۱۲:۳۳ |  ۱۳۹۵/۰۵/۱۶

از رتبه 12 کنکور سراسری تا نویسندگی داستان های کودک و نوجوان / بعضی وقت ها در نوشته های عاشقانه ام فرو میروم

«عاشقانه‌هایم» را بیشتر دوست دارم. آن‌قدر که بعضی‌وقت‌ها خودم هم فرو می‌روم توی متن و یادم می‌رود چند درصدش واقعیت دارد و چقدرش زاده خیالم است
کد خبر: ۳۵۷۱

کافه هنر روزپلاس ، در ادامه  گفت و گو با نویسندگان جوان این بار نیز به سراغ یک دهه هفتادی رفته ایم ، خانم  نیلوفر نیک بنیاد متولد 27 آبان سال 1370 که بسیاری از نوشته هایش را بدون نام نویسنده و یا به نام افراد دیگر در فضای مجازی  خوانده ایم .کسانی که اهل وبلاگ و شعر و شاعری باشند قطعا وبلاگ نوشته های خانم نیک بنیاد با اسم نیکولا را به خاطر دارند هرچند که این روز ها دیگر کمتر کسی به وبلاگ ها سر میزند . در ادامه متن این گفت و گو را میخوانیم :


از چه زماني به نويسندگي و ادبيات علاقه پيدا كرديد ؟ چه اتفاقي باعث اين علاقه مندي شد ؟

از یک سالگی علاقه به ادبیات (به صورت شفاهی!) داشتم. البته خودم چیزی یادم نمی‌آید اما مادرم می‌گوید وقتی که حتی حرف زدن عادی هم درست و حسابی بلد نبودم، همه تلاشم را می کردم که از خودم قصه بسازم و برای این و آن تعریف کنم! ولی به صورت واقعی از هشت سالگی. آن هم از روی حسادت! شنیده بودم توی مدرسه‌مان دختری هست که شعر می گوید. توی حال و هوای کودکی حسابی حسودی‌ام شد و پیش خودم گفتم «نه فقط شعر می‌گم، که داستانم می‌نویسم، خیلی هم بهتر از اون!». و نوشتم...


با توجه به علاقه اي كه به ادبيات داشتيد چه شد كه رشته حقوق رو براي تحصيل در دانشگاه انتخاب كرديد ؟

علاقه‌ام به ادبیات خیلی زیاد بود، و نفرتم از حقوق هم خیلی زیاد! ولی طبق توصیه دبیران، مشاوران، آشنا و غریبه، و به قول معروف به‌خاطر درآمد بیشتر و وجهه اجتماعی قابل‌قبول‌تر، و در کنارش رتبه خوبی که در کنکور کسب کرده بودم (رتبه 12 کنکئر سراسری )، مجبور شدم به رشته حقوق بروم. در تمام چهار سال مدت تحصیل در این رشته، احساس پشیمانی داشتم. هرچند شاید روزی به این نتیجه برسم که حقوق خواندنم چندان هم اشتباه نبوده، اما در آن زمان چنین نتیجه‌ای نگرفته بودم و همین مساله باعث شد برای مقطع ارشد تغییر رشته بدهم و همه تلاشم را بکنم که در یکی از رشته‌های مورد علاقه‌ام قبول شوم. این‌بار دیگر ادبیات هدفم نبود. به‌صورت آزادانه و در کنار درس به ادبیات می‌رسیدم و دوست داشتم رشته تحصیلی‌ام چیزی جز ادبیات باشد که دوستش هم داشته باشم. اینطوری شد که رشته زبان‌های باستانی را انتخاب کردم و حالا مشغول نوشتن پایان‌نامه ارشدم در همین رشته هستم. 


از نويسندگي در حوزه كودك و نوجوان بگوييد ، و از زمان انتشار كتابتان ...

اگرچه نوشتن سن و سال سرش نمی‌شود و مخاطب هر سنی که داشته باشد از یک نوشته خوب لذت می‌برد، اما با توجه به اینکه نویسندگی را هم برای بزرگ‌سالان و هم کودک و نوجوان تجربه کرده‌ام، از چند سال قبل تصمیم گرفتم به صورت جدی‌تر در حوزه کودک و نوجوان فعالیت کنم. یعنی هدف اصلی‌ام این گروه سنی باشد و در کنارش گاهی برای بزرگسال هم بنویسم. حس می‌کنم نوشتن برای بچه‌ها این حسن را دارد که نویسنده مستقیم با مخاطب طرف است. یعنی برای اینکه اثرت قابل قبول باشد، کافی‌است نظر مخاطب واقعی‌ات (که کودکان و نوجوانان هستند) را به خودت جلب کنی، نه نویسندگان هم‌صنف خودت. در حالیکه در چندسال اخیر در حوزه بزرگسال یکی از دغدغه‌های اصلی نویسندگان جلب نظر نویسندگان هم‌صنف‌شان شده. خیلی‌ها را می‌شناسم که کتابشان اصلا در بین عامه مردم شناخته‌شده نیست اما به‌خاطر فراوانی تکنیک‌های ادبی و مسائلی از این دست، در بین نویسندگان معروف شده‌اند. من این را دوست ندارم. معیار برای من مخاطب واقعی است. برای همین هروقت بخواهم کتاب کودک و نوجوانی بخرم و مطالعه کنم، به سمت کتاب‌هایی می‌روم که خود بچه‌ها بهم معرفی می‌کنند و از خواندنش لذت برده‌اند. خودم هم در حال حاضر یک رمان نوجوان و یک داستان تصویری برای کودکان زیر چاپ دارم که البته زمان چاپش با خداست. ناشرها را که می‌شناسید. به قول شاعر«از دست عزیزان چه بگویم؟ گله‌ای نیست..../ گر هم گله‌ای هست، دگر حوصله ای نیست...».


پس از فروكش كردن تب وبلاگ نويسي كماكان وبلاگتان را به روز ميكنيد و البته مخاطبان خودتان را داريد ، از فعاليتتان در فضاي مجازي بگوييد 

برای من وبلاگ نویسی، فقط «وبلاگ‌نویسی» است. هیچ‌وقت دلم نخواسته وبلاگم را با سایر شبکه‌های اجتماعی طاق بزنم چون اعتقاد دارم هر فضایی یک رسالتی دارد، و رسالت فضاهای اجتماعی‌ای که در حال حاضر می‌شناسم با وبلاگ‌نویسی فرق می‌کند. برای همین اگرچه در یکی دو تا از این شبکه‌ها حضور دارم، اما مطلبی نمی‌نویسم. اگر هم مطلبی از من با اسم یا بدون اسم منتشر می‌شود کار خودم نیست. من با وجود کم‌رونقی‌ وبلاگ‌ها و با وجود ضربه‌ای که سال گذشته به یک سری از وبلاگ‌ها (از جمله من) وارد شد، باز هم ترجیح می‌دهم در همان فضای وبلاگ گه گداری اگر حرفی برای زدن داشته باشم، بنویسم. کسی که بخواهد بخواند، می‌خواند. چه وبلاگ‌نویسی کم‌رونق باشد و چه پر رونق! مثل کتاب است که حتی اگر آمار کتاب‌خوانی به زیر یک ثانیه هم برسد، آن کسی که بخواهد کتاب بخواند، می‌خواند.


كدام يك از نوشته هايتان را بيشتر دوست داريد ؟ بخشي از آن را بگوييد

نمی‌توانم به‌طور قاطع بگویم این نوشته‌ام را بیشتر دوست دارم یا آن یکی را کمتر. ولی به قول خواننده‌های متن‌هایم «عاشقانه‌هایم» را بیشتر دوست دارم. آن‌قدر که بعضی‌وقت‌ها خودم هم فرو می‌روم توی متن و یادم می‌رود چند درصدش واقعیت دارد و چقدرش زاده خیالم است

از رتبه 12 کنکور سراسری تا نویسندگی داستان های کودک و نوجوان / بعضی وقت ها در نوشته های عاشقانه ام فرو میروم

گزارش خطا
ارسال نظر
نظرات شما
ساده
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۲ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۸:۳۸
نوشته های نیکولا واقعا از اون نوشته هایی که دلت میخواد بخونیش و هی بخونیشو منتظر باشی نیکولا کی وبلاگش را دوبار آپ میکند و هی قند در دلت اب شود که میتوانی بخوانیش
زی زی گلو
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۳ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۷:۲۵
یکی باید باشه حتما!یکی که قشنگ بنویسه،یکی که آبی باشه،یکی که نیکولا باشه،نه؟
نیلوفر
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۹ مرداد ۱۳۹۵ - ۲۲:۳۵
دوسش دارم...نیکولا رو ونیلوفرو
سپیدار
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۳۱ مرداد ۱۳۹۵ - ۰۱:۵۳
نوشته های نیکولا حال دل آدمو خوب می کنه
حال دل آدم خیلی چیز مهمیه
نقد و سیاست