به گزارش روزپلاس، در میان مخاطبانی که سینمای اصغر فرهادی را دنبال میکنند، همواره یک دوگانه قابل تامل وجود دارد، یک دو قطبی عجیب هنری که از زوایای مختلفی قابل بررسی است.
فرهادی با فیلم «جدایی» توانست نخستین اسکار فیلم خارجی را برای ایران کسب کند، اما اغلب مخاطبانش در داخل ایران، علی الخصوص طبقه نخبهگان، همچنان در میان آثار او، «درباره الی» اثر مورد علاقهاشان محسوب میشود.
در فیلم «درباره الی» با مرگ دختری به نام الی، یک تجمع اجتماعی خاص خاص از طبقه متوسط، از جهات گوناگونی مورد ارزیابی قرار میگیرد. این تجمع قبل از مرگ «الی» از زیرساختی همدلانه برخودار است و با مرگ الی، جامعه کوچک طبقه متوسط از حل بحرانش، درون یک اجتماع کوچک عاجز است.
زوجهای طبقه تحصیلکردهای که از دوران دانشجویی با یکدیگر آشنا هستند اما با وقوع یک بحران کوچک، فضای همدلانه اجتماعی و همگرایی نسبی آنها به ناتوانی درک احساسات میانجامد و شرایط حفظ یک هسته اجتماعی را از دست میدهند. همین پیشفرض را برخی کارشناسان و تحلیلگران سینما به کلیت جامعه تعیمم میدهند. واکنش این طبقه در برابر هر بحران، آنارشی و پرخاشگری درونی است، مثل سیلی که امیر به گوش همسرش، سپیده میزند و از قضا این فیلم همزمان با رخدادهای ملتهب 1388 روی پرده سینما میرود.
در متن «جدایی» مفاهیمی مغایر با فیلم «درباره الی» وجود دارد. گسستهای اجتماعی در فیلم جدایی هویدا میشود. فیلمهای فرهادی پس از درباره الی، با وجود بحرانهای بزرگ در متن آثارش همواره گرایش به پررنگ کردن گسستهای اجتماعی دارد و میل به فضای همدلانه در ضمیر ناخودآگاه تماشاگر شکل میگیرد. فیلمساز عمدتا برای اینکه در دام قضاوت نیفتد، عمدتا از نقطهنظری متفاوت، قضاوت را به مخاطب واگذار میکند.
«قهرمان» آخرین ساخته اصغر فرهادی که در جشنواره کن به نمایش درآمد به یک سئوال بزرگ درباره از میان رفتن پیوندهای اجتماعی پاسخ میدهد. فرهادی با وسواس و ظرافت خاصی، نشان میدهد عامل گسستهای اجتماعی در متن جامعه نهفته است. بهرام شخصیت منفی فیلم فرهادی به دلیل یک انتقام خانوادگی(خواه شخصی)، هیچ انگیزشی برای ایجاد تعامل اجتماعی در رابطه با رحیم ندارد.
فرهادی آینهای را به مراتب شفافتر در مقابل دیدگاه جامعه اجتماعی بحران زده ایران قرار میدهد و با برجسته کردن شخصیت بهرام نشان میدهد، این بحران در متن جامعه توسط افراد ساخته میشود و عامل یک گسست اجتماعی میشود و گرنه مقامات زندان و NGO های فعال مردمی در پی حل بحران فردی رحیم هستند.
«قهرمان» فرهادی مسیر درستی را به مخاطبش نشان میدهد. بحران اجتماعی کوچکی از محدوده ناشناختهای به مسئله متنی بزرگ جامعه تبدیل میشود و این بحران از داخل اجتماع تولید میشود و سازنده با روایتی شفاف اما پیچیده، این بحران اجتماعی را با قضاوت خودش ارائه میدهد.
فرهادی با روش هوشمندانهای سئوالاتی را در مقابل جامعه قرار میدهد که مخاطب نتواند به سادگی از آنان عبور کند. «قهرمان» یک هزارتوی اخلاقی پیچیده است که مخاطب خود را در یک آزمون سخت قرار میدهد. همذاتپنداری مخاطب با شخصیت رحیم نشان میدهد، برخلاف آثار پیشین فرهادی از قضاوت نگریخته است.
«قهرمان» روایت مردی مظلوم است که به دلیل بدهی عدم توانایی برای بازپرداخت بدهی خود در زندان گرفتار شده است. نامزد او کیفی با محتوای هفده سکه طلا را در خیابان پیدا کرده و رحیم قصد دارد با فروش آنان بدهی خود را پرداخت کند. رحیم در آخرین لحظه عقب نشینی میکند و این راه را نادرست میداند. اصغر فرهادی هر چند ادعا به مشی اخلاقگرایانه عرفی در آثارش دارد، اما در ذات آثارش ما با نسبیگرایی اخلاقی مواجه نیستیم.
آنچه رحیم را از مال غیر فروشی باز میدارد، گرایشات مذهبی در وجود اوست. هرچند پس از جدایی و سکانس پایانی که راضیه (ساره بیات) حاضر به ادای قسم دروغ به قرآن مجید نمیشود، بسیاری فرهادی را به متهم به مذهبگرایی افراطی حتی در آثارش کردند. از آن پس عصاره نگرش مذهبی به لایههای زیرین فرهادی فرو رفتند. مگر میشود فردی در زندگی شخصی دارای تربیتی مذهبی بوده، ناگهان کج راهه را در اثرش به مخاطب خود توصیه کند؟
اشکال کار امثال فرهادی و کیمیایی دقیقا همین است که ذاتا در زندگی شخصی اصولگرا (نه به معنی سیاسی) هستند، اما از هیچ تلاشی فروگذاری نمیکنند، برای اینکه اصلاح طلب به نظر برسند.
رحیم سعی می کند صاحب این کیف را پیدا کند و با انجام این کار به نمادی از صداقت و وجدان تبدیل می شود و توجه رسانه ها را به خود جلب می کند و حالا افرادی پیدا میشوند که میخواهند به او کمک کنند تا شاید بتواند راهی پیدا کند و بدهی خود را بازپرداخت کند.
آهسته اما بی امان، فرهادی به ما یادآوری می کند که زندگی یک افسانه نیست. رحیم، قهرمان اصلی او، مرد نیکوکار اما بد شانسی است که گرفتار یک انتقام خانوادگی توسط بهرام شده است. بهرام حاضر است رحیم در زندان بماند اما طلب خود را با هیچ منطقی پس نگیرد.
«اصغر فرهادی» در آثار پیشین خود همواره بر نسبیگرایی اخلاقی {به صورت ظاهری و نمایشی} تاکید داشت، اما در قهرمان نسبیت معنا پیدا نمیکند و کارگردان قضاوت آشکار ارائه میدهد و از طرفی هرگاه فرصتی پیدا میکند مفهوم «نوعدوستی ایرانی» را برجسته میکند.
نقد صریح فرهادی به شبکههای اجتماعی و رسانهها در این فیلم آشکار است. نقطهنظر واقعی کارگردان دقیقا همین چیزی است که در این پاراگرافها نوشته شده است. شبکههای اجتماعی سلاحی مخرب و کشنده در دست مردم است که علیه مردم عمل میکنند.
رحیم یک تصمیم درست را اتخاذ میکند و ناگهان از محبوبترین تبدیل به منفورترین میشود و اینجاست که وضعیت آشفته شبکههای اجتماعی توسط فرهادی مورد انتقاد جدی قرار میگیرد. اینکه شبکههای اجتماعی و رسانهها چقدر سهم بسزا و گاهی مخرب در رویکردهای اجتماعی کلان دارند را فرهادی نادیده نمیگیرد. روش بازنمایی فیلم در جشنواره کن به صورت غلطی صورت میپذیرد، در حالی که فرهادی منتقد شبکههای اجتماعی است اما از او درباره فضای بسته شبکههای اجتماعی سئوال میشود. فرهادی در قضاوتهای اخلاقی – اجتماعی صریح خود در فیلم قهرمان یک اخلاق گرای تمام عیار و منتقد ولنگاری شبکههای اجتماعی است.
کارگردانی که همواره مورد انتقاد جدی قرار میگرفت که از عیان کردن موضع و بینش رسمی خود طفره میرود، تمام قد پشت قهرمانش رحیم میایستد و کارگردان در جایگاه یک مصلح اجتماعی قرار میگیرد تا یک منافق ضد اجتماع مثل «بهرام» را قضاوت کند و این نفاق توسط بهرام در جامعه گسترش پیدا میکند.
طبیعی است که در دستهبندی کنونی و غیرسینمایی در رسانهها اغلب از عنوان سینمای اجتماعی نام برده میشود که گفتمان انتقادی اجتماعی را دنبال میکند و این گونه محتوا زده هیچ ارتباطی با نقد سیاسی ندارد.
نقد اجتماعی فرهادی در قهرمان به نادیده گرفتن مصالح اخلاقی و فردی و جمعی میپردازد و نمایش ویرانههای تخت جمشید یک طعنه بسیار خاص در فیلم به شمار میرود.
این فیلم با ملاقات رحیم با شوهر خواهرش حسین (علیرضا جهاندیده) در مقبره خشایارشا اول، آغاز میشود. این ویرانه در فیلم تبدیل به سمبل میشود. شاید گفتمان برجسته سازی تمدن ایرانی را بارها از رسانهها و تربیونهای مختلفی شنیدهایم که نسخه رجعت به گذشته را با پیش کشیدن تاریخ و تمدن چند هزاره ساله ایرانی مطرح میکنند، اما واقعیت این است که نوعدوستی ایرانی در لایههای زیرین اجتماعی از میان رفته و شخصیت «بهرام» (محسن تنابنده) تقریبا به نمادی از میان رفتن اعتبار و ارزشهای فرهنگی مثل خرابههای تخت جمشید شده است.
صعود و نزول رحیم از داربست هایی که بر روی مقبره خشایار شاه قرار دارد یکی از معدود لحظات تقریباً نمادین در «قهرمان» است که نشانهای از ظهور و سقوط بعدی او را در شبکه های اجتماعی پیش بینی میکند.
قهرمان به عنوان اثری اجتماعی با وضوح بیشتری به مسائلی فراتر از زندگی شخصیتهایش میپردازد و البته شخصیتها هر کدام در متن اثر یک کارکرد اجتماعی خاص دارند. یکی از مولفههای روایی مهم انتقاد به رفتارهای سختگیرانه بهرام اختصاص است و بخشش نکردن او و رویکرد کاملا شرورانهاش به قربانی شدن رحیم میانجامد. فضای اجتماعی ایران کاملا دچار یک فضای کاملا سیاه و سفید است و قهرمان جدل قربانیان و شرورها را به تصویر میکشد.
ترحم اجتماعی در زیست مردمی رنگ باخته است و در واقع بخشی از جامعه (رحیم) توسط بخشی دیگر (بهرام) در حال قربانی شدن است و بیننده قهرمان دچار یک همدردی مستمر با رحیم است و نمیتوان از چنین جدل ذرهای استنباط سیاسی کرد.
یکی از سکانسهای تاثیرگذار فیلم برخورد اتفاقی رحیم با بهرام در بازار است که بیش از جدل حجت(شهاب حسینی) و نادر(پیمان معادی) در فیلم جدایی بر تماشاگر تاثیر میگذارد.
قهرمان در ادامه مسیر فیلمساز فرهادی، اثر خوشایندی است که علاقهمندان فرهادی برای اکران آن لحظهشماری میکنند.