برچسب: من
وقتی صدای مریم را در خیابان شنیدم فهمیدم کار از کار گذشته. فهمیدم شد آنچه نباید میشد و مقصر همه اینها من بودم.
صدای مریم غم داشت. ضجه میزد و التماس سالها خانمی کردن و دم نزدن را در فریادهایش ریخته بود، اما من خشکم زده بود و فقط نگاه میکردم. نه این که نخواهم کاری کنم، نمیتوانستم.
کد خبر: ۳۴۸۷۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۲/۰۷