به گزارش روزپلاس؛ در بررسی وضعیت افراد، وقتی میخواهیم بگوییم چرا فردی افسرده و غمگین است، از شرایط او میگوییم. از اینکه خانواده اش، محله اش، محل تحصیل و اشتغال او چگونه است صحبت میکنیم.
دقیقا هر آنچه شرایط بیرونی را شامل میشود علت حال بد آن فرد میدانیم و هرچه به دنبال حال بدش اتفاق بیفتد را حق او میدانیم. اگر خودکشی کند هم طبیعی میدانیم چون تحت تاثیر شرایط بوده.
شرایط میتوانند تاثیر بگذارند، اما تا یک حد و زمان موقتی. مهم است که تاکید کنیم روی موقت بودن این تاثیر.
انسان ، واکنش هایی که به این شرایط میدهد را خودش انتخاب میکند. شخصی که از شدت بی پولی توانست ابتکاری به خرج دهد و اشتغال زایی هم بکند، از همین واکنش هایش در برابر وضعیت اش به پیشرفت رسید.
برخی خود را اسیر گذشته و شرایط میدانند.یک روان درمانگر تمام تلاشش را میکند که انسان تحت اسارت شرایطش نباشد. یک پزشک تمام تلاش خود را میکند تا بیمار، بتواند بر بیماری غلبه کند.
بهترین راه، غلبه بر شرایط است. و چه تلخ است که بسیاری، راه فرار را میپسندند . وقتی راه برون رفت از شرایط ، مهاجرت میشود؛ این یعنی من در هر صورت میخواهم اسیر شرایط باشم. شرایط این کشور که بد است پس میروم کشوری تا شرایط خوبش بر من اثر بگذارد. یعنی"شرایط، من را میسازند".
این اسارت است. اسارت همان چیزی است که گریبان این ملت را گرفته. تحت اسارات شرایط بودن، ما را به خود آن شرایط تبدیل میکند. وقتی در دانشگاهی ، دانشجویان برای انتخابات دانشجویی، مسئولین را میخرند، گروه بندی میکنند، به جبهه ها وعده های مالی میدهند و باقی تخلفات انتخاباتی، این همان اسیر شرایط بودن است.
شما به عنوان یک دانشجو میتوانستید یک انتخابات سالم در دانشگاهتان برگزار کنید اما ترجیح دادید باند بازی هایی که لمس کردید را خودتان هم اجرا کنید. و عده ای دانشجو که خواستند واقعا بر شرایط مسلط باشند را خسته کنید هرچند بازهم آنها اجازه سلطه شرایط بر خودشان را ندادند.
ولی آن تخلفات از ناحیه کسانی سر زد، که با "شرایط" زندگی شان را میسازند نه با فکر و ایده خودشان. اگر اوضاع، بر دزدی کردن است، میگویند فقط با دزدی میتوانی به جایی برسی. اگر با پارتی و رابطه است، میگویند فقط با پارتی میتوانی به جایی برسی. انسان های اسیر را با همین جملات بشناسید.