به گزارش روزپلاس ، رسول خادم گفت و گویی با شرق داشته است که بخشی از آن را در ادامه میخوانید:
به هر حال آنچه مسلم است شما براي پيشبرد کارهايتان در کشتي از سوابق غيرورزشيتان هم کمک ميگيريد. رسول خادم اولين ورزشکاري بود که وارد شوراي شهر تهران شد. شما پس از عضويت در شوراهاي دوم و سوم در شرايطي که به راحتي ميتوانستيد عضو شوراي چهارم هم باشيد، از انتخابات انصراف داديد. چه شد که در شوراي دوم تصميم گرفتيد وارد شورا شويد و براي شوراي چهارم انصراف داديد؟
صادقانه عرض ميكنم؛ تمايل چنداني به صحبتكردن در اين خصوص ندارم. من دو دوره عضو شوراي شهر بودم و در آن دو دوره مسئوليت دو کميسيون را برعهده داشتم. فکر ميکنم کساني که در آن زمان با آن مجموعه مرتبط بودند، در جريان ميزان فعاليتهايي که در آن دورهها، در اين كميسيونها انجام شد، هستند. ارزيابي من پس از دو دوره حضور در شورا اين بود که عوامل مختلفي وجود دارد که علاقهمند به اثرگذاري مجموعه شوراي شهر براي رفع مشکلات مردم نيستند. شايد اگر صد هم براي مردم کار کني، يک هم به دست مردم نميرسد.
اين دليل اولم براي انصراف از انتخابات شوراي چهارم بود. دليل دوم هم اين بود كه ارزيابي من از فضاي شوراي شهر چهارم، از همان زمان ثبتنامها، به دلايلي كه شايد گفتن آن ضرورتي نداشته و ندارد، به گونهاي بود که اين فضا، فضاي مناسبي براي کارکردن نخواهد بود. اما مهمترين نكته اين بود که بعد از سالها نبودن فرصت حضور در ورزش و به هر حال اداي مسئوليتي كه من و امثال من بر گردن دارند، كه به علت عدم علاقهمندي مديران وقت يا نداشتن تفاهم به همكاري مشترك با ايشان، اتفاق افتاده بود، فرصتي براي حضور من در كشتي فراهم شد.
واقعيت اين است؛ من اگر هر جا هم قبلا حضور داشتم، به خاطر محبت مردم و سابقه حضور من در ورزش بود. شايد من تواناييهاي محدودي براي فعاليت در ساير بخشها هم داشتهام يا دارم. اما اولويت، حضور و كاركردن من و امثال من در ورزش است و اين آن چيزي است كه مردم هم ميخواستند و ميخواهند.
الان هم تا جايي که بتوانم و تا جايي که بگذارند کار کنم، در ورزش ميمانم و زماني که احساس کنم نميگذارند، حتي با همين توانايي محدودي که دارم، كارم را ادامه دهم، قطعا مزاحم مديران در ورزش نخواهم شد. من به لطف خدا، با تسليمشدن رابطه خوبي نداشته و ندارم، اما توانايي به هر قيمتي كاركردن را هم نداشتهام.
بسياري از اهالي کشتي تأکيد دارند با بازگشت شما به کشتي، اين ورزش ملي سامان گرفت و از نظر مديريتي قابل مقايسه با قبل نيست. اين صحبتهاي شما که در آن از احتمال رفتن صحبت ميکنيد، کمي نگرانکننده است. شايد تصور اين باشد که سالها در کشتي بمانيد؟
تا زماني که بگذارند و بتوانم کار کنم، ميتوانم حضور داشته باشم، وقتي نتوانم کار کنم، حضورم و عدم حضورم هيچ فرقي نميکند. تنها دليلي که آدم خيلي از فشارها را تحمل ميکند، خيلي از تنهاييها در حوزه مديريت را حوصله ميکند، به اين اميد است که درختي سبز کند، نهالي بنشاند و قدمي بردارد. اما وقتي دست و بالش بسته شود و نتواند کاري انجام دهد، بودنش هيچ ضرورتي ندارد.
مردم هم انتظارشان از ما اين است؛ وقتي جايي حضور داريم، کاري انجام شود، وگرنه اگر قرار به بودن و كارنكردن باشد كه متأسفانه نمونههاي متعددي از اين افراد در فضاي مديريتي كشور هستند و رمز ماندگاريشان در كرسيهاي مديريتي، تلاش براي كارنكردنشان بوده و سعي در ديكتهننوشتنشان، در اين صورت، بهتر است نباشم. در بخش بينالملل هم اعتقادم همين است. من نگاه و ارزيابي خوبي نسبت به اتحاديه جهاني کشتي ندارم. احتمال تغيير در فضاي ساختاري اتحاديه جهاني کشتي بسيار مشکل است. ما با ساختاري ٧٠ساله مواجه هستيم که كمتر كسي جسارت اعتراض به آن را دارد. اما من به عنوان نماينده كشتي ايران تا زماني كه احساس کنم امکان تغيير در فضاي اتحاديه هست، تلاش و مبارزه ميکنم. البته در حوزه ديپلماسي و عالم سياستورزي، تنهايي جنگيدن كار آساني نيست.