به گزارش روزپلاس؛ اکران فیلم علفزار کماکان ادامه دارد و فروش آن از مرز ۱۶میلیارد تومان عبورکرد، به همین مناسبت نقد اختصاصی این فیلم به قلم امیر اهوارکی در صفحه «هنر روز» پایگاه خبری روزپلاس منتشر شد.
علفزار، نخستین نوشته و ساختۀ کاظم دانشی، کارگردان 29 ساله است که پیشتر فیلمهای مستند میساخت. بهرام رادان، تهیه کنندۀ علفزار است که از سال 1397 در کنار بازیگریهایش، به عرصۀ تهیه کنندگی نیز ورود کرده است. دو فیلم تهیه شدۀ قبلی جناب رادان، به جشنواره فجر راه نداشتند: ستارۀ قطبی (سودابه مرادیان/ 1397)، گربه سیاه (کریم امینی/ 1398).
خلاصه داستان
یک روز از زندگیِ کاریِ بازپرس امیرحسین بشارت (پژمان جمشیدی) که به چند پرونده از جمله ماجرای یک تجاوز به عنف رسیدگی میکند.
علفزار را میتوان یک فیلمِ جنایی ــ دادگاهی به حساب آورد. چنانکه بیشترین سکانسهایش، در اتاق بازپرسی و ساختمان دادگاه میگذرند. به لحاظ وحدت مکان، علفزار را میتوان یک نمایشنامه تلقی کرد. هرچند که ساختار فیلم به گونهای است که مخاطب احساس خستگی نمیکند. هادی بهروز، مدیر فیلمبرداری علفزار بوده که توانسته یک فیلمبرداری متعارف به دست دهد، و نه مانند دوربین سوبژکتیو در اغلب آثار مهدویان.
علفزار، حاوی قصه و درام نیست. مخاطب صرفاً با دنبال کردن شخص بازپرس، به سه مورد از پروندههای او وارد میشود. ماجرای اول، یک خطای انسانی است که در ابتدای فیلم اتفاق میافتد. شلیک هوایی یک مأمور پلیس، به یک کودک در پشتبام اصابت میکند که بازپرس بشارت در آن واقعه، نقش تعیینکننده دارد. همین خطا میتوانست به عزل جناب بازپرس بیانجامد. اما او صرفاً از سوی دادستان، شفاهاً توبیخ میشود. این سکانس صرفاً برای معرفی بازپرس و دادستان در فیلم گنجانده شده و چیز دیگری نباید از آن انتظار داشت. دقایقی بعد، جای دو شخصیت خوب و بد عوض میشود. چیزی که برای راقم، یادآور نمایشنامه روسپی بزرگوار نوشتۀ ژانپل سارتر است.

در ابتدای تیتراژ آمده است: «بر اساس چند داستان واقعی». ماجرای اصلی فیلم ــ درگیری در باغ ــ اقتباس از پروندۀ خمینیشهر در سال 1390 است. خود جناب کارگردان نیز در برنامۀ هفت (12 بهمن 1400)، همین را گفت که فیلمنامه را بر اساس آن واقعه نوشته است. جرم اصلی در آن ماجرا، تجاوز به عنف بوده در حالیکه مسئلۀ تجاوز، بدواً در فیلم مطرح نمیشود. در واقع، قبل از ورود سارا (سارا بهرامی) به دادگاه و شکایت او، کسی از تجاوز سخنی نمیگوید.

جناب شهردار با نام مهندس صادقی (فرخ نعمتی) به نزد دادستان آمده قصد دارد با اعمال نفوذ، پرونده را مختومه کند. مخاطب بدواً گمان میبرد که چهار برادر متجاوز، از بستگان شهردارند. اما در ادامه معلوم میشود که وی در سمت دیگر ماجرا ایستاده است. یعنی به خانواده شهردار تجاوز شده و او برای حفظ آبرو یا سمَت خود، درخواست دارد که پرونده مختومه شود! در حالیکه ماجرا باید بالعکس باشد. یعنی شهردار تشدید مجازات مجرمان را از دادستان بخواهد. چون ماجرا به هر حال، پس از جلب چهار مجرم، قابل پنهان کردن نیست. ظاهراً شهردار به عنوان نمونهای از مسئولان کشوری در فیلم مطرح میشود، مسئولانی که حمیت و غیرتی برای آنها باقی نمانده است. علاوه بر تجاوز به دختر و عروس شهردار، پسر او نیز در جریان نزاع به اغماء رفته است. به هر حال، بازپرس بشارت اعمال نفوذ را نمیپذیرد و قصد دارد از سارا عروس خانواده احقاق حق کند.

سارا تنها کسی است که بر مجازات مجرمان و گرفتن حق خود اصرار دارد. ظاهراً علت این است که در حضور فرزندش، به او تجاوز شده. آنطور که در دیالوگهای دادگاه گفته میشود، جالب توجه است که سارا در معیت پسر شش سالهاش در فیلم، مشروبات الکلی مصرف کرده و همراه با نامحرمان به شنا در استخر پرداخته است. اما عجیب است که در این موارد، اصلاً نگران بدآموزی فرزندش نبوده است. شاید جناب کارگردان با ساخت این فیلم، میخواسته به اظهارات امام جمعه خمینیشهر پاسخ دهد که گفته بود: اینها (کسانی که بهشان تعرض صورت گرفته) آدمهایی «علیه السلام» نبودهاند. در فیلم نیز میبینیم که بازپرس به اظهارات یکی از متهمان که میگوید اینها در باغ، فسق و فجور میکردند، پاسخ تندی داد.
انتخاب سارا بهرامی با آن چهرۀ مظلوم برای این نقش با همان نام واقعیاش سارا، همراهی مخاطب را موجب میشود. در حالیکه این نقش اگر میخواست واقعیتر شود، به یک بازیگر با چهرهای وقیحتر نیاز داشت.
همۀ افراد متجاوز و قربانی در فیلم، مذهبی نشان داده شدهاند. مردها دارای محاسن هستند و زنها چادری! فقط سارا و خواهرش شبنم (ستاره پسیانی) مانتو پوشیده است. مادر متجاوزان (مائده طهماسبی)، چادر دارد و به بیماری برص مبتلا؛ یادآور برص در چهرۀ شمر (سریال مختارنامه). پسر او به نام رحیم جوشکار (محمد معتضدی) که برص را از مادرش به ارث برده، برای خود جانماز آب میکشد. اما او همان کسی است که سارا با دیدنش به خشم میآید (متجاوز اصلی). آیا مقصود کارگردان، تمسخر افراد مذهبی است یا او قصد کرده که نسبت به شیوع چنین وقایعی در میان مسلمانان هشدار دهد؟
در کنفرانس مطبوعاتی فیلم در جشنواره چهلم فجر، بنده این سؤال را از کارگردان پرسیدم که چرا مادر متجاوزان (مائده طهماسبی) برص دارد؟ آیا شما با افراد چادری مشکل دارید؟ کارگردان پاسخ داد که مادر و خواهر خودش نیز چادری هستند. این پاسخ البته کافی نبود. جناب کارگردان میخواهد بگوید که گناه قتل، بزرگتر از فسق و فجور و زنا است. در حالیکه در شرع مقدس، جرم قتل با شهادت دو شاهد اثبات میشود ولی برای اثبات زنا، به شهادت چهار شاهد، نیاز است.

اما قصۀ سوم، سینماییتر از کار درآمده؛ ماجرای زنی معتاد به نام فریبا (صدف اسپهبدی) که میخواهد برای دختر ده ساله نامشروعش، شناسنامه بگیرد. بازپرس با این زوج معتاد، همراهی دارد. این دقایق، از قسمتهای مفرح فیلم است. بازی صدف اسپهبدی در نقش زن معتاد، عالی شده چنانکه برای او سیمرغ بهترین بازیگر نقش مکمل را به ارمغان آورد. البته طراحی گریم (مونا جعفری) و مخصوصاً کاهش 25 کیلویی وزن بازیگر (آنطور که در کنفرانس خبری جشنواره فجر گفته شد) نیز بسیار مؤثر بوده است. اگرچه تُن صدای خانم اسپهبدی، برای این نقش مناسب نیست. در عوض، انتخاب مهدی زمینپرداز برای این نقش کاملاً غلط است. سخن گفتن جناب زمینپرداز، حاوی یک نوع فخامت است که به نقشهای منفی نمیخورد.

چند نکته منفی در این قصه هست. اولاً عادی کردن حرامزادگی و نشان دادن چهرهای موجه از یک دختر ده سالۀ بدون نسب. در حالیکه چنین افرادی، به شدت قانون گریز و هنجارشکن هستند. اما فیلمهایی مانند علفزار و طلا (پرویز شهبازی/ 1397) که حرامزادهها را خوب و شیرین جلوه میدهند، در واقع به ترویج قانونشکنی و انهدام خانواده کمر بستهاند. بنده اکنون که به پنجاه سال از عمر خود رسیده، هنوز یک حرامزاده در کشورمان ندیدهام. و این در حالی است که آمار موالید حرامزاده در کشور فرانسه در سال 2020 میلادی، از 62% گذشته است.

پژمان جمشیدی در نقش بازپرس، باورپذیر ظاهر شده است. هرچند که عدهای در ایام جشنواره فجر، او را به عنوان بهترین بازیگر مرد نقش اول پیشنهاد میکردند اما در واقع اینطور نیست (سیمرغ بهترین بازی به امین حیایی برای بازی در فیلم برف آخر رسید). بازپرسهای واقعی، متفاوت از این نقش هستند. معمولاً بازپرسها قبل از سن 35 سالگی به مقام قضاوت میرسند. اما در مورد بازپرس بشارت در آستانۀ 50 سالگی هنوز اینطور نشده است. این البته میتواند ضعف حقوقی فیلم باشد یا غرضمندی کارگردان برای اینکه بگوید این بازپرس با آن همه سابقه، به دلیل اینکه توصیهپذیر نبوده، نتوانسته به مقام قضاوت ارتقاء یابد. یکی دیگر از ضعفهای حقوقی فیلم که بر خلاف آیین دادرسی رخ داده، بازپرسی گروهی است. در حالیکه مرحلۀ بازپرسی، باید تکبهتک انجام شود تا اظهارات شاکیان و متهمان جداگانه به ثبت برسد.

در کنفرانس مطبوعاتی، نه کارگردان و نه تهیه کننده حاضر نشدند که در مورد مسمّای نام علفزار، توضیح دهند. نام فیلم، یکی از آن مواردی است که میتواند نیت سازندگان را علن کند. ظن راقم به سازندگان خوب نیست. به نظر میرسد که اگر آنها میتوانستند، نام فیلم را «باغ وحش» میگذاشتند.