به گزارش روزپلاس، جلسات پرسش و پاسخ با دانشجویان، دومین رویداد مشابهی است که رئیس سازمان صدا و سیما در آن شرکت کرد.
بر اساس اولویتبندی رسانهای ریاست سازمان و صدا دو جلسه پرسش و پاسخ تاکنون در دو دانشگاه برگزار کرده و محوریت سئوالات به صورت مشخصی درباره شبکه نمایش خانگی، حضور عادل فردوسیپور و و واکنش محدود به حضور یا عدم حضور چهرهها در سیما محدود میشود و رویکردها و عملکردها مورد ارزیابی دقیق کارشناسی قرار نمیگیرد.
اما نخستین پرسش این است چرا جلسات پرسش و پاسخ رئیس صدا و سیما در ساختار پرهیاهو و پر از هیجان دانشجویی برگزار میشود؟
چرا هیچکدام از مدیران صدا و سیما طی سالهای اخیر در نشست پرسش و پاسخ رسانهای به پرسشهای تخصصی اصحاب رسانه پاسخ نمیدهند؟
با درنظر گرفتن این گزاره، برگزاری چنین نشستهایی ضروری است اما این مراسمها با توجه به نوع رویکرد در نوع پاسخگویی ، صرفا تولید تیتر برای صفحات مجازی میکنددر حالی که عملکردها ، زیرساختها و حتی نیروی انسانی تولید کننده در ساختار صدا و سیما تغییر نمیکند!
پیمان جبلی در این دیدار درباره «نسبت رسانه با دانش و پیشرفت» گفت: با یک جنگ نرم هدفمند روبرو و هستیم که قصدش انکار پیشرفتهای کشور است، همه دستگاههای فرهنگی تحت تاثیر این جنگ نرم قرار گرفتیم. ما بدهکار سهم نخبگان و دانشمندان هستیم.
اشاره به سهم نخبگان و دانشمندان یکی از نکات کلیدی است که جبلی به آن اشاره کرد اما پرسش مهم این است که نخبهگان و دانشمندان دینی و علمی در اتاقفکرهای سیاستگذار سیما دقیقا کجا هستند؟ اگر هدف ریاست سازمان اداره این سازمان به صورت دانشگاه ملی است، چرا این سازمان فاقد هیات علمی رسمی است؟
درب های صدا و سیما برای همگان باز نیست
رییس سازمان صدا و سیما در این جلسه اضافه کرد: آنتن صداوسیما اول به کمیت و سپس به جذابیت و محتوا پرداخته است. قصد ما این است که اصالت را به محتوا سپس جذابیت و پس از آن به کمیت بدهیم. آنتن باید دنبال ما بدود، الان ما داریم دنبال آنتن می دویم، تبدیل به مصرف کننده ایده های واصله شدهایم و خود ما سهمی نداریم. آنتن دست تهیه کننده و کسی است که طرح را آورده است، در حالی که ما باید در ابتدای زنجیره تولید باشیم. رییس صداوسیما نباید تابع مجری باشد و باید یکپارچگی فرماندهی واحد وجود داشته باشد.
انتقادی که بارها در نسبت با عملکرد صدا و سیما مطرح شده این است که برای مخاطب جدی سیما با رویکردهای سیاسی و غیرسیاسی، اعمال ممیزی و حدود خط قرمزها با هر پارامتری اهمیت ندارد. موضوع با اهمیت تر این است که تولیدات نمایشی سیما از سرگرمی خالی شده و ریاست سازمان همواره با تکرار همان شعار کلیشهای تقویت ظرفیتها و همکاری با گروههای دانشجویی، راهکار و سندی جامع از همکاری با متخصصان حوزه مدیا برای توسعه سرگرمی ارائه نمیدهد.
در حالی که جریان اصلی نظام تولیدات نمایشی سیما را مجموعه معدود خارج از سازو کار رسمی و در مقام تهیه کننده اداره میکنند. این موضوع اثبات میکند دربهای صدا و سیما برای همگان باز نیست و ازقضا ریاست سازمان به افت کیفیتها خروجی سازمان بارها اذعان داشته و همچنان تفکر رئیس این سازمان تولید محور است و تامین محوری از قلم افتاده است. روز پلاس بارها این سئوال را با مدیران صدا و سیما مطرح کرده که کدامن شبکه دولتی در کجای جهان سریال هرشبی پخش میکند.
جبلی از عبارت «سریال خیابان خلوت کن» همچنان استفاده میکند در حالی که بر اساس گزارش ساترا 9 میلیون نفر از مردم ایران کاربر مستقیم شبکه نت فلیکس هستند. در واقع برخلاف ادعاها تغییر رفتار مخاطبان در اظهارات ریاست سازمان دیده نمیشود.
این گرایش گسترده به نت فلیکس و پلتفرمهای داخلی نشان میدهد، مخاطبان مدیای هدف خود را تغییر داده اند و حتی شبکههای ماهوارهای جریان اصلی از طریق آنتن زنده دنبال نمیشود و معمولا "رجوع به پلتفرم"، سلیقه مدیای هدف مخاطبان است.
نکته جالب اینجاست که جبلی برای توضیح ریزش مخاطبانش به نمودار ریزش مخاطبان بیبیسی فارسی اشاره میکند در حالیکه همانطور که اشاره شد، مخاطبان ایرانی یا به عبارتی مخاطب جهانی گرایش بیشتری به پلتفرم دارند.
در سخنان جبلی کاملا مشخص است که او نظام جهانی پلتفرمها را قبول ندارد و برای عدم پاسخگویی به این سازوکار مدرن در ساختار جهانی بحث نظارت را بر محتوای آثار شبکه نمایش خانگی را پیش میکشد و میگوید:
برخی محتوایی که در شبکه نمایش خانگی بارگذاری میشود محتواهای شیطان پرستی و مستهجن و صد درصد ضد دینی و ضد امنیتی دارد. چه کسی باید این را مدیریت کند؟ خود شما شاید همین الان رویتان نشود با خانواده یکی از قسمتهای یکی از سریالها را ببینید. البته من اسم نمیبرم. ما اگر ادعای نظارت داریم ادعای سلیقهای ما نیست؛ وظیفهای است که قانون اساسی بر عهده ما گذاشته و ما موظف به حفظ امنیت فرهنگی جامعه هستیم. ما موظفیم به حفظ امنیت فرهنگی جامعه حریم خانواده هستیم و از این مسئولیتمان کوتاه نمیآییم. قانون اساسی اگر تغییر کرد مسئولیتش هم تغییر میکند.
با توجه به اظهارات جبلی به راحتی مشخص است که ارزیابیهای ریاست سازمان صدا و سیما میدانی نیست. دهه نود شمسی با اقبال گسترده مردم نسبت به سریالهای ترکی آغاز شد و این موج بخشی از ارزشهای فرهنگی جامعه را تحتالشعاع قرار داد.
شبکه های فراوانی با اهداف گسترش محصولات نمایشی ترکی تاسیس شد اما با رشد تولیدات در پلتفرمها مخاطبان چنین آثار نمایشی از شبکههای ماهوارهای به تولیدات داخلی هدایت شدند. در حالیکه کمترین خدمت تولیدات شبکه نمایشی خانگی با هر انتقادی که قطعا وارد این بود که این مدیای جدید با تبعیت از الگوهای جهانی توجه مخاطب ایرانی را از سریالهای ترکی به سوی سریالهای ایرانی با ممیزی کمتر هدایت کرد و این امر با استفاده از نیروهای رانده شده ازسیما محقق شد.
رییس سازمان صداوسیما بر عبارت اقتباس و بازمهندسی کنداکتور تاکید دارد در حالی از حضور ایشان در سازمان صدا و سیما 250 روز میگذرد و در طرحهای بلند مدت این سازمان هیچ اثری از سریال اقتباسی از مجموعههای ارزشمندی که در سطوح عالی کشور تقدیر شده نیست.
مهندسی کنداکتور شبکههای جریان اصلی همچنان مسابقه محور است و بیش از 50 مسابقه تلویزیون در 5 ساله گذشته طراحی و اجرا شده اند. در هیچ شبکه دولتی در جهان این میزان از مسابقههای تلویزیونی تولید نمیشود.
جبلی نظام چابک سازی و تعدیل نیروهای سازمانی را غیرممکن توصیف میکند . جبلی به عنوان کارمند سابق پرس تی وی ماجرایی را به چشم دیده است که مدیران قبلی که در پی تعدیل نظام نیروی انسانی سازمان بودهاند و با چه مصائبی روبرو شدند او عدم توانایی خود را در تعدیل حجم وسیعی از پرسنل اداری تائید میکند.
برآیند فعالیتهای جبلی نشان میدهد او در تریبونهای رسمی نظرات و خواستههای خودش را مطرح میکند اما به محض آنکه وارد صدا و سیما میشود شرایط فرق میکند و مدیران مدرسه فیلمسازی خاصی در کسوت اداره کنندگان شبکههای مختلف سیما انتخاب میشوند.
سخنان جبلی در خصوص نمایش اعتراض به صدا و سیما توسط گروههای مردمی،پوشش اخبار آبادان، اعتراضات اصفهان، حل مشکل عادل فردوسیپور، تلاش برای بازگشت حیاتی ماهیتی کاملا پوپولیستی دارد.
به عنوان مثال جبلی در مورد وضعیت عادل فردوسی نیز در پاسخ به سوال دانشجویان گفت: موضوع عادل در زمان من اتقاق نیفتاد. اگر من بودم همه تلاشم را می کردم که نرود و از ظرفیتش استفاده شود. من میراث دار وضعیتی هستم. همه فکر میکنند با امضای طلایی من کاری درست میشود. اما این مساله دو طرفه است. آن فرد هم باید بخواهد و قواعد بازی تیمی را بداند. او اصول کاری خودش را دارد. خودم با آقای فردوسی پور صحبت کردم. تلاش می کنم سرمایه ای را از دست ندهیم. مساله دو طرفه است. آنتن وقتی در اختیار هنرمند است نباید فکر کند که چه اتفاقی افتاده. یک سلبریتی برای یک برنامه چندصد میلیارد می گیرد. اگر ندهیم می رود. مدیریت چهره ها حساسیت دارد. مساله فقط فردوسی پور نیست.
نکته جالب اینجاست که در ادامه رئیس صدا و سیما درباره بازگشت حیاتی بازنشسته صحبت میکند که قصد دارد برنامهای را به او واگذار کند. حیاتی به این دلیل از سیما کنار گذاشته باشد چون در یک گفتوگوی خارج از سازمان گرایشات بیرونی خود را با مردم در میان گذاشت و نشان داد که تفکر او با آنچیزی که از طریق سیما پمپاژ شده همانچیزی نیست که صدا و سیما در این سالها به مخاطبانش القا کرده است. حالا پیمان جبلی ادعا میکند با یک امضاء طلایی میتواند محمدرضا حیاتی را به سازمان صدا و سیما بازگرداند اما بازگشت عادل فردوسیپور خارج از حیطه تصمیمگیری اوست.
این رویکردها و اظهارنظرهای غیرکارشناسی شده و استفاده از انگهای شیطان پرستانه به تولیدات شبکه نمایش خانگی بدون ارائه مصداق نشان میدهد، مدیریت سازمان برای بحران آفرینی در اظهار نظر مدیریت میشود.