به گزارش
روزپلاس؛ مجموعه «بازی مرکب» به نخستین درام کرهای تبدیل شد که در سطح جهانی، در صدر جداول ۱۰ مجموعه تلویزیونی پربیننده هفتگی نتفلیکس قرار گرفت و در ۹۰ کشور، از جمله ایالات متحده و بریتانیا شماره یک شد.
مرور شبکههای اجتماعی نشان میدهد این سریال در میان مخاطبان ایرانی با اقبال خوبی همراه بوده و البته تاریخ نشان میدهد مخاطب، منتقدان سینمایی و رسانهها تحت تاثیر رسانههای خارجی در اقبال نشان دادن به آثار نمایشی سینمای جهان هستند.
اتفاقی که مثلا در مورد فیلم «روزی روزگاری در هالیوود» (تارانیتنو) و دانکرک (کریستوفر نولان) افتاد و علیرغم جوسازی مرسوم و معمول خارج از کشور ، این آثار در داخل کشور با اقبال مواجه نشدند.
اگر مخاطبی بتواند خشونت و تراژدی عمیق سریال بازی مرکب (Squid Game) را تحمل کند کلیت این سریال چیزی نیست جز یک داستان سطحی و شعاری درباره راههای وحشتناکی که پول-چه مقدار زیاد و چه کم-می تواند جوانب زندگی را تحت الشعاع قرار دهد یا آنرا نابود کند.
فراتر از خود رقابتهای غیرانسانی در بازی مرکب، این سریال محتوایی در مورد فقر ، نابرابری و ناامیدی است وبرای رهایی از این سه مولفه مسیرهای موذیانهای ارائه میدهد.
پول میتواند انسان را در برابر انسان قرار دهد و حرص، طمع و قدرت مولفههای اصلی اداره دنیا هستند. اما بازی مرکب (Squid Game) در نتیجهگیری فصل اول نشان می دهد که همچنان «شر» سرمایهداری میتواند به صورت مطلق پیروز باشد و به عنوان تفسیری اجتماعی در نسبت با سیطره «پول» کارکرد بیشتری دارد،آنهم به عنوان نمایشی در مورد بازیهای وحشیانه و بزرگتر از تعاریفی چون زندگی تا مرگ.
در بازی مرکب سونگ گی هون(لی یونگ جائه) قهرمان سریال، در کنار سای بیوک خلافکار(هوئون یونگ) وچو سانگ وو (پارک هائو)، تاجر فریبکار روزهای سختی را پشت سر گذاشتهاند. گیهون همسر و دخترش را از دست داده و یک قمارباز مزمن است که از مادر سالخورده اش سرقت می کند.
او به گروهی از قماربازهای بیرحم بدهکار است و زمانی که در یکی از مسابقهها اسب سواری مبلغی را برای پرداخت بدهیاش بدست میآورد ،«سای بیوک» جیب بر، مهاجری از کره شمالی پولش را سرقت میکند.
او مانند اکثر افراد ورشکسته در یک بازی مرگ جمعی شرکت میکند، بدون آنکه متوجه خطرات آن شوند تا در نهایت صاحب 45 میلیارد دلار شوند. این فرصتی برای یک شروع جدید است اما از میان 456 شرکت کننده فقط یک نفر زنده خواهد ماند.شش بازی در طول مسابقات برگزار میشود که هر کدام به طور دیوانهواری وحشتناک هستند. بازی پنکیک که در آن شرکت کنندگان باید یکی از چهار شکل تعیین شده را جدا کنند پرتنش ترین بازی مرگی است که در این سریال برگزار میشود.
بازی مرکب یکی از آن نمایش هایی نیست که شما لزوماً از آن لذت ببرید ، اگرچه گاهی اوقات میتواند بسیار خنده دار باشد. این سریال اثری است که نمیتوانید تنها یک قسمت آن را تماشا کنید و برای لحظاتی از آن دور شوید با اینکه خشونت آن بسیار شدید و وحشتناک است، شخصیت های آن به وضوح در دنیای واقعی با مشکلات مالی دست و پنجه نرم میکنند و زندگی ناامیدانهای را تجربه کردهاند.
اما سریال خالی از اشکال نیست، شش قسمت اول بازی بازی مرکب (Squid Game) یک شروع طوفانی با ارائه بازیها هولناک میخکوب کننده است و تعادل خاصی در شش قسمت ابتدایی میان تراژدی و طنز وجود دارد و این توازن سبب میشود مخاطب دگرگونی و تصمیمات «گی هون» را در نسبت با بازیهای مختلف و نحوه رهاییاش باور نکند.
سریال عالی پیش میرود تا اینکه VIP «ویآیپی»نشینها در قسمت هفتم ظاهر می شوند و تعادل دراماتیک را برهم میریزند. «ویآیپی» نشینها، ثروتمندان غربی، سریال را تبدیل به یک پارودی میکنند. دیالوگهای وحشتناک و نسجیدهای را به کار میبرند و حتی زبان انگلیسی «ویآیپی» نشینها مخاطب را شوکه میکند. در واقع دلقکهای اصلی این سریال «ویآیپی» نشینها هستند.
ناظران مرموز و نقابداری که روند و مفهومی مسیر درام را تغییر میدهند و مخاطب با مفاهیم چندگانهای مواجه میشود.در عوض هیجان مخاطب باید به این شخصیتهای عمیقاً بیداد کننده گوش دهد که با تلاشی مضحک سعی میکنند از پشت ماسک طلایی و سرد خود هرگونه رازداری هیجان انگیز سریال را تحت الشعاع قرار دهند.
یک پلیس و مرموز موفق میشود طی عملیاتی با ماسک سیاه ترسناکی وارد جزیره بازی شود. « هوانگ جون-هو» کارآگاه پلیسی است که پنهانی وارد جزیره بازی شده است .روایت موازی مفقود شدن برادر کاراگاه «هوانگ این هو» کمی گیجی را به این سریال میافزاید، جون-هو به دنبال برادرش میگردد و در آپارتمان کوچکش یکی از کارتهای بازی مرموز مرکب را پیدا میکند که روی آن سمبلهای پلی استیشن (بازی مرکب )وجود دارد. گفتوگوهای او از طریق تلفن ، احتمالاً با یکی از والدینش، در سریال شنیده میشود که میگوید او در مکانهای معمول به دنبال برادرش میگردد.
به نظر می رسد که برادرش شاید چند هفتهای مفقود شده ، اما وقتی «هوانگ جون هو» اتاق ثبت شرکت کنندگان را پیدا میکند ، نام برادرش در لیست برندگان ثبت شده و ظاهراً در سال 2015 در مسابقه بازی مرکب به عنوان نفر برنده برگزیده شده و به جای گرفتن میلیاردها پول نقش گرداننده اصلی را بر عهده گرفته است و منطق مفقود شدن کاراکتر گرداننده (پیشرو) به عنوان برادر کاراگاه « هوانگ جون-هو» همچنان تحت الشعاع قرار میگیرد.
«هوانگ این هو» گرداننده این بازی مخوف، سرانجام برادر پلیس خود را میکشد و توطئه کاراگاهی علیه گردانندگان بازی مرکب به نوعی خاموش می شود و پلیس هیچ کمکی به شرکت کنندگان در مسابقه نمیکند، هیچ گونه پشتیبانی پلیسی هم وجود ندارد، حتی «هوانگ جون هو» «ویآی پی »نشینسرکشی را که می خواست از او سوء استفاده کند را نمیکشد. کمی تصمیمات رمانتیک در چنین آوردگاه خشنی ، بازی مرکب را تبدیل به طرحی فرعی و کاملاً بی معنی میکند که به هیچ نتیجهای نمی رسد و در نهایت باعث گیج شدن مخاطب می شود.
بدترین قسمت در مورد بازی مرکب بازی «پیچ و تاب» است کاملاً بی معنی و کاملاً وحشتناک. در نهایت در آخرین بازی «سونگ گی هون» پس از یک رویارویی وحشیانه با دوست سابقش-و روانشناس معتبر-«چو سانگ وو» ، برنده بازیها میشود،اما پیروزی بهایی دارد.« گی هون» افسرده است، این پول برایش مصداق دیه 455 نفر را دارد و قهرمان ما با وجود نیازمندی، 38 میلیون دلار در بانک پس انداز دارد و پس از برنده شدن و بازگشتن به جامعه مانند گذشته در آستانه فقر زندگی می کند.
یک روز از سوی زن گلفروشی پیامی روی یکی از آن کارتهای معروف مزین به علامت بازی مرکب دریافت می کندکه به امضای گامبو(Gganbu) رسیده است . این کلمه همان عبارتی است که پیرمرد شماره یک هنگام بازی تیله به عنوان یک کد برای باز شدن باب دوستی در اختیارش قرار میدهد.
او به آدرس مورد نظر میرود و شرکت کننده شماره یک را در کمال تعجب زنده می بیند که روی تخت خوابیده و از پنجره خود بیرون را تماشا می کند. «اوه ایل نام » ( Oh Il-nam ) بازیکن شماره یک بنیانگذار بازی مرکب است که این تعلیق به هیچ عنوان باورپذیر نیست. چون بازیکنان در بازی «تیله» در یک منطقه محدود جمع شدهاند و شاهد مرگ یکدیگر هستند. دوربین مرگ بازیکن شماره یک را پنهان میکند اما این تصویر نمیتواند از دید سایر شرکتکنندگان در بازی تیله پنهان بماند.
تیلهبازی «اوه ایل نام» و «سونگ گی هون» و جدایی نهایی آنان، همچنین کلید واژه گانبو (Gganbu ) از احساسیترین قسمتهای سریال محسوب میشود که با پیچ و تاب نهایی کاملا کارکرد خود را از دست میدهد، غلب تلاشهای احساسی سازندگان با نوعی سادهانگاری همراه است.
لحظات مهم دیگری که حضور« اوه ایل نام» را تحت الشعاع قرار میدهد، صحنه طناب کشی همزمان با بروز تب و ضعف اوست که با چنین حفرههای دراماتیکی، علیرغم هیاهوی بیهوده رسانهای رسانهای چنین تلاشهایی شایسته سطل زباله است، چون کلیشه مرید و مرادی را در ذهن متبادر میکند. چون پیرمردی بازی مهم آدمکشی گستردهای را به راه انداخته، در باب نسبت ارزش سرمایه و پول، داشتن و نداشتن و شیوههای اخلاقی در آغاز دوره «پست کاپیتالیسم» برای مخاطبانی که شاهد باسازی این همه خونریزی بودند، سخنرانی میکند.
در قسمت پایانی آنچیزی که سبب میشود مخاطب نسبت به شخصیت اصلی »سونگ گی هون» حسی توام با تنفر پیدا کند این است که دخترش، تنها آرمانش زندگیاش را فراموش کرده و در عوض برادر «کانگ سه-بیوک» یکی از همبازیهای کشته شده خود را نجات میدهد.
اصلا موهای خود را به چه دلیل رنگ میکند؟ سریالی که برای قدم به قدم طراحی روایتهایش یک نقشه داستانی دارد، برای تصمیمات شخصیت اصلیاش باید استدلال ارائه کند. اما «سونگ گی هون» دخترش را فراموش کرده و به فکر تامین نیازهای برادر رقیب مونث است.
بنابراین در حالی که شش قسمت اول بازی مرکب تقریباً از هر نظر عالی است ، سه قسمت پایانی از هیجان سریال و باورپذیری آن میکاهد. بازی پایانی به هیچ عنوان از فرمول بازی مرکب تبعیت نمیکند و تقریبا یک نبرد تنبه تن در این سریال محسوب میشد، قطعاً این پایان نمایشی بسیار ضعیف که توام با درسهای اخلاقی درباره «داشتن و نداشتن» است وجوه جذاب قسمتهای اول تا ششم را تحت الشعاع قرار میدهد.