به گزارش روزپلاس، همه ما احساس ناامیدی را تجربه کردهایم. ممکن است، موقعیتهایی مانند شکست در ایجاد یک رابطه عاطفی موفق یا عدم موفقیت در یک مصاحبه شغلی که فکر میکردیم به نتایج خوبی ختم میشود، ریشه احساس ناامیدی ما باشد. در روانشناسی، برای انسان ۶ احساس اصلی شادی و خوشحالی، عصبانیت و خشم، غم، احساس ترس و وحشت، و همچنین انزجار و نفرت تعریف میشود. ناامیدی هم در این دسته از احساسات طبقهبندی میشود. ناامیدی، احساسی پیچیده است که از غم ریشه گرفته و هنگامی ایجاد میشود که نتایج یک اتفاق با انتظارات ما تطابق نداشته باشد. میتوانیم تجربه ذهنی ناامیدی را به شکل احساس رها شدن خشم و عصبانیتی تعریف کنیم که در مواقعی که وقایع به آن شکلی که احساس میکردیم شایسته آن هستیم اتفاق نیفتاده است.
روانشناسان، احساس ناامیدی را به عنوان نوعی از غم و ناراحتی،میدانند، اما آیا این غم ، میبایستی تا مدت ها باقی بماند؟ میتوانیم به این غم اجازه دهیم که با ما همیشه همراه باشد؟ این نوع از غم،شروع کننده بیماری های روانی است ،بگذاریم تا بیماری گسترش یابد؟
این نوع از غم، انرژی مارا کم میکند؛ راه تلاش هم انرژی و توان میخواهد. و ما دیگر انرژی نداریم. بسیاری افراد برای اینکه حس میکنند دیگر آن انرژی سابق را نمیتوانند بدست بیاورند، به سمت تلاش و رهایی از این ناامیدی نمیروند. در نتیجه خود را به أعماق ناامیدی راهی میکنند . تا جایی که ابراز میکنند که دیگر راهی باقی نمانده و دیگر امیدی نیست.
گاهی این إحساس ناامیدی، انتخابی است برای تلاش نکردن و جلب ترحم و دلسوزی.
راه برای إحساس خوشبختی و امید ، وجود دارد، کافی است بلند شویم، و ناامیدی را انتخاب نکنیم.
قطعا سخت است و دشواری های فراوان دارد. و انکار این سختی ، یک توهم است.
اما مساله این است که اگر تلاش ما بد است ، ناامیدی بدتر است.
یکی از علائم ناامیدی، توقع تغییر شرایط، بدون تلاش ماست، و همچنین چنین افرادی از شنیدن توصیه برای تلاش نیز، عصبانی میشوند.