صفحهی روانشناسی «مثبت زندگی» روزپلاس، در گزارشی نوشت: پاشنه آشیل دولت هایی همچون آمریکا و اسرائیل ، متهم ساختن آنها به کشتار انسان ها نیست.سالیان سال است این دولت ها ، با کشتار جمعی ، پیش رفته اند.به طوری که اگر بازهم از خبرها بشنویم یا بخوانیم که آمریکا چند صد تن از شهروندان یک کشور یا شهری را مورد بمباران قرار داده است؛ برایمان عجیب نخواهد بود . بارها و بارها نیز ، مردم آمریکا، علیه این جنایات دولت شان تظاهرات کردند ، اما حتی تیتر اصلی خبرها هم نشد؛ در هیچ کدام از مجامع بین المللی ، این دولت ها تحریم و توبیخ نشدند.اساسا آمریکا و اسرائیل ، نامشان ، با جنایت و کودک کشی ، عجین است.و این مساله برای همگان عادی شده است آنقدر که حتی نیازی به توضیح ندارد. بنابر این ، متهم ساختن سران این کشور ها به قتل مردم ، تاثیری روی عملکرد و آینده ی آنها ندارد.
اما ، ایران ، سالیان سال است که دادخواه مظلومان جهان است ، حداقل رهبریِ این شعار را به عهده دارد؛ اما چنین شعاری را از سوی دولت های آمریکایی و اسرائیلی ، تنها زمان اغتشاشات میشنویم.
مساله در مورد ایران و سران جمهوری اسلامی ، طور دیگری است.متهم ساختن جمهوری اسلامی ایران ، بر کشتار مردم و معترضان ، از بین بردن حقانیت این نظام است. در ناخودآگاه همه ما حک شده؛ که این نظام کودک کش نیست ، مردم کش نیست ، پس دشمن لازم میبیند یکی از قدیمی ترین لایه های ناخودآگاه مارا مورد هدف قرار دهد؛ تا اذهان را خلع سلاح کند.
اما چگونه باورهارا میتوان بدون ارائه استدلال و سند محکمی تغییر داد؟
با تکرار! تکرار این اتهامات ، تعداد بالای کشته هایی که بر گردن حمهوری اسلامی گذاشته میشود ، ذهن را به این مساله متبادر میکند ؛ که نمیشود همه این تعداد کشته ها دروغ باشند ؛ پس تعدادی شان راست هستند ، در نتیجه ، حتی با حداقلِ این تعداد هم ، باور ها تخریب میشود . و دیگر ذهن ها ، به دنبال مطالبه سند و مدرک برای این اتهامات نیستند جز آن عده ای که سیاست تخریب باور هارا شناخته باشند و دستکاری ناخودآگاهشان به عهده ی دیگران علی الخصوص فضای مجازی نباشد.