زوایای پنهان از ترور نافرجام آیت‌الله خامنه‌ای

امروز سالگرد ترور حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در مسجد ابوذر تهران است. تروری که اگرچه در چارچوب هدف گروه‌های معاند مبنی بر حذف چهره‌های نزدیک به حضرت امام(ره) صورت گرفت اما نافرجام ماند.
کد خبر: ۸۶۵۹۹
تاریخ انتشار:۰۶ تير ۱۳۹۷ - ۱۹:۵۶ - 27 June 2018
به گزارش روزپلاس، حجت‌الاسلام رضا مطلبی از مبارزین پیش از انقلاب اسلامی است که از اوان نهضت امام(ره) همراه با دیگر شاگردان ایشان به قیام و مبارزه برخاست. چهل و اندی سال است که امام جماعت مسجد ابوذر، واقع در خیابان ابوذر تهران(محله فلاح) است.

حجت الاسلام مطلبی از چهره های حاضر در روز ۶ تیرماه سال ۶۰ در مسجد ابوذر بوده است؛ همان روزی که گروهک منافقین با جاسازی مواد منفجره در داخل یک ضبط صوت، قصد جان آیت‌الله خامنه‌ای را کردند اما با عنایت الهی، تیر منافقین به سنگ خورد. در گفتگویی که با حجت‌الاسلام مطلبی داشتیم، بیشتر درباره این حادثه صحبت کردیم.

از سابقه فعالیت های مبارزاتی خود پیش از انقلاب اسلامی توضیح بفرمایید.

من تحقیقا از آن زمانی که امام «ب» بسم‌الله را در انقلاب شروع کرد، دنبال مسائل انقلاب و مبارزه با دستگاه ستمشاهی بودم. قبل از اینکه اینجا(مسجد ابوذر) بیایم -من الان ۴۰ و اندی سال است که امام جماعت مسجد ابوذر هستم- در قم یا بقیه روستاها بودم، تمام محرم‌ها و ماه رمضان‌ها به تبلیغ می رفتم؛ آن زمان در روستاها سپاه دانش راه افتاده بود. از سپاه دانش چیزی می‌دانید؟

اصل ششم انقلاب سفید بوده است.

این‌ها به معنای واقعی کلمه موی دماغ روحانیان بودند. بسیار ما را اذیت می‌کردند. مثلا می‌گفتند چرا فلان حرف را زدید؛ باید انتهای صحبت‌تان به جان شاه دعا کنید. متاسفانه بعضی، آن زمان برای اینکه منبر بروند، چه بسا یک دعایی هم می‌کردند که حرام، گناه و معصیت بود.

بنابراین شما از همان عنفوان حرکت حضرت امام، وارد جریان‌های مبارزاتی شدید. با کدام چهره‌های انقلابی حشر و نشر بیشتر داشتید؟

افراد بسیاری بودند.

با آیت‌الله خامنه‌ای چه زمانی آشنا شدید؟

حضرت آقا آن زمان در مشهد بودند و به تهران هم می‌آمدند. ما آقا را مانند آقایان هاشمی رفسنجانی، ربانی املشی و ربانی شیرازی، به عنوان فردی عادی، خوب و با سطح بالا می‌شناختیم. این‌ها گروه ممتازی بودند.

شما پیش از انقلاب اسلامی چند مرتبه زندانی شدید؟

یک بار.

جریان دستگیری را توضیح می فرمایید.

در سال ۵۶ حاج آقا مصطفی خمینی به شهادت رسید. برای ایشان مراسم ختمی در مسجد جامع واقع در بازار برگزار کردند. پس از این، برگزاری دومین یا سومین مراسم ختم برای آقامصطفی، در مسجد ابوذر به عهده من گذاشته شد. مسجد ابوذر هم آن زمان، در تهران به لحاظ موقعیت جغرافیایی بسیار دورافتاده بود. من در مسجد اعلام مراسم ختم کردم. مقدمات ختم را هم بسیار مفصل برگزار کردیم. برای اعلام مراسم ختم، از ۳۳ نفر از علمای منطقه(ابوذر) امضاء گرفتم؛ اسم من آخر از همه بود. از مرحوم آقای فلسفی برای سخنرانی در این مراسم دعوت کردیم.

تعدادی را برای پخش اعلامیه‌های مراسم ختم آقامصطفی مامور کردم. به بچه‌ها گفتم اگر خطری تهدیدتان کرد، بگویید فلانی(اشاره به خودش) مسئول است. کلانتری یازده در منطقه «هفت چنار» تعدادی از این بچه ها را گرفت. فهمیدند که من این‌ها را مامور کرده بودم. من آن شب خواب بودم. ماموران ساعت ۲ بعد از نصف شب به درب منزل ما آمدند. وقتی درب را باز کردم، دیدم ۱۰ یا ۱۵ مامور آمده‌اند. من برای این مساله خود را آماده کرده بودم.

ابدا فکر نمی‌کردم برای اعلام یک مراسم ختم، بخواهند برای من پرونده درست کنند. ماموران خانه مرا گشتند؛ چند جلد کتاب و چند قبض سهم امام پیدا کردند. این‌ها برای من پرونده شد. من را به کمیته مشترک ضد خرابکاری بردند و ۴ ماه در سلول انفرادی نگاه داشتند. پس از برگزاری ۲ یا ۳ جلسه دادگاه، من را به سه سال زندان محکوم کردند و به زندان اوین بردند. از قبل می‌دانستم چه کسانی در اوین حضور دارند. چون اهل مبارزه بودم، می‌دانستم مثلا در بند ۱ یا بند ۲ زندان اوین چه کسانی هستند.

من نذر کرده بودم اگر مرا به بند ۱ بردند، چند روز روزه بگیرم. آقایان هاشمی رفسنجانی، منتظری، لاهوتی و دعاگو در این بند حضور داشتند. من را به بند ۱ بردند. ۱۷، ۱۸ نفر در بند ۱ در یک اتاق بودند. یک اتاق بود که سه نفر در آن بودند و من را هم به آن اتاق بردند. آقایان طالقانی، منتظری، عزت‌شاهی و من در این اتاق بودیم. آقای منتظری در همانجا درس می‌داد و ما در کلاس‌های ایشان شرکت می‌کردیم. با آقای دعاگو، قصص و داستان‌های قرآن را کار می‌کردیم.

تصور می‌کردید سال بعد از این اتفاقات، انقلاب شود؟

ابدا. اصلا باور نمی‌کردیم. البته خبرهایی که در زندان به ما می‌رسید، مایه امیدواری بود. خبر تظاهرات را می‌شنیدیم. وقتی زندانی‌ها را در سال ۵۷ آزاد می‌کردند، بعضی از بچه‌ها گریه می‌کردند چون اولا باورشان نمی‌شد و ثانیا فهمیده بودند این زندان‌شدن‌ها روی مردم تاثیر گذاشته است. من ۲ ماه پیش از انقلاب اسلامی آزاد شدم. اصلا دوست نداشتم که آزاد شوم؛ می‌خواستم در زندان بمانم.

وقتی از زندان آزاد شدید شرایط کشور چگونه بود؟

حکومت نظامی بود. همین که از زندان بیرون آمدیم، نرسیده به هتل اوین ما را از ماشین پیاده کردند. نیم ساعت تا برقراری حکومت نظامی وقت داشتیم. یک ماشین «شِوِلِت» جلوی ما نگه داشت. سه تایی سوار شدیم. ما را تا میدان انقلاب برد. وقتی به منزل رسیدم، دیدم برای پدرم مراسم عزاداری گرفته‌اند. پدرم فوت شده بود و من بی اطلاع بودم.

آیا پیش از این باز هم زندانی شده بودید؟

خیر؛ البته من چندین بار بازداشت شدم. مثلا در قم بازداشت شدم و یک شب در بازداشتگاه ماندم.

شما پس از انقلاب مسئولیت گرفتید؟

من فقط ۱۵ سال در معاونت اجتماعی سازمان تبلیغات اسلامی بودم. برای نمایندگی مجلس به من خیلی اصرار می‌شد. خدا رحمت کند آقای عسگراولادی را؛ ایشان یک روز به من گفت: «ما تحقیق کرده‌ایم و شما جایگاه دارید و رای می‌آورید.» من هم در جواب گفتم اگر امام بگوید بمیر، من می‌میرم اما اگر بفرمایند برو نماینده شو، من نمی‌شوم! چون وضعیت خودم و وضعیت خانوادگی‌ام به این مسائل نمی‌خورد.

مسجد ابوذر چه سالی بنا شده است؟

دقیقا نمی‌دانم ولی فکر می‌کنم اوایل دهه ۵۰. درب مسجد بسته بود و امام جماعت هم نداشت. این مسجد را فردی به نام «داوود فلاح» بنا کرد که نام محله‌ای که امروز بعضا فلاح گفته می‌شود، از اسم این فرد گرفته شده است. این فلاح، باجناقی داشت به نام «رحیمی صفت» که بازاری و آدم خوبی بود و الان هم زنده است؛ با شهید «محلاتی» هم دوست بود. این‌ها از قم، روحانی خواستند؛ من هم به اطرافیان امام گفته بودم اگر تهران جایی پیدا شد، حاضرم بروم تهران؛ چون نمی‌توانستم درس بخوانم و زندگی برایم مشکل شده بود. برای همین، شهید محلاتی و امام جمارانی من را به عنوان امام جماعت مسجد، نصب کردند.

فلاح، ابتدا ارتشی بود. پس از آن متمول و ثروتمند شد. در سال‌های آخر رژیم هم نماینده مجلس شد. از من هم می‌خواست که حمایتش کنم. من که شاگرد امام بودم، امام تمام مشکلات کشور را از مجلس می‌دانست. امام می‌فرمودند: «اگر ما در مجلس یک مدرس داشتیم، این مشکلات پیش نمی‌آمد» من هم حمایت نکردم.

یک بار فلاح من را به دفترش دعوت کرد، گفت یک سری از روحانیان محله از نامزدی من برای مجلس حمایت کرده‌اند، من همانجا گفتم اگر بتوانم، ساختمان مجلس را روی سر نمایندگان خراب می‌کنم. قبلا شکل مسجد این طوری نبود؛ فقط یک چاردیواری بود که بعدها بقیه را من اضافه کردم. دیوارهای مسجد آن زمان از گچ بود.

به حادثه ترور نافرجام آیت‌الله خامنه‌ای در تاریخ ۶تیرماه سال ۶۰ بپردازیم. چطور شد به فکر دعوت از ایشان برای سخنرانی افتادید؟

خدا آقا را حفظ کند. دنیای آن روز، دنیای توطئه و شایعه‌سازی بود. مثلا شهید مظلوم بهشتی، تقریبا پَست‌ترین آدم در این کشور شده بود. حضرت علی(ع) دومین انسان روی زمین است اما علی به کجا رسید؟ بالای منبر و پس از نماز به علی فحش می‌دادند. در زمان انقلاب هم همین‌طور شد. آقا آن زمان نماینده مجلس بودند. ایشان تصمیم گرفتند در مناطق جنوبی تهران درباره موضوعات روز انقلاب با مردم صحبت کنند؛ از جمله در خیابان «ری» در مدرسه فیلسوف‌الدوله.

یک بار آقای «بشیر عبدی» از بچه‌های حزب جمهوری اسلامی به من زنگ زد و گفت آیت‌الله خامنه‌ای می‌خواهند برای سخنرانی به مسجد ابوذر بیایند؛ من هم گفتم افتخار می‌کنیم. من جلسه را بسیار خوب اداره کردم. مردم آنقدر جمع شده بودند که مسجد و خیابان‌های اطراف پُر شد. حوالی ظهر روز ۳۱ خردادماه که شد، زنگ زدند گفتند آیت‌الله خامنه‌ای به دلیل استیضاح بنی‌صدر وقت نمی‌کند به مسجد بیاید. من هم با وجود اینکه برای آن مراسم زحمت کشیده بودم، خوشحال شدم. گفتم آخ جون آقا نیاید! اما فقط این پدرسوخته(اشاره به بنی صدر) از مملکت برود.

بنابراین شما قبل از تاریخ ۶ تیر، یک بار در تاریخ ۳۱ خردادماه هم از آقا دعوت کرده بودید؟

بله البته من دعوت نکردم. آن ها خودشان دعوت کردند و ما از خدا خواسته قبول کردیم. فکر نمی کردم آقا بخواهد دوباره بیاید. هفته بعد از آن، روزنامه جمهوری اسلامی در خبری کار کرد که آقا برای سخنرانی به مسجد ابوذر می آیند. آقا روز ۶ تیرماه، یک ساعت مانده به ظهر به مسجد آمدند. ایشان از من خواست تا امامت را به عهده بگیرم، من گفتم ابدا. نماز را به امامت ایشان اقامه کردیم. آقا میان دو نماز شروع به سخنرانی کردند.

آن زمان هر کسی با یک ضبط صوت به مسجد می‌آمد. در وسط سخنرانی آقا دیدم فردی با یک ضبط صوت در بغل، دارد از میان جمعیت می‌آید. اگر کسی می‌گفت چرا ضبط صوت را بیرون در حیاط نگذاشته‌ای، احتمال داشت بگوید ضبط صوت من ضعیف است و صدا را خوب نمی‌گیرد. اصلا کسی از مساله‌ای مثلا انفجار یا چیزی مثل این، ترس و واهمه‌ای نداشت. اگر یک نفر صدتا ضبط صوت هم با خودش به سخنرانی می‌بُرد، کسی نمی‌گفت چرا این تعداد داری می‌بَری.

پس با وجود ترورهای گروه‌هایی مثل فرقان یا گروه هایی از این دست و شهادت چهره‌هایی مانند مطهری، عراقی یا حتی ترور افرادی مانند هاشمی رفسنجانی، ترس و واهمه ای از پیشامد موضوعات امنیتی نداشتید؟

خیر؛ از این خبرها نبود. هیچ فردی و حتی خود آقا فکر نمی‌کرد درون این ضبط صوت خبری باشد. در اواسط سخنرانی، چون ضبط صوت حاوی مواد انفجاری بود، به یکباره شروع به سوت‌زدن کرد. همانجا آقا فرمودند: «این بلندگو را درست کنید.» فکر می‌کردند اشکال از بلندگو است. قاعده این است وقتی بلندگو ضعیف یا قوی باشد، سخنران عقب یا جلو می‌شود. اگر قوی باشد، مثلا عقب می‌رود. اما خدا خواست که آقا به سمت چپ حرکت کنند که وقتی ضبط صوت منفجر شد، به دست راست ایشان اصابت کرد.

پس از انفجار، ناله و شیون مردم بلند شد. خون روی فرش می‌ریخت. آقا را بلافاصله به چند درمانگاه بردند، چون ابعاد حادثه زیاد بود قبول نمی‌کردند. مجبور شدند ببرند بیمارستان «بهارلو». رادیو بلافاصله خبر را مخابره کرد. نمایندگان مجلس و شخصیت‌ها که به بیمارستان می‌آمدند، می‌گفتند آقای مطلبی! تو که عرزه نداری، چرا مراسم برگزار می‌کنی؛ چرا دعوت کردی؟ من اصلا از کسی دعوت نکرده بودم. حزب جمهوری اسلامی دعوت کرده بود و من فقط میزبان بودم.


مهر



بازگشت به ابتدای صفحه
ارسال به دوستان
ارسال نظر
روایت تصویری
نگاه دوم
پیشنهاد سردبیر
پربازدیدها

پایان دوران مدارا با قاره سبز/ اروپاییان خواستار بازگشت یکطرفه و کامل ایران به توافق هسته‌ای هستند!

ورق در بازار خودرو برگشت؛ قیمت‌ها صعودی شد/ آخرین قیمت پژو، سمند، ساینا، شاهین، دنا و تارا + جدول

مربی لهستانی از حضور در ایران گفت؛ «خوردن بهترین هندوانه و سخت بیدار شدن در صبح!»

کاسبی ربوی و ربا خواری/ صدی و سه‌ونیم!

سفر به پاکستان و سریلانکا در مقطع فعلی پیام مهمی داشت/ می‌توانیم همکاری‌های خوبی با کشورهای همسو، همسایه و آسیایی داشته باشیم

با حقوق پایه چند متر خانه در تهران می‌توان خرید؟

بازاری‌ها فروشنده شدند/ بازگشت دلار به کانال ۶۲ هزار تومان

استعفای ناگهانی فرمانده یگان «اشباح» ارتش رژیم صهیونیستی

نرخ آپارتمان در چیتگر چقدر است؟+ جدول قیمت

ادامه خیزش دانشجویان آمریکایی این بار در تگزاس/ اعتراضات دانشجویان با دخالت نیروهای پلیس به خشونت کشیده شد

افتتاح سرکنسولگری ارمنستان در تبریز/تصمیم کشور همسایه بعد از اقدام ایران

صحبت‌های مجدی حسینی؛ انتقاد عوام فریبانه و دیگر هیچ/ خودت چه کار کرده‌ای ؟

کتاب «چالش‌های تاریخی» اثر سلیمی نمین رونمایی شد

تاثیر امواج تلفن همراه بر سلامت

جا زدن پل‌های شناور به جای سامانه پدافندی/ احمق و احمق‌تر! / دروغ شاخدار به روایت تصویر

قانون مالیات بر عایدی سرمایه تغییرات گسترده ای داشته و صرفا اصلاح ایرادات شورای نگهبان نبوده/ این قانون برای کسانی است که می‌خواهند قدرت خریدشان را حفظ کنند

قابل توجه صیانتیون و حامیان محدودکردن پلتفرم های خارجی/ حمله و توهین به دفتر رهبر انقلاب، توسط تندروها در ایتا

علائم جسمانی انواع اضطراب‌/ اضطراب اجتماعی چیست؟

آمار شهدای غزه از ۳۴ هزار تن گذشت

شماره گذاری خودرو مشمول پرداخت عوارض شد

موزه تاریخ کانون پرورش فکری کودکان ثبت ملی شد

دستور جمع‌آوری یک مکمل تقویتی رشد مو از سطح بازار

موضع جدید عربستان در رابطه با جنگ اسرائیل و غزه

دارندگان کارت سوخت حتما بخوانند/ خبر جدید رسانه دولت درباره سهمیه بنزین خودروها

واریز ۹۱۰ میلیارد تومان سود به حساب ۶۰ هزار سهامدار

نگاهی دیگر به «گناه فرشته»/ قد بکش از پشت «نقاب»

چرایی واکنش ها به توئیت عضو دفتر رهبرانقلاب / تلاش عده ای برای کاستن اعتبار خبری دفتر رهبر انقلاب با تئوری «فقط پشت بلندگو»؟!

آخرین قیمت طلا امروز جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۰

توضیحات کاظم صدیقی درخصوص غفلت صورت گرفته در تاسیس موسسه‌ای در ماجرای ازگل/ از خدا استغفار و از مردم عذرخواهی می‌کنم/ توقع دارم به تخلف احتمالی آشنا و غیرآشنا رسیدگی شود

زمانی برای تسویه حساب های قدیمی با اردن

گفتگوی دو وزیر سابق در خصوص صداوسیما

مالکان استقلال و پرسپولیس مشخص شدند

توضیح وزیر ارتباطات درباره شرایط افزایش سرعت اینترنت

عربستان خواستار تصویب قطعنامه ای علیه اسرائیل در شورای امنیت شد

شکایت تریدرهای رمزارز از اپل؛ قاضی پرونده را رد کرد

وقتی مزخرفات کارشناس اسرائیلی درباره ایران و ربع پهلوی تحلیلگر آمریکایی را به قهقهه و واکنش واداشت!

چرایی افزایش تعرفه اینترنت و مهم ترین تعهد اپراتورهای ارتباطی

عاملان حمله تروریستی چابهار از افسران سرویس های آمریکایی و اسرائیلی ها جدا نیستند/ کشوری که تروریست‌ها از خاک آن حمله را آعاز کردند باید پاسخگو باشد

واکنش صدر اعظم آلمان بر پاسخ احتمالی رژیم صهیونیستی به ایران

واکنش وزیر ارتباطات به محدودیت‌های جدید اینترنت

دلیل علمی تغییر ناگهانی احساسمان به یک فرد در ابتدای رابطه؛ از جذابیت اولیه تا انزجار

راهکار تقویت ذهن کودکان؛ والدین چه نقشی دارند؟

نقد و سیاست