» موضوع اسکان گردشگران در شهرهای توریستی ایران مسئله تازهای نیست.
رئیس جامعه تورگردانان ایران که سال گذشته اعلام کرده بود ایران با بنبست اسکان توریستها مواجه است هنوز هم روی حرفش ایستاده است و میگوید: «ایران تا زمانیکه نتواند بحران اسکان گردشگران را پشتسر بگذارد، نمیتواند ادعا کند در مسیر سهمخواهی از صنعت توریسم جهانی وارد شده است؛ کشوری که دیدنیترین و جذابترین شهرهایش از داشتن هتلهای مناسب محروم هستند چطور میتواند میزبان کسانی باشد که بهراحتی میتوانند کشور دیگری را انتخاب کنند و دردسرهای کمتری هم به جان بخرند.»
ابراهیم پورفرج ایران را با کشورهایی که در چند سال گذشته شرایط مشابهی داشتهاند مقایسه میکند و میگوید: «ترکیه تا همین چند سال پیش وضعیتی حتی بدتر از ایران داشت، اما بالاخره به این نتیجه رسید که اگر میخواهد از پتانسیلهایش برای جذب گردشگر استفاده کند باید در زمینههای مختلف تغییراتی ایجاد کند که یکی از آنها ساخت هتلهایی است که استانداردهای بینالمللی داشته باشند، ولی در کشور ما با وجود اینکه هرچندوقت یکبار، بهخصوص با نزدیکشدن تعطیلات ژانویه و عید نوروز، مسئولانی مانند رئیس سازمان میراث فرهنگی یا شهرداریها درباره لزوم ساماندهی به وضعیت اسکان گردشگران وعدههایی میدهند، اما عملاً عزمی در آنها برای اینکه واقعاً این معضل را حل کنند دیده نمیشود.»
گردشگران، فرصتی برای مهاجرت
«بیستویک روز است که به ایران آمدهام و در این مدت چهار نفر از من خواستگاری کردهاند؛ حتی یکی از آنها متاهل بود و ادعا میکرد که از لحظه اول که من را دیده همسرش را فراموش کرده است و نمیتواند فکر نبودن من را بکند.» این را میگوید و میخندد البته خنده «جوانا» خیلی هم طول نمیکشد و بلافاصله با اخمهایی که در هم رفتهاند ادامه میدهد: «خیلیها تا میفهمند که من از آمریکا آمدهام و بنا به دلایلی قرار است مدتی در ایران بمانم، تصمیم میگیرند بیشازحد به من نزدیک شوند. اگرچه خیلی محبت میکنند، برای زن 43سالهای مانند من این رفتارها آزاردهنده است. خیلیها وقتی با من حرف میزنند فکر میکنند دارند به یک ویزای آمریکا نگاه میکنند، نه به یک آدم که شخصیت و احساس دارد.»
او فکر میکند جوانان ایرانی واقعاً خوشتیپ و مهربان هستند، اما نمیتواند عطش آنها برای ترک ایران را درک کند؛ میگوید: «انگار همین که پایشان به اروپا و آمریکا برسد به آنچه میخواهند رسیدهاند و نمیدانند که اگر مهاجرت کنند تازه شروع بسیاری از مشکلات است. تا جایی که من فهمیدهام رویای رفتن از ایران و رسیدن به کشوری دیگر در اغلب دختران و پسران ایرانی وجود دارد؛ حتی آنهایی که وضع مالی خوبی دارند و در کشور خودشان خیلی خوش میگذرانند.»
تجربه جوانا البته که میتواند تجربه منحصربهفردی باشد و برخوردهای او با ایرانیها این تصور را از ایران در او ایجاد کرده باشد، اما درنهایت چنین تجربهای میتواند جای خالی آموزشهای شهروندی برای پذیرایی از مهمانان خارجی را یادآوری کند؛ آموزشهایی که برای کشوری که میخواهد وارد بازار گردشگری شود حیاتی است.
آموزشهای شهروندی؟ نداریم
وقتی کشورهای کره و ژاپن برای میزبانی از توریستهای جامجهانی آماده میشدند مسئولان این کشورها اعلام کردند که بزرگترین چالششان ساخت ورزشگاهها و هتلهای بزرگ و مناسب نیست، بلکه آنچه واقعاً نگرانشان کرده برخورد مردم کشورشان با مهمانان خارجی است. حالا اگرچه ایران قرار نیست بهاین زودی میزبان یک اتفاق جهانی در ابعاد مسابقات بینالمللی باشد، اما اگر قرار است مهمانان خارجی خاطره خوبی از ایران داشته باشند عامه مردم باید علاوه بر مهماننوازی خصوصیات دیگری هم یاد بگیرند.
«مانیا» که چشمهای روشن و موهای بوری دارد، میگوید: «ایرانیها خیلی عالی و مهماننواز هستند، اما گاهی ما را خسته میکنند؛ مثلاً بهمحض اینکه کمی با آنها گرم میگیریم توقع دارند که دعوت شامشان را بپذیریم یا اینکه قبول کنیم فردا جاهایی که فکر میکنند باید ببینیم به ما نشان بدهند؛ درحالیکه خیلی از ما برای داشتن آرامش به مسافرت میآییم و بعضی از سماجتها آزارمان میدهد.»
او با خنده میگوید: «خیلی از ایرانیها دوست دارند بدانند که باقی مردم دنیا دربارهشان چه فکری میکنند و از حالا که ما ایران را از نزدیک دیدهایم چقدر نظرمان عوض شده است. اینها خیلی بامزه هستند، اما تا وقتیکه ما به نمونه آزمایشی برای تمرین زبان انگلیسی تبدیل نشویم.»
او از شوخیهایی که مردم با توریستها میکنند هم خیلی خوشش نیامده است و میگوید: «من و چندتا از دوستانم چندبار بدون اینکه بفهمیم، سوژه شوخی عدهای شدیم. این تجربه را از چند نفر دیگر هم شنیدهام.» این حرفها وقتی بیشتر معنا پیدا میکند که در شلوغترین روزهای مهمانداری شهرهایی مانند اصفهان هیچ توصیهای به مردم برای نحوه برخورد با گردشگران نمیشود؛ حتی در حد یک پوستر شهری ساده.
منبع: روزنامه بهار