به گزارش روزپلاس، فرزاد رمضانی بونش در گفتوگو با ایسنا در ارزیابی خود از نشستهای مربوط به روند صلح در افغانستان گفت: روند صلح در افغانستان یک مساله کوتاه مدت نیست، حداقل یک دهه تلاشهایی در این زمینه توسط دولت افغانستان و بازیگران مختلف صحنه داخلی، منطقهای و بینالمللی در حال انجام بوده تا به نوعی به صلح مد نظر یا خواست هر یک از بازیگران یا دولت کابل بیانجامد.
وی افزود: آن چه مشخص است در یک دهه گذشته چالشها و موانع مختلف امنیتی، سیاسی و ... در راه رسیدن به صلح افغانستان وجود داشته و همین امر موجب شده تا تلاشهای مختلفی از سوی افراد و نهادهای بینالمللی، منطقهای و دولت وحدت ملی افغانستان انجام شود که هنوز منجر به نتیجه نهایی برای دستیابی به یک صلح جامع و پایدار نشده است.
این پژوهشگر مسائل منطقهای همچنین بیان کرد: در چنین شرایطی و طی یک سال گذشته تلاشهای ایالات متحده آمریکا برای رسیدن به یک صلح مد نظر آنها در افغانستان افزایش پیدا کرده و زلمای خلیل زاد به عنوان نماینده آمریکا در این زمینه تلاشهایی را انجام داده است.
رمضانیبونش اظهارکرد: در واقع یکی از چالشهای اصلی کنونی در رسیدن به صلح در افغانستان، عدم شناسایی دولت مستقر در کابل از سوی طالبان است، به عبارت دیگر طالبان تلاش می کند که آمریکا را به عنوان طرف مخاطب خود در رسیدن به یک معاهده یا توافق نامه صلح بداند.
وی تصریح کرد: طالبان خود را حکومت مشروع در افغانستان ارزیابی میکند و دولت وحدت ملی مستقر در کابل را غیر مشروع میداند و حضور آن را در روند صلح مورد شناسایی قرار نمی دهد، این در حالی است که دولت کابل خود را دولت مشروع میداند و خواهان حضور در تمام روند و نتایج هر نوع گفتوگو و صلحی است.
این کارشناس ارشد مسائل منطقهای همچنین گفت: در این زمینه ایالات متحده آمریکا از یک سو با فشار دولت وحدت ملی مستقر در کابل رو به رو است و خواهان حضور حداکثری و اطلاع از تمام نتایج روندهای گفت وگو میباشد از سوی دیگر طالبان، دولت وحدت ملی را به رسمیت نمیشناسد و خواهان حضور آمریکا بهعنوان طرف گفتوگو و صلح در این کشور است.
رمضانیبونش خاطرنشان کرد: بنابراین، هنوز در این زمینه نتیجه نهایی حاصل نشده و به نظر میرسد که طالبان هنوز نتوانسته اجماع داخلی مهمی را بر سر رسیدن به توافق انجام دهد، به همین دلیل طالبان از یک طرف در حال مذاکره است از سوی دیگر فرماندهان دیگری از طالبان دست به حملاتی میزنند که ممکن است نوعی ابزار فشار برای دولت وحدت ملی هم ارزیابی شود.
وی درباره حملات اخیر طالبان در کابل نیز گفت: این قبیل اقدامات یک نوع اعمال قدرت یا اعمال فشار بیشتر طالبان بر دولت است و اگر نگاه بد بینانه داشته باشیم، می تواند در قالب اختلاف نظر یا دودستگی بخشی از طالبان در مورد تداوم گستردهتر حملات نظامی در افغانستان و نیز نیروهای آمریکایی در این کشور مورد ارزیابی قرار گیرد.
این پژوهشگر مسائل منطقه در ادامه بیان کرد: اما تحلیل درستتر این است که طالبان تلاش میکند از یک سو حملات خودش را ادامه دهد و از سوی دیگر با توجه به ابزار فشار خودش بر دولت مستقر در کابل و با حذف درصد بیشتری از مناطق افغانستان به نوعی کارتهای بازی خودش را برای صلح افغانستان بیشتر کند و با دست پر در مذاکرات صلح افغانستان و رسیدن به هر گونه توافق نامه وارد شود.
رمضانی بونش همچنین درباره این که ایران بهعنوان کشور همسایه افغانستان که همواره موضوعات آن از لحاظ امنیتی هم برای ایران حائز اهمیت بوده، چه نقشی میتواند در روند صلح داشته باشد؟ گفت: اگر بخواهیم نگاه پتانسیلی داشته باشیم با توجه به پیوندهای گوناگون و مشترکات زبانی، فرهنگی، تاریخی و تمدنی که بین دو کشور وجود دارد، شاید بتوان گفت ایران این پتانسیل و توان را دارد که دارای نقش نخست در گستره جغرافیای افغانستان و هرگونه صلح در این کشور باشد.
وی تصریح کرد: اما با توجه به وضعیت کنونی و سیاسی ایران و به نوعی فشارهای مختلف از سوی بازیگران مختلف در منطقه از جمله عربستان موجب شده تا ایران نتواند نقش گسترده میانجی بین طالبان و دولت وحدت ملی را ایفا کند و این موضوع هم مورد استقبال داخلی و بینالمللی قرار نگیرد.