به گزارش روزپلاس؛ «بیرو» سومین اثر سینمایی مرتضیعلی عباس میرزایی محسوب میشود که اثری بیوگرافیک است که به زندگی علیرضا بیرانوند دروازبان تیم ملی ایران به دوران نوجوانی این بازیکن فوتبال میپردازد.
اما قبل از اشاره به محتوای فیلم لیست کانون کارگردان سینمای ایران نشان میدهد که تعداد کارگردانان سینمای ایران از تعداد سلبریتیها و چهرههای مشهور بیشتر است و هر کسی که کمی ادعای فیلمسازی داشته باشد به سادگی میتواند به جرگه کانون کارگردانان اضافه شود.
کارگردانانی که فیلمهای متوسط میسازنند و به واسطه عوامل بیرونی مختلفی مطرح میشوند. میرزایی از جرگه همین متوسط سازان است که اگر قریب 10 الی 20 فیلم دیگر هم بسازد، اتفاق خاصی را در سینمای ایران نمیتواند رقم بزند.
نمونه شاخص این ادعا فیلم بیرو است که روایت فوق العادهای از دوران نوجوانی و تلاش علیرضا بیرانوند است. فیلم میرزایی فیلمنامه قابل قبول و حتی کارگردانی درخشانی ندارد و کلیت بیشتر شبیه یک کلیپ دست چندم فوتبالی است. در واقع سوژه خوبی مثل این فیلم و ساختن درباره برشی از زندگی یک فوتبالیست کاملا از دست رفته است.
در آثار میرزایی قصه و فیلمنامه جایگاهی ندارد و نتیجه کار بسیار مشخص است. نکته مهم این است که ساخت فیلمهای زندگینامهای اساسا با بنبست مواجه است. از تراژدی ابراهیم حاتمیکیا در فیلم«چ»، موقعیت مهدی(هادی حجازیفر)، بی خداحافظی (احمد امینی) تا غلامرضا تختی(بهرام توکلی)، جملگی آثار هدف رفتهای رفتند.
پایه آکادمیک سینمای ایران در حوزه سینمای بیوگرافیک بسیار نازل است و ساخت فیلم زندگینامهای در سینمای ایران هیچگاه با توفیق مواجه نخواهد شد. تنها فیلم قابل اعتنایی که درتاریخ سینمای ایران در این گونه ساخته فیلم منصور (سیاوش سرمدی) است.
شاید علمیترین و درست اجراشدهترین فیلم سینمایی زندگینامهای در سینمای در طول یکصد سال اخیر همین فیلم باشد. چون کارگردان با مهندسی فیلمنامه به درستی میداند کدام برشهای زندگی تیمسار منصورستاری را تصویر کند.
فیلم «بیرو» نقطه شروع و پایانی داستانی مشخصی ندارد و هویت قهرمانی در آن ملموس نیست لذا میتوان آنرا به زندگی تمامی فوتبالیستهای نوجوان تعمیم داد و اگر نام شخصیت اصلی را تغییر دهیم و نام دیگری برای شخصیت اصلی انتخاب کنیم، هیچ تفاوتی در اثر ایجاد نمیشود.
فیلم از همان ابتدا سردرگم است و مسیر داستانی فیلم مشخص نیست،شخصیتها معرفی مناسبی ندارند. پرده اول فیلم دچار نوعی سردرگمی ، اعوجاجات محتوایی و کاملا ارتجاعی است. در نیمه دوم فیلم موقعیتها و شخصیتها به شدت گنگ هستند.
در حالی که در فیلم بیوگرافی جزئیات اهمیت فراوانی دارند، کارگردان سوار روی مدار کلیات است. یکی از مشکلات حادی که عباس میرزایی بدان گرفتار است تدوین با ریتم تند است که به فیلم انزوا صدمات فراوانی زد اما بازهم همان شیوه را برای تندتر شدن ریتم فیلم استفاده میکند و نتیجه کار لطمات فراوانی به فیلم «بیرو» میزند.
با حال این زمان فیلم بسیار طولانی است و شخصیتپردازی و کاشتهای داستانی در درام لحاظ نشده است. بازی گرفتن از بازیگران جایی در قاموس کارگردانی میرزایی ندارد و هدایت بازیگران یکی از ضعفهای عمده بازیگران است.
به عنوان مثال باید به صحنه شعاری مدیری که به رقصیدن فوتبالیستهای نوجوان فیلم اعتراض میکند، اشاره کرد. لحن گفتار بازیگر هیچ هماهنگی خاصی با صورت او ندارد.
مهدی زمینپرداز هم در نقش پاپانوئل بیرانوند بسیار شعاری و «سیدجوادهاشمیطور» ظاهر میشود.
در هر صورت جریان متوسط سازانی نظیر میرزایی هر ساله در حال رشد و گسترش هستند با فیلمهایی که دارای ارزشهای تلویزیونی هستند.