برچسب: هارآتص
شبی سرد و تاریک بود و آنها در آن خیابان دراز و باریک جمع شدند. عصبی و هیجان زده بودند. زوزهی شغالی در دوردست سکوت را شکست. بعضیهایشان اولین بارشان بود که وارد یک مأموریت عملیاتی میشدند. همیشه رویایش را در سر داشتند، و مدتها بود برای چنین شبی تمرین میکردند. آدرنالین خونشان به جریان در آمده بود، درست همانطور که دوست داشتند. اصلا بخاطر همین در ارتش نامنویسی کرده بودند.
کد خبر: ۲۴۵۲۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۱/۰۹