به گزارش روزپلاس؛ فیلم «ملاقات خصوصی» نخستین فیلم بلند سینمایی به کارگردانی «امید شمس» و با فیلمنامه مشترکی از او بهمن ارک و علی سرآهنگ را میتوان از جمله آثار ممتاز چهلمین جشنواره فیلم فجر برشمرد و از منظر هدایتگری، کارگردان این فیلم را میتوان به عنوان پدیده این جشنواره معرفی کرد، کارگردانی که با همین فیلم در زمره فیلمسازان جریان اصلی سینمای ایران قرار خواهد گرفت.
اما قبل از پرداختن به فیلم «ملاقات خصوصی» باید آسیبهایی که گریبان این فیلم را در ادبیات شفاهی و نوشتاری نقد خواهد گرفت و زمینه مخدوش شدن ارزشهای فیلم را رقم خواهد زد، از زوایای متفاوتی بررسی کرد.
به کار گیری ادبیات و فن «نقد تطبیقی» بسیاری از نویسندگان سینمایی را در قضاوتهای نوشتاری و شفاهی مبتلا به قیاسهایی خواهد کرد که در فضای نوشتاری نقدفارسی تبدیل به آفت شده است.
در بررسی وجوه مختلف سینمایی «ملاقات خصوصی» و امتیازاتی که برای این اثر میتوان قائل شد باید به این مسئله توجه داشت که آفت نقد تطبیقی عرف شده در ادبیات نقد، نه نقدی تطبیقی واقعی با تعاریف علمی یاد شده در مورد فیلم گسترش پیدا نکند.
و از زوایای مختلفی باید ساحت تاثیر فیلم و جریانی که خواهد ساخت را بررسی کرد تا استقلال مفهومی، مضمونی و ساختار فیلم مورد در نقدهای تطبیقی مرسوم نادیده گرفته نشود.
در سال 1394 فیلم «ابد و یک روز» ساحت طبقاتی سینمای ایران را که در اشتباهی ژنریک، اجتماعی معرفی میشود، تغییر داد.
در سال 94، با انقلاب مضمونی این فیلم، قصههای طبقه متوسط رویکرد خود را تغییر داده و میل به روایت طبقات پایین دستی جامعه در پیش گرفتند.
این موج و گرایش مضمونی منجر به ساخت آثاری نظیر «مغرهای کوچک زنگ زده»، «بدون تاریخ، بدون امضا» و «شنای پروانه» شد.
با اینکه روایت فیلم مغزها و شنای پروانه ساحت اجتماعی مستقلی داشتند اما در رویکرد و هسته اصلی روایت به برداشتهای جامعهشناختی آشکاری منجر نمیشدند و در ذیل فیلم« ابد و یک روز» مبتلا به همان تحلیل و نقدهای معمول بدون پشتوانه در فضای رسانهای ایران میشدند.
در تحلیل روایتگری مهلکترین اشتباه ممکن این است که فیلم «ملاقات خصوصی» با آثار پیشین مقایسه شود و یا در ساحت اجتماعی نسبت ژنریکی (از حیث مضمون نه ساختار) به آنان داده شود.
نخستین ساخته امید شمس از منظر کارگردانی و پرداخت روایت از «ابد و یک روز» ، «شنای پروانه» و حتی «مغزها...» فیلم ممتازتر و متفاوتتری است. «ابد و یک روز» با همه ویژگیهایش فیلمی به غایت احساساتگرایانه است، یعنی داستان محدودی دارد که نتیجهاش وابستگی به تصمیم شخصیتهاست و متاسفانه با عدم بسط درام مواجه میشویم
از سوی دیگر با تحریک بیوقفه احساسات تماشاگر بدون اتکا به ویژگیهای ساختارمند و کلاسیک هر مخاطبی را احساساتی میکند. این متد احساسات گرایانه تبدیل به اهرم پیشبرنده در «ابد و یک روز» تبدیل شد و عملا روایتگری و داستانپردازی در آثار روستایی را تحتالشعاع قرار داد. این ویژگی در «مغزها...» با اتکا به تِم خشونتگرایانه ادامه پیدا کرد و البته در «شنای پروانه» مثل وجوهی احساسی بر روایتگری غلبه کرد و به همین دلیل در این آثار مفهوم «فلاکت» شکل اگزویتیکی دارد. چون تنها حربهای بود که بر احساسات مخاطب تاثیر میگذاشت و ضعفهای وجوه ساختاری و روایی را میپوشاند.
«ملاقات خصوصی» توسط جریان متوسط و منفعل نقد شفاهی و مکتوب در مکتوبات انتشار یافته در قیاسی اشتباه با این آثار قربانی خواهد شد. لذا باید به چند ویژگی فیلم اشاره کرد که چرا این اثر تقریبا با آثار یاد شده که تبدیل به جریان اصلی (Mainstream ) سینمای ایران شدند متفاوت است.
جریان اصلی شدن این آثار دامنه خود را چنان گسترش میدهد که حتی «اصغر فرهادی» با اینکه روایتهایش کنکاشی در شیوه زیستی طبقات متوسط شهری است،آخرین فیلم «قهرمان» را به ساختار زیستی طبقات پاییندستی نزدیک میکند.
ملاقات خصوصی بر خلاف جریان اصلی یاد شده با گرایش به فقر و فلاکت اگزوتیک برای اینکه متفاوت باشد، برای خود جغرافیایی باور پذیر میسازد. تصاویری که در فیلم از خواستگاه شخصیت اصلی پروانه (پریناز ایزدیار) میبینیم ساختگی و اگزجره نیست و مفهوم «حومه» و زیست مرتبط با این محدوده نسبتهای معقولانهای را برای ارتباط عمیق برقرار کردن با روایت پدید میآورد.
اگزوتیک نکردن لوکیشنها و جغرافیا نشان میدهد سازندگان قصد ندارند با فشار دادن هر چه بیشتر دگمه فلاکت با احساسات تماشاگر بازی کنند. منطق نمایش درست جغرافیا با شخصیتپردازیهای به شدت رئال بدون خدشه ممزوج میشود و اتکا به روایتگری صریح و صادقانه به برگ برنده فیلم تبدیل میشود.
روایت به زندان میرود، سازندگان میتوانستند با استفاده از همان روشهای فرمولیزه شده آثاری درباره فلاکت، به طریقت آثار ساخته شده گرفتار شوند، اما به همه این جزئیات که دقت میکنیم و فیلم به صحنه وصال دو شخصیت اصلی که میرسد بازهم توازن خدمات اجتماعی که توسط سازمان زندانها ارائه میشود، نشان میدهد فیلم نمیخواهد از چنین جغرافیایی برای اغراقآمیز نشان دادن شرایط خاص و ویژه بهره ببرد. تفاوتها اینجا آشکار میشود، در فیلم متری شیش و نیم زندان اغراق آمیز به شخصیت تبدیل میشود. شخصیتی که پایدار نیست اما سازنده میخواهد از این موقعیت صرفا احساسات برانگیزد و شخصیتها در این جغرافیا محو میشوند و ضرباهنگ روایت از دست میروند.
سازندگان فیلم «ملاقات خصوصی» روایتی را ارائه دادهاند ند که لبریز از قصه وشخصیتهای کامل است و ساختار مدرنی را در خدمت روایتی کلاسیک قراردادهاند. به همین دلیل موقعیت شخصیتها را مثل پتک بر سر تماشاگر نمیکوبند و سعی نمیکنند از جغرافیای زندان، زیست طبقات فرودست اجتماعی بهره اجتماعی ببرند یا شکل معترضانهای در فیلم حاکم کنند.
مولفان به درستی به کشف قصهای مستقل آنچنان اصالت میدهند که تکلیف تماشاگر با آغاز، میانه و پایان آن مشخص است.
از این منظر فیلم ملاقات خصوصی اثر فریبکارانهای درباره فلاکت طبقات فرودست اجتماعی نیست. ملاقات خصوصی برخلاف روال پیشین باب شده در سینمای ایران سعی میکند درمانگر باشد و صرفا نمایش درد و آگاهی رسانی را مبنا قرار ندهد.
این توجه به درمانگری اجتماعی در سینمای ایران اگر مبنا قرار گیرد فیلمهای از جنس ملاقات خصوصی با اتهام سیاهنمایی مواجه نخواهد شد.
در این قیاسهای تطبیفی به نگارش درآمده، هدف این نیست که موج فیلمهای ابد و یک روز، مغزهای کوچک زنگ زده، بدون تاریخ، بدون امضاء، چهارشنبه 19 اردیبهشت و ... که آثار قابل اعتننایی هستند نفی شوند.
در نفی بنیانگذاری آثاری درباره فلاکت طبقات فرودست اجتماعی نیست. بلکه اگر این آثار ساخته نمیشدند چنین موجی در سینمای ایران ساخته نمیشد.
تنها تفاوت اثری مثل ملاقات خصوصی با سایر آثار ساخته اشاره که به روایتگری توام با درمانگریاجتماعی توجه ویژه و خاصی دارد.
اما در مورد بازیگران و بازیهای این فیلم اتفاقات خاص و ویژهای افتاده است. این فیلم بهترین اثر ثبت شده در کارنامه حرفهای پریناز ایزدیار پس از حضور در ویلاییهاخواهد بود با این تفاوت که تکامل یافتهترین بازی او را خواهیم دید. هوتن شکیبا نقش مردی عاشق پیشه را ایفا میکند که پس از وصال وجوه دیگری را از او خواهیم دید اما هیچ شباهتی با به کاراکترهایی که پیش از این ارائه کرده ندارد. شکیبا میتواند به بازیگری تبدیل شده که میتواند در سرنوشت هر فیلم سینمایی تاثیری شگرف بگذارد.
حواشی و اتفاقات اخیر زمینه این پیشبینی را فراهم میکرد که از قضا در جشنواره چهلم با آثار بسیار متوسط و منفعلی مواجه شویم اما فیلم ملاقات خصوصی نشان داد که پدیدههایی جوان و انرژیک همچنان قابل شناسایی هستند.