گفتاری از هرمان بروخ

درباره‌ مبانی رمان خواب‌گردها

نخست مایلم چند کلامی درباره مبانی رمانی عرض کنم که قسمت‌هایی از آن را برای‌تان خواهم خواند.
کد خبر: ۲۱۴۱۴۵
تاریخ انتشار:۱۰ شهريور ۱۴۰۰ - ۱۲:۰۸ - 01 September 2021
نخست مایلم چند کلامی درباره مبانی رمانی عرض کنم که قسمت‌هایی از آن را برای‌تان خواهم خواند. مطالبی که به عرض می‌رسانم، بخش‌هایی از کتاب تئوریکی هستند که سرگرم آماده‌سازی آن هستم. «مبانی» همواره به معنی اصول عقایدند، به معنی اعتقادی که کار بر مبنای آن به بار می‌نشیند. زیرا بدون وجود این اعتقاد، کار پیشاپیش محکوم است که از ارزش بی‌بهره باشد. البته این گفته به معنی آن نیست که نفس اعتقاد، کار را از بی‌ارزشی می‌رهاند.

به عبارت دیگر، چنین پرسشی مطرح است: رمان در چه شرایطی حق حیات دارد؟ نزدیک‌ترین پاسخ: رمان اصولاً حق حیات ندارد. این ادعا را می‌توان به صور مختلف مستدل کرد. مثلاً با این استدلال که در سخت‌ترین دوره اضطرار اقتصادی، ارگانی برای تولید آثار هنری وجود ندارد، و حتی مجاز نیست وجود داشته باشد.

یا با یک شعار: در چنین دوره‌ای به کلام نیاز نداریم، به عمل نیاز داریم.

بله، اما بسیاری از شعارها حتی اگر طنینی ابلهانه داشته باشند، از دل واقعیت سر برکشیده‌اند.

به‌راستی «عمل» یعنی چه؟ مسلماً به معنی چیزی‌ست کاملاً بلافصل، رجوع بلافصل به اُبژه، به عبارت دیگر ارتباطی بی‌واسطه میان فرد و زندگی‌اش، ارتباطی بی‌واسطه با دنیا.

یک مثال: قرون‌وسطا به‌عنوان قالبی افلاطونی ـ اسکولاستیک به پدیده‌های دنیا و همین‌طور انسان منحصراً به‌عنوان اجزای نظام کلامی نگاه می‌کرد. مهم‌ترین تأثیر رنسانس و همین‌طور پروتستانتیسم را می‌توان در دوشقه‌‌کردن این به‌اصطلاح جهان‌بینی مشاهده کرد. 

رنسانس به‌عنوان ساعت تولید علوم طبیعی مدرن، اُبژه طبیعت را پس از دوران باستان، برای نخستین بار مستقیماً در دسترس انسان قرار داد. پروتستانتیسم هم نظیر همین کار را با تجربه دینی انجام داد.

پرداختن به این مثال چشم‌انداز وسیعی را می‌گشاید، اما طرح آن در این مبحث به اطاله کلام می‌انجامد. اما لازم است گفته شود که بذر رنسانس تازه در این زمان به بار نشسته است. تازه حالاست که انسان فعال به میان زندگی پرتاب می‌شود. این گفته نیازی به توضیح ندارد. این به میان زندگی پرتاب‌شدن را هر یک از ما با پوست و گوشت خود حس می‌کنیم. 

به‌عنوان مثال، انسان امروزی به مفهومی عمیق بسیار گنگ‌تر از عضو فرقه تراپی است. زبان انسان فعال امروزی درواقع فقط به کار خبررسانی می‌آید، به مفهومی وسیع‌تر عملاً فقط نشانه است، نوعی مکاتبه شغلی است. انسان فعال از پدیده‌ها فقط به‌اندازه‌ای که ضرورت دارد، حرف می‌زند، اما دیگر درباره پدیده‌ها اظهارنظر نمی‌کند، و اگر در محل کارش حاضر نباشد، مشغول ورزش است، با طبیعت رابطه گنگی دارد، به سینما می‌رود یا سرگرم شنیدن موسیقی از رادیو است. دنیا هرگز به‌اندازه امروز انباشته از تصویر و موسیقی نبوده است. درباره نقش موسیقی در نظام ارزش‌های مدرن باید سخن گفته شود. خلاصه این‌که انسان امروزی انسانی بیننده است، انسان شنونده است، اما به‌شدت ضد عقل مجرد2 بار آمده است.

اما اوضاع خردورزی از چه قرار است؟ مسلماً خردورزی هم حال‌وروز خوبی ندارد. روشن‌فکرِ مدرنْ خردورزی‌ست تمام‌عیار، یعنی دانشمند علوم طبیعی است. نیازی نیست درباره نتایج فعالیت او توضیحی داده شود. ما همگی خوب می‌دانیم که رجوع به اُبژه به تصویر علمی جهان چه غنای باورنکردنی بخشیده است، به‌گونه‌ای که ما دارای جهانی نو شده‌ایم.

اما حتی این‌جا، در این سپهر خردورزی هم تحقیر کلام دیده می‌شود. دانش می‌کوشد زبان خود را، مکاتبات خود را، هرچه بیش‌تر از کلام بی‌نیاز کند، می‌کوشد وسیله خبررسانیِ مطلقاً بی‌عیب‌ونقصی بیابد و یافته است، مثلاً ریاضیات؛ ریاضیاتی که خاستگاه آن‌هم رنسانس است. کانت وقتی برای علوم فقط در صورتی علمیت قائل شد که حاوی ریاضی باشند، به این معنی که بتوان آنها را به زبان ریاضی بیان کرد، این تحول را مد نظر داشت. پس اگر از منظر کلام نگاه کنیم، علوم هم گنگ شده‌اند.

بنابراین ما، مایی که می‌کوشیم با ابزار کلام بیان مقصود کنیم، راه به جایی نخواهیم برد؟ به‌راستی ما می‌خواهیم چیزی را بیان کنیم که اصولاً بیان‌شدنی نیست؟ سخن‌گفتن اندیشه‌ورزانه به‌راستی به پرت‌وپلاگویی بدل شده است؟

پاسخ‌گویی به این پرسش کار آسانی نیست. به‌عنوان مثال اگر به برنامه فرهنگی روسیه نگاه کنیم، برنامه‌ای که موضعی به‌شدت ضد عقل مجرد و ضد افلاطونی دارد و فقط به علومی بها می‌دهد که مبنای عینی دارند، نه‌فقط با تصویری از آن‌چه گفته شد روبه‌رو می‌شویم، بلکه ضمناً به امکانی رادیکال برای پاسخ‌گویی، البته پاسخی منفی، به پرسش خود دست می‌یابیم. و اگر وضع امروزی فلسفه را در نظر بگیریم، یا دست‌کم به آن شاخه‌ای از فلسفه نگاه کنیم که امروزه برای خود جایگاهی برجسته دست‌وپا کرده است، منظورم آن نئوپوزیتویسمی است که راسل بانی آن محسوب می‌شود، در این صورت نفس این عنوان به ما می‌گوید چه پاسخی انتظارمان را می‌کشد.

در دنیا پدیده‌ای منفک و جداافتاده وجود ندارد. اما درست به همین دلیل بررسی این فلسفه نشان می‌دهد که این امکان پاسخ‌گویی کافی نیست.

فلسفه جدید خواهان آن‌ست که برکشیده شود، به دانش محض بدل شود، دست از پرگویی درباره چیزها بردارد، و نهایتاً به‌سوی ریاضی‌شدن کشیده می‌شود. این مایه خوش‌حالی است. گام‌های اولیه هم برداشته شده است، ازجمله در لجیستیک و زبان اشاره.

اما در عین حال فقرِ هولناکِ فلسفه آشکار می‌شود. بی‌تردید فلسفه تاکنون به این‌ مفهومْ علمی نبوده است، وگرنه این‌همه مکاتب گوناگون فلسفی وجود نمی‌داشت، بی‌تردید فلسفه به میزان بسیار زیادی گردش حولِ یک نقطه بوده است، اما از زمان پیدایش‌اش، یا به عبارت دیگر، برای آن‌که نامی را به میان آورده باشیم، از زمان افلاطون، میراث بزرگی را که باید از آن پاسداری می‌کرده، هرگز از یاد نبرده است. فلسفه مسئله اخلاق را بی‌وقفه مد نظر قرار داده، و به وسیع‌ترین مفهومِ کلمه، همواره علم کلام بوده است.
  
ریاضی‌شدن فلسفه، حوزه وسیع عرفان ـ اخلاق را از دایره مسائل خود حذف کرده و به‌حق هم حذف کرده است. شاید هم پرداختن به آن را به بعد موکول کرده باشد، به زمانی که ابزار بیان امر عقلانی آن‌قدر رشد کرده باشد که ظرف آن بتواند مسائل متافیزیکی را در خود جای دهد. در بزرگ‌داشت پوزیتویسم همین بس که توان خود را می‌شناسد و می‌داند تا کجا می‌تواند پیش برود. پوزیتویسم بر بیماری خود واقف است.

اما حذف امر غیرعقلانی3 از دایره علمیتِ عقلانی4، موجب نابودی امر غیرعقلانی نمی‌شود. این مسائل وجود دارند و حضور خود را بی‌وقفه اعلام می‌کنند. حتی شاید با شدت‌ و حدتی بیش از گذشته. ادوار پیشین دارای یک نظام ارزش کاملاً عقلانی بودند و همین امر موجب مزیت آنها بر دوره ما می‌شد. چون فراموش نکنید: هر مذهبی عقلانی‌ست و هیچ‌چیز آن را به‌اندازه نگاه بی‌روح ـ رازورزانه5 فاسد نمی‌کند.

ما شاهد فروپاشی نظام‌های بزرگ و عقلانیِ ارزش هستیم. و احتمالاً فاجعه بشری‌ای که در حال تجربه‌اش هستیم، چیزی نیست جز همین فروپاشی. فاجعه گنگی.

اغراق‌آمیز می‌نماید، اما ما فلسفه نداریم، و علم‌الکلام‌مان بسیار ناچیزتر است. ابزار عقلانی برای برپاکردن آن وجود ندارند یا هنوز به وجود نیامده‌اند.

اما مسائل وجود دارند، با همان شدت پیشین، گنگ‌تر و شدیدتر از پیش. و چنان‌چه بخواهیم به آنها بپردازیم، فقط می‌توانیم بکوشیم در زمین خودشان، در زمین غیرعقلانیت، با آنها روبه‌رو شویم، و این بیان غیرعقلانی، این شناخت، معلق میان گنجیدن در زبان و گنگی، این به کمک نمادها و نگفته‌ها قابل‌بیان‌بودنْ همواره کار هنر بوده است، کار ادبیات بوده است.

ادبیات همواره برای شناختْ بی‌صبری کرده است، از شناخت پیشی گرفته است، و راه‌گشای شناخت بوده است.

شاید بهتر است این‌گونه گفته شود: تنوع وقایع را نمی‌توان به‌گونه‌ای عقلانی در ظرف بیان گنجاند. امر عقلانی میلی‌متری پیش می‌رود، ناچار است جهان را به‌اصطلاح با اتم‌ها سنگ‌فرش کند. اما انسان بی‌صبر است، زندگی کوتاهی دارد و خواهان کلیت است.

وظیفه ادبیات را در دنیای امروزی از این منظر می‌توان دریافت: فلسفه می‌کوشید جهان را توصیف کند و از طریق این توصیف، راهی به‌سوی اخلاق و ارزش‌گذاری بیابد. به نظر می‌رسد امروزه این وظیفه فلسفه به عهده ادبیات، به‌ویژه ادبیات روایی، گذاشته شده است. از تواضع اگر بگذریم، می‌توانیم بگوییم همان‌طور که فلسفه عقلانی و علوم از دل کیهان‌زادشناسیِ6 ادبیِ دوران باستان بیرون آمدند، امروزه که دانشْ خودِ خویشتن را محدود کرده، و علم‌الکلام هم ناکام شده است، برای پرداختن به اجزای عقلانی زندگی دوباره به بیان غیرعقلانیِ ادبیات نیاز داریم.

طبیعتاً برای این گفته فقط می‌توان به شواهد و قراین استناد کرد. مثلاً با استناد به شواهدِ تاریخی می‌توان این‌گونه گفت: فرمِ رمان نو باید در لحظاتی پدید می‌آمد که تصویر قرون‌وسطایی ـ کلامیِ جهان به‌طور قطع مرحله ورود به روند تصفیه خود را آغاز کرده بوده باشد، و این یعنی اواخر قرن هجدهم، پایان دوره باروک. و حدوداً در این دوره بود که «ویلهلم مایستر»7 نوشته شد و گوته با نگارش این اثر، و بسیاری آثار دیگر، از زمانه خود پیشی گرفت.

به‌عنوان دلیلی دیگر می‌توان به همه‌چیزدانی تمام فلاسفه اشاره کرد. فلاسفه پیشین همه می‌کوشیدند علامه‌وار تمام دانش موجود درباره جهان را مانند تصویری کوچک‌شده از کیهان‌زادشناسی بزرگِ مذهبی که اسکولاستیکِ قرون‌وسطا از نظر تاریخی نزدیک‌ترین نمونه آن به ما است، در دستگاه فلسفی خود بگنجانند. بله، این ویژگیِ درواقع فرعیِ فلسفه‌ورزی، در پی روبه‌فسادگذاشتن فلسفه به رکن اصلی آن بدل شد. سرانجامْ کار به جایی کشید که برخی، مثلاً وونت8، جمع همه دانش‌ها را فلسفه نامیدند.

همان‌طور که پیش‌تر گفته شد، فلسفه مدرن به دلیل تواضع منطقی‌اش و کوششی که برای دست‌یابی به علمیت ریاضی بروز می‌دهد، آرزوی دانستن همه‌چیز را از سر بیرون کرده است. اما همان‌گونه که تنوع از جهان حذف‌شدنی نیست، همان‌طور که عنصر غیرعقلانی همواره در درون انسان قیل‌وقال می‌کند، همان‌طور که موضوع اخلاق و حفظ ارزش‌ها همچنان امری عاجل است، آرزوی انسان هم برای دست‌یابی به تصویری جامع از جهانْ سرکوب‌کردنی نیست. از این‌رو می‌توان این واقعیت را که رمان مدرن آشکارا به همه‌چیزدانی گرایش دارد و می‌کوشد از این نظر هم جایگزین فلسفه شود، به‌مثابه دلیلی در نظر گرفت که باید ارائه کنیم. در ارتباط با این‌گونه رمان‌ها، هرچه از «اولیسِ» جویس سخن بگوییم، کم گفته‌ایم؛ همین‌طور از تلاش بزرگ آندره ژید برای پدیدآوردن فرم نوین رمان‌نویسی، و به‌ویژه از روبرت موزیل که از طریقی دیگر در این راه تلاش کرد و شما با آثار آنان آشنا هستید.

بدیهی است که این‌گونه همه‌چیز‌دانی فقط به عرصه واقع‌نگری محدود نمی‌شود، بلکه روش را هم دربر می‌گیرد. زیرا فرم و محتوا همواره با هم وحدت دارند. در این‌جا لازم است مجدداً به جویس اشاره کنم، به توانایی او در به‌کارگیری تمام فرم‌های توصیف، تمام سبک‌ها و نمادها، ابزارهای گوناگونی که باید به کمک آنها عرصه غیرعقلانی زندگی برکشیده و به سطح آگاهی آورده شود. و مهم همین عرصه غیرعقلانی است. مهم این برجسته‌کردن لایه‌های عمیق‌تر احساس و زندگی است. چون درون این لایه‌هاست که می‌توانیم به آن راهنمایی دست یابیم که راه رسیدن به ارزش‌های نو را نشان‌مان می‌دهد، و راه رجوع بلافصل به اُبژه، رجوعی که جوهره این دوران را تشکیل می‌دهد، در درون این لایه‌ها به‌دست می‌آید.

با توجه به این دیدگاه، معلوم می‌شود که رمان در زمینه شناخت، وظیفه بزرگی بر عهده دارد. «خواب‌گردها» نشان می‌دهد که سهم هر رمان در برآوردن این وظیفه تا چه حد ناچیز است.

1. این سخنرانی کوتاه را بروخ در دوم ژوئن 1931 در مدرسه عالی وین ایراد کرد.

2. Anti- intellektualisiert
3. Irrational
4. Rational
5. Dumpt-Mystische
6. Kosmogonie
7. Wilhelm Meister
8. Wundt (Wilhelm)

بازگشت به ابتدای صفحه
ارسال به دوستان
ارسال نظر
روایت تصویری
نگاه دوم
پیشنهاد سردبیر
پربازدیدها

ایران به گام غیرفنی اروپا پاسخ مناسب می‌دهد/ آمادگی ایران برای همکاری با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی

پرسپولیس-مس/ آغاز مأموریت سرخ ها در جام حذفی با نیم‌نگاه به آسیا

وتوی قطعنامه آتش‌بس غزه مجوزی برای ادامه کشتار است/ آمریکا به همدستی 13 ماهه خود در نسل‌کشی غزه ادامه داد

جزئیات روند آتش‌بس در لبنان/ تاثیر قدرت حزب‌الله بر مذاکرات

باید در منطقه الهام بخش باشیم/ روال کار دولت چهاردهم اینگونه نیست که فقط در تهران بنشیند و دستور دهد

نخستین استفاده از موشک‌های دوربرد علیه روسیه/ تصمیم آمریکا و آلمان برای ارسال بسته‌های جدید کمک نظامی به اوکراین

کتاب از سبد بسیاری از خانواده‌ها حذف شده است

نظارت اژه‌ای بر روند بررسی پرونده‌های خاص/ آسیب‌شناسی تدوین فهرست‌های عفو مناسبتی

قتل‌عام در محله شیخ رضوان/ 23 عملیات حزب‌الله در روز چهارشنبه

مولوی عبدالحمید: دکتر پزشکیان مردم زحمت‌کش استان سیستان‌وبلوچستان را مورد تفقد خود قرار دادند

فجایع ۴۱۱ روز جنایت/ ۸۶ درصد غزه کاملاً تخریب شده است

الحاق کرانۀ باختری/ فرار به جلوی نتانیاهو با همراهی «ترامپ»

روایت دکتر لاریجانی مشاور رهبر انقلاب از سفر اخیر به سوریه و لبنان/ «با روحیه‌ای که در رزمندگان حزب‌الله دیدم، مطمئناً پیروز می‌شوند»

جنایت در شمال غزه/ ۶۶ شهید در بمباران خانه‌های مسکونی

دانشگاه‌ها زیر ذره بین آخرین رتبه بندی تایمز/ تعداد حضور افزایشی؛ رتبه برخی کاهشی

ماجرای برهنگی یک زن در‌ محیط دانشگاه چیست؟ فشار روانی پس از متارکه

«اخلاق» باید یکی از ملاک‌های اصلی دختران و پسران برای ازدواج باشد/اهمیت خلقیات در ازدواج

داروهای لاغری اعتیادآور/ فروش در آرایشگاه‌های زنانه

بیماری‌های خطرناک در کمین افراد چاق/ از افسردگی تا سرطان‌ها

علائم افسردگی در نوجوانان/ ارتباط کاهش اعتقادات مذهبی و نا امیدی

عزل مدیران ارشد مبارزه با پولشویی سه بانک کشور

چرا انتخابات آمریکا بر اقتصاد ایران تاثیر عمده ندارد؟/ نگرانی جایز نیست

سوءاستفاده از بیماری یا بی شرمی رسانه ای

سفیر ایران: قدرت پدافند هوایی ایران در چین ترند شد

آغاز ضرب سکه با تاریخ سال بعد از ۱۵ اسفند ماه / کاهش حباب سکه

قیمت جهانی طلا امروز ۱۹ آبان/ هر اونس طلا ۲۶۸۴ دلار و ۷۷ سنت

رئیس شورای هماهنگی بانک‌ها:اجرایی‌شدن مصوبات بانکی سفر وزیر اقتصاد به استان سیستان و بلوچستان

الهامی: من مقصر اصلی شکست مقابل مس رفسنجان هستم

نقد و سیاست